هر چند پدرم مخالف ادامه تحصیل من بود اما بالاخره هر طوری بود موافقت خانواده ام را جلب و در دانشگاه ثبت نام کردم. چون کسی را در شهر نداشتم تنها یک اتاق اجاره کردم.
اوایل خیلی در برخورد با دیگران به خصوص هم دانشگاهیان جنس مخالفم محتاط بودم اما رفته رفته بر ترسم غلبه کردم و وارد فاز جدیدی از نحوه ارتباط با دیگران شدم. چندتن از دوستانم من را در دانشگاه دست می انداختند و می گفتند به خاطر نداشتن دوست جنس مخالف عقب مانده هستم و این برای یک دختر دانشجو افت دارد. برای این که خودم را به آن ها ثابت کنم با یکی از همکلاسی هایم طرح دوستی ریختم. البته او مایل به ارتباط با من بود اما من از او دوری می کردم. کم کم حجابم تغییر کرد. پس از آن به کنایه پسرها پاسخ کوبنده می دادم تا این گونه خودم را بین دوستانم شجاع و نترس جلوه دهم و دیگر مرا دست نیندازند.
مدتی از ارتباط پنهانی من و پسر غریبه گذشت تا این که اعتمادم به او جلب شد و او از این اعتمادم سوءاستفاده کرد. روزی به پیشنهاد پسر غریبه برای صحبت درباره ازدواج و زندگی مان پا در لانه شیطانی اش گذاشتم و مهر باطل بر آینده ام زدم.
پسر غریبه به صورت پنهانی از ارتباط مان فیلم سیاه تهیه و در فضای مجازی بین دوستانش پخش کرد. مدتی از این ماجرا گذشت تا این که از طریق یکی از بستگانم متوجه فیلم پخش شده ام در فضای مجازی شدم. این ماجرا مثل بمب بین فامیل وخانواده ام صدا کرد و آبرویی برایم نماند.
دیگر چیزی برای پنهان کردن نداشتم و بعد از کلی کتک خوردن از دست پدر و برادرم و ناسزا شنیدن از سوی آن ها برای این که اعاده حیثیت کنم به پیشنهاد خانواده ام به دادگاه خانواده آمده ام تا با طرح شکایت با کمک قانون او را به سزای اعمالش برسانم، اگر چه خودم مقصر اصلی این اتفاق بودم و به او اجازه سوءاستفاده دادم.
http://www.aftabir.com
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است