آفتاب

قباد شیوا هفتاد و هفت ساله شد+فیلم

قباد شیوا هفتاد و هفت ساله شد+فیلم

شیوا گفت: تا کِی در زمینه‌ گرافیک به دنبال یافته‌های غربی باشیم؟ خودمان آبرو و حیثیت داریم. تمدن بصری ما خیلی قوی‌تر از تمدن بصری‌ غربی‌هاست.

به گزارش خبرنگار ایلنا، روز چهارشنبه (۴ بهمن‌ماه)، مراسمی برای بزرگداشت و تولدِ قباد شیوا برگزار شد. در این مراسم بخشی از پوسترهای این گرافیست پیشکسوت ایران به نمایش درآمد. هم‌چنین فیلمی کوتاه از زندگی حرفه‌ای، باورها و لحظه‌هایِ شرقیِ شیوا به نمایش درآمد که ناصر نصیری آن را کارگردانی و تهیه کرده بود.

در این فیلم، قباد شیوا مطالبی در ارتباط با گرافیک و ذائقه‌ی شرقی و اهمیت رنگ‌ها صحبت می‌کند.

این مراسم، گردهمایی شاگردان و دوستدارانِ شیوا به بهانه‌ی ۷۷ سالگی‌‌اش بود. هنرمندان حاضر در طول برگزاری این مراسم، به صحبت درباره‌ی آثارِ شیوا پرداختند و در نهایت مراسم با بریدن کیک تولد ۷۷ سالگی پایان یافت.

 این مراسم را ناصر نصیری طراح گرافیک و از شاگردان قدیم شیوا در استودیو دیزاین پوریوسف برگزار کرد.

به مناسبتِ تولد ۷۷ سالگی این گرافیست پیشکسوت، گفتگویی با او داشتیم.

77 سالگی قباد شیوا؛ هنرمند و همسرش 

 آقای شیوا ۷۷ ساله‌شدن‌تان را تبریک می‌گوییم.

آخر ۷۷ ساله شدن هم مگر تبریک دارد؟! ما آدم‌ها یک تقویم بدنی داریم و یک تقویم اداری. در تقویم اداری بنده ۷۷ ساله هستم اما تقویم بدنی‌ام به من می‌گوید که حول و حوش ۴۵ سال بیشتر سن ندارم.

 آیا از زندگی راضی بوده‌اید؟

معلوم است که راضی بوده‌ام. چون اگر راضی نبودم یک جوری خودم را تا حالا خلاص کرده بودم.

 فکر می‌کنید ایده‌هایی که از جوانی در سر داشتید را توانسته‌اید پیاده کنید؟

فکر می‌کنم توانسته‌ام به اندیشه‌ای که در گرافیک وجود دارد، برسم و انتظار بیشتری هم از خودم ندارم. البته حتماً کارهایی هست که دوست داشتم انجام بدهم ولی هنوز فرصتی برای آن نیافته‌ام. دنبال یک سفارش‌دهنده‌ی خیلی خوب می‌گردم تا بیاید بین طراحان مرا انتخاب کند و به من سفارش بدهد و من باز از  فردا شروع به کار جدیدی کنم. هر کسی در ذهنش خیلی آرزوها دارد؛ منتها من در رابطه با کارم می‌گویم که نصف ایده‌هایم هنوز پیاده نشده.

چه آرزویی می‌توانید برای گرافیک ایران داشته باشید؟

دوست دارم یک روزی برسد که در محیطی که زندگی می‌کنیم، گرافیک‌های شهری‌مان دل‌آزار نباشند. حتی گرافیک‌های تجاری‌مان ارزش‌های فرهنگی خودمان را داشته باشند. فعلاً این‌طور نیست ولی بالاخره یک روزی باید این‌ مشکلات حل شود. تا کِی در زمینه‌ی گرافیک به دنبال یافته‌های غربی باشیم؟ خود ما آبرو و حیثیت داریم. تمدن بصری ما خیلی قوی‌تر از تمدن بصری‌ غربی‌هاست.

