آفتاب

ایزدی: روسیه از پایان اختلاف ایران و آمریکا نگران است

ایزدی: روسیه از پایان اختلاف ایران و آمریکا نگران است

نعمت الله ایزدی سفیر سابق ایران در روسیه در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین به بررسی حضور روسیه در خاورمیانه و روبط این کشور با ایران پرداخته است

محمد اکبری: روابط ایران و روسیه در سالهای اخیر فضای جدیدی را تجربه می کند. یکی از علل این موضوع را می توان در استراتژی نزدیکی روسیه به خاورمیانه دانست. روسیه در دوره پوتین روند جدیدی را در خاورمیانه دنبال کرده است. یکی از این روندها حضور در سوریه و همکاری با بازیگران مختلف این کشور بوده است. آیا این روند می تواند در ارتباط با ایران به فضای جدید و مطمئنی برسد؟ دلیل نگرانی دو کشور از افزایش ارتباط چیست؟

در این باره با نعمت الله ایزدی سفیر سابق ایران در روسیه در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.

ارزیابی شما از حضور روسها در خاورمیانه چگونه است؟ آیا روسیه در فضای جدید علاقه بسیاری به حضور در خاورمیانه دارد؟

 

اگر بخواهیم روابط روسیه را با منطقه خاورمیانه و کشورهای آن و تمایل این کشورها را به رابطه با روسیه بررسی کنیم می توانیم نگاهی به گذشته داشته باشیم. اگر بخواهیم به اصطلاح یک مقدار تاریخی تر بحث کنیم برگردیم به دوران شوروی، جنگ سرد و به زمانی که دنیا به نحوی به حوزه دو ابرقدرت بلوک شرق و غرب تقسیم شده بودند، می توانیم ببینیم که بجز خاورمیانه، مناطق دیگر جهان، اروپا، آفریقا، آسیا نیز تقریباً به شکلی است که بعد از جنگ جهانی دوم، حوزه نفوذ این دو بلوک هستند. می بینیم که شوروی هم در آن دوره داعیه جهان شمولی ایدئولوژیکی دارد و سعی کرد که قدرت خود را به دنیا تحمیل کند. در جنگ جهانی دوم حضور شوروی‎ تاثیر بی بدیلی در جنگ داشت و اگر وارد نمی‎شدند، برنده جنگ متفقین نبودند. این روند باعث شد امکان و فرصتی در اختیار آنان باشد تا بتوانند اهدافی که مدنظرشان بود را دنبال نمایند. خاورمیانه هم از این قاعده مستثنی نبود و تحت این فضا تحت نفوذ و تنش دو قدرت بین المللی قرار داشت.
اما خاورمیانه بخودی خود دارای تشنجات و درگیری های بسیاری بود. وقتی رژیم اسرائیل تشکیل شد و اعراب‎ در قبال آن موضع گرفتند و جنگ بین دو طرف شکل گرفت، خاورمیانه حالت قطبی به خود گرفت و به دو قسمت تقسیم شد. تحولات خاورمیانه و تنش با کشورهای عربی منطقه و مخالفت با اسرائیل به نوعی به دخالت و تاثیرات دو قطب قدرت شرق و غرب هم تبدیل شد و هر کدام اهدافشان را مشخص کرده بودند. وقتی مهمترین‎ جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967 شکل گرفت و در آن جنگ اسرائیلی‎ها ضربات سنگینی به کشورهای عربی زدند، این باعث شد که شوروی نسبت به اسرائیل موضع گیری کند و روابط خود را با آن قطع کند و کشورهای دیگر هم مثل اروپای شرقی از آن تبعیت کردند. غیر از رومانی بقیه روابط شان را با اسرائیل قطع کردند. در حقیقت شوروی به نوعی در جایگاه مبارزه با اسرائیل و همراه با کشورهای جبهه مقابل اسرائیل قرار گرفت و این قطب بندی را به‎ این شکل ایجاد کرد. ادامه ‎این جنگ‎ها در سال 73 بود. آن هم همین حالت و شرایط را دارا بود و این ادامه داشت تا زمانی که آقای گورباچف سر کار آمد و شعارهایی که داد یک مقداری فضا را دگرگون کرد.


از این دوره، فضای روابط روسیه و اسرائیل و هم چنین کلیت خاورمیانه تغییر پیدا کرد؟

بغیر از مسائل داخلی که مهمترین‎ آن پروسترویکا و گلاسنوست بود ولی در سیاست خارجی هم شعار تفکر نوین سیاسی داده شد که مفهوم اش این بود که می‎خواهد این ساز و کارهای گذشته را نسبت به آن تجدیدنظر کند. مهم ترین اش هم همین بود که بتواند با دنیا به جای مبارزه و تنش و ادامه دادن جنگ سرد تعامل داشته باشد، و این شعار باعث شد که زمینه‎های تجدیدنظر در روابط خارجی شوروی با دنیا فراهم شود. به تدریج کشورهایی که از اروپای شرقی که روابط شان را با اسرائیل قطع کرده بودند در همان دهه 80 که آقای گورباچف آمده بود روابط شان را برقرار کردند و خود شوروی هم در سال‎های 88-89 این روابط را با اسرائیل برقرار کرد. بنابراین می‎شود گفت که شوروی یا بعداً روسیه خاورمیانه را هیچ وقت رها نکرده بودند که بخواهند دوباره برگردند. همیشه تحولات باعث می‎شده است که سیاستها تغییرات و فراز و فرودی داشته باشند. گاهی به دلیل شرایط خاص فاصله ای ایجاد می شد،گاهی هم فضای مناسب نزدیکی ایجاد می‎شد.

