بیشتر بخوانید: تجاوز وحشیانه به زن جوان در خیابان .
بیشتر بخوانید: تجاوز جنسی پس از خوراندن دارو .
به گزارش آفتاب، دختری ۱۶ ساله که قصد رفتن به خانه را داشت از سوی یکی از رانندگان سیار مورد تجاوز قرار گرفت و حالا زندگیاش رنگی دیگر به خود گرفته است.
نامی عجیب دارد، مایسو و زندگیاش عجیبتر از نامش، تنها ۱۶ سال دارد و دانشآموز یکی از مدارس دخترانه رباط کریم است، او یک روز پس از مدرسه برای رفتن به منزل در یکی از ایستگاهها به رانندهای برخورد میکند که حالا زندگیاش تحت تأثیر آن روز قرار گرفته و دگرگون شده است.
مایسو آن روز حوالی ظهر قصد رفتن به خانه را داشت که در بین راه با خودرویی ناشناس برخورد میکند، راننده خودرو نیز پسری ۲۱ ساله است که او را تا خانه میرساند.
طبق اظهارات مایسو، راننده قصد دوستی با دخترجوان را دارد و دختر نیز بدون هیچ تأملی شمارهای را در اختیار او قرار میدهد تا بتوانند روابط دوستی را ایجاد کنند.
این دختر جوان میگوید: عصر همان روز با او تماس گرفتم و قرار شد تا همدیگر را حضوری ببنیم، رفتم و او را دیدم در نگاه اول پسر خوبی به نظر میآمد، کمی با هم صحبت کردیم و قرار شد تا به خانهای که او میگوید، برویم.
قرار گذاشتیم او مرا به خانهای که میخواست برد، من هم از روی علاقه و حس اعتماد به پسر در کنار او قرار گرفتم و به آن خانه رفتم البته آن چنان وقت نداشتم، آن روز در آن خانه که صاحبانش نیز معلوم نبودند تنها به صحبت کردن با هم وقت گذرانی کردیم.
مایسو چند روز بعد بنا بر درخواست پسر به خانهای که او ادعا میکرد متعلق به پدر و مادرش است رفت، مایسو میگوید او را در حالی دیدم که سیگار میکشید و گفت که وقت ندارم و میخواهم به یکی از شهرهای کشور سفر کنم به همین خاطر گفتم تا در کنارم باشی و آرام بگیرم.
این دختر جوان که در نخستین بار به پسر جوان اعتماد کرده بود با همان نگاه نخست در کنار پسر قرار گرفت، پسر جوان نیز همان روز توانست آن عمل شیطانی را انجام دهد و دختر را مورد تجاوز قرار دهد.
مایسو میگوید: اعتماد بدون هیچ تحقیق و درنگی حالا موجب این شده که در ۱۶ سالگی مورد تجاوز پسری قرارگیرم که هیچ اخلاقی ندارد و حتی خانوادهاش را نمیشناسم.
او گفت: قصدم تنها رفاقت بود که روزگارم این چنین تیره و تار گشت و امروز دیگر حال و روز خوشی ندارم.
* مایسو، فرزند طلاقی که روزگاری تیره و تاریک دارد
مایسو عنوان کرد: پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدهاند، آنها سر ناسازگاری داشتند و پدرم اهل مصرف موادمخدر بود و گاه نیز تزریق میکرد، بارها مادرم به نیروی انتظامی خبر میداد و پدر را بازداشت میکردند و گاهی نیز پدر مرا کتک میزد. این شد که خانوادهام از همدیگر جدا شدند و حالا در کنار مادرم زندگی میکنم.
او بیان داشت: آن زمان من هفت یا هشت سال بیشتر نداشتم و چندسالی است که پیش مادرم زندگی میکنم، مادرم بر این عقیده است که نمیشود به مردها اطمینان کرد چراکه اگر کسی دیگر وارد زندگیاش شود احتمال میرود که او نیز دخترش را آزار دهد.
مایسو رابطه خوبی با درس و تحصیل ندارد و علتش را همین نگرانیها و آشفتگیهای زندگی میداند، او متعقد است اگر فرزندان بستر آرامی داشته باشند به راحتی به تحصیل و موفقیتهای دیگر میرسند.
این دختر جوان در پایان این گفتوگو از خانوادهها خواست آخرین طناب زندگی فرزندان را پاره نکنند اگر چه طناب نیز پوسیده شد اما بمانند برای آن فرزندانی که روزگار بدون خانواده کامشان را تلخ میکند.
تهران امروز
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است