آیا خودتان در جوانی‌ به یافته‌ها و هنرهای جدید غرب نظر نداشتید و از آن‌ها تأثیر نمی‌گرفتید؟

اصلاً و ابداً هیچ وقت چنین نگاهی به غرب نداشته‌ام. حتی تأثیر غیرمستقیم هم از آن‌ها نگرفته‌ام. در همه جای دنیا یک گرافیک تجاری وجود دارد، و در مقابل یک نوع گرافیک هم داریم که طراحانش به فرهنگ آن سرزمین نگاه می‌کنند و این گونه‌ی دوم گونه‌‌ای نادر و کمیاب است. فرض کنید دانشگاه تهران در دوره‌ای که ما بودیم، سالی ۱۰ نفر برای رشته گرافیک می‌گرفت و آن‌هایی که عاشق بودند می‌رفتند و ادامه هم می‌دادند. اما الان از شمال تا جنوب کشور پُر شده از آکادمی‌های گرافیک. ولی از بین این‌ها هیچ وقت کسی مثل ممیز پیدا نشد. هیچ کس در بین آن‌ها فرشید مثقالی نشد. با این همه آکادمی‌هایی که هست باید تا الان ۱۰ تا ممیز و ۲۰ تا کیارستمی... داشتیم. اما این اتفاق نیفتاده و به عقیده من یک جای کار اشتباه است.

 دقیقاً کجایِ کار؟

البته به لحاظ فرهنگی مدنظر من است؛ وگرنه از نظرِ تجاری که گرافیک در مسیر مشخصی راه خودش را می‌رود. به نظر من مشکل اینجاست که این گروه‌هایی که در آکادمی‌های کشور مشغول به کار هستند نسبت به کارشان عشق ندارند. فرضاً شنیده‌اند که در گرافیک پول هست و به همین خاطر هم به سراغ این رشته رفته‌اند. اما در دوره‌ای که ما بودیم، هیچ وقت کسی چون مرحوم ممیز به خاطر پول کار گرافیک نکرد. متأسفانه این عشق در نسل جدید وجود ندارد.

 آیا تحولاتِ‌ اجتماعی‌ای که در اثر انقلاب حادث شد به این روند دامن زد؟

این قضیه به انقلاب ربطی ندارد. من، هم قبل از انقلاب قباد شیوا بودم و هم بعد از انقلاب. همین‌طور بسیاری از هم‌نسلان من. ولی بیش از این ادامه نمی‌دهم چون داریم به لایه‌های پایین‌تری می‌رسیم و این نیاز به مصاحبه‌ی مفصل‌تری دارد که باید رو در رو و با صرف وقت بیشتری انجام بدهیم.

 شما شاگردان بسیاری در عرصه‌ی گرافیک کشور تربیت کرده‌اید. فکر می‌کنید در این راه موفق بوده‌اید و آن‌ها می‌توانند ادامه‌دهندگان خوبی باشند؟

آدم خودخواهی نیستم اما الان جوانانی که مشغول به کارند و کار گرافیک‌شان هم جهت درستی دارد (البته نمی‌خواهم بگویم صد در صد) کسانی‌اند که در آکادمیِ بنده پرورش یافته‌اند.

به پای نسل شما می‌رسند؟

فکر نمی‌کنم. ولی این‌ جوانان به فرهنگ گرافیک خودمان فکر می‌کنند و آثار خوبی هم تولید کرده‌اند. البته اکثر آن‌ها متأسفانه چندان تداومی در کارشان نداشته‌اند. خیلی از آن‌ها فریفته‌ی اتفاقاتی شدند که در غرب رخ داده بود.

 کتابی هم در دست انتشار دارید؟

کتابی دارم که مجموعِ مصاحبه‌ها و مقالاتی است که از قبل از انقلاب تا همین اواخر در مطبوعات کشور از من منتشر شده. کتاب دیگری هم دارم که مجموعه آثارم را شامل می‌شود. هر دوی این کتاب‌ها را قرار شده انتشارات هنر معاصر وابسته به بنیاد لاجوردی منتشر کند.

 خاطرات‌تان را هم‌ مکتوب کرده‌اید؟

این مصاحبه دیگر دارد به درازا می‌کشد. خاطرات چی هست؟! خاطرات را باید برای دخترها نوشت. بگذارید یک چیزی هم اضافه کنم؛ مصاحبه‌کننده هم مصاحبه‌کننده‌های قدیم. خبرنگارهای جدید می‌خواهند با یک تلفن قال قضیه را بکنند. این است که وضعیتِ گرافیک ما که این شده، روزنامه‌نگاری ما هم حال و روز خوشی ندارد (همچنان می‌خندد).

***

در زیر می‌توانید بخشی از یک مستند درباره قباد شیوا؛ ساخته ناصر نصیری را مشاهده کنید.

کد N1820098

وبگردی