در کشورهای خاورمیانه هم این فضای دوگانه وجود داشت؟ برخی تمایل بیشتری به ارتباط با روسیه داشتند؟


کشورهای خاورمیانه هم نقطه مقابلش بود مثلاً مصر، مصر وقتی که ناصر در قدرت بود، خیلی به شوروی گرایش داشت، ولی مصر سادات به تدریج به سمت آمریکا رفت. بنابراین خود این کشورها هم فضای دوگانه ای داشتند. یمن تا قبل از اینکه اتحاد بین دو یمن، یمن جنوبی گرایش به سمت شوروی داشت. سوریه از ابتدا این گرایش را داشت و همچنان هم هست. عراق در دوران حزب بعث گرایش اش خیلی به سمت شوروی بوده است. نقطه مقابل کشورهایی مثل عربستان، قطر و امارات و در کلن شش کشور عضو سازمان همکاری خلیج فارس بعلاوه اردن اینها گرایش شان به سمت غرب بوده است. بنابراین یک نوع قطب بندی در داخل منطقه خاورمیانه بین کشورهای عربی و گرایش به سمت آمریکا و شوروی وجود داشته است. سیاست خارجی روسیه بعد از فروپاشی شوروی به طور کلی دگرگون نشده است و استراتژی های گذشته دنبال میشود. حداقل در خاورمیانه سیاست خارجی آن خیلی تغییر نکرده است. در قبال اروپا تغییراتی انجام شد. تا قبل از گورباچف اروپا را هم سطحِ آمریکا قلمداد می‎کردند، ولی وقتی گورباچف آمد، بحث خانه مشترک اروپایی را مطرح کرد و اعلام کرد که ما با هم در یک قایق هستیم، آمریکا از ما جداست و این تئوری جدیدی بود که اروپا را به طوری جدا کنید، این در بُعد مثبت و ایجابی بود، در گذشته و در بعد سلبی خود گورباچف و دیگران از جمله تحلیل گرانی گفته بودند که اروپا چرا باید خودش را فدائی آمریکا کند اگر قرار هست جنگی در بگیرد ما نمی‎رویم که با آمریکا بجنگیم ما همینجا با اروپا و متحدهای آن می‎جنگیم، این جریان وجود داشت، ولی وقتی گورباچف آمد و گفت که پس چرا بجنگیم بیاییم خانه مشترک درست کنیم، روابط شان را وقتی دیوار برلین را برداشتند برای مثال خیلی با آلمان توسعه دادند. این توانست خیلی جایگاه شوروی را در اروپا عوض کند و ارتقاء بدهد و عملاً شوروی‎ها قید و بندهایی که در کشورهای اروپای شرقی گذاشته بودند نسبت به اروپای غربی آنها را برداشتند. فروپاشی که انجام شد اساساً داستان عوض شد و این مجموعه کشورها عضو سازمان همکاری و امنیت اروپا شدند. ریشه مسئله در شروع کار آقای گورباچف و تفکر نامه سیاسی اش بود.

 



پس از این فضا و فروپاشی شوروی، خاورمیانه جایگاه گذشته را برای روسیه از دست داد؟

روسیه در آن دوره گرایش‎های غربی پیدا کرد، آن زمان به خصوص زمان آقای یِلتسین، خاورمیانه در اولویت‎های چندم قرار داشت. این هم که می‎گویم با فراز و فرودهایی پیش رفته است، دولت یِلتسین خیلی گرایش غربی داشت، سعی می‎کرد به اسرائیل نزدیک بشود و تقریباً خودش را از دعواهای خاورمیانه دور کرده بود. اما ظهور پوتین تا حدی باعث شد او را میراث دار تفکر تزارها بنامند. کسی که قصد داشت جایگاه گذشته روسیه رو تداعی کند. سیاست خارجی پوتین باعث شد دوباره رویکرد روسیه به خاورمیانه خیلی جدی تر شود. از آن مهمتر اختلافاتی که خود روس‎ها در منطقه کریمه و بحث اوکراین داشتند و فشارهایی که به روسیه وارد شد، باز این شرایط را فراهم کرد که روس‎ها بروند و در خاورمیانه بیشتر فعال باشند تا بتوانند یک نوع گروکشی حداقل در صحنه بین المللی انجام دهند که اگر یک روزی لازم شد بتوانند معامله انجام دهند. بنابراین این مجموعه عوامل باعث شده است که اولاً روس‎ها هیچ وقت از خاورمیانه خارج نشود ثانیاً در این مرحله و در این سال‎های اخیر خیلی نسبت به خاورمیانه معطوف بشوند، دلیل اش هم این بود که کشورهای دیگری که متمایل به سمت غرب بودند، در خاورمیانه گرایش شان جدی تر شده بود، روس‎ها سعی کردند یار گیری کنند، عراق را تا حدی بگیرند سوریه را هیچ وقت رها نکنند حالا یک مقدار دورتر لیبی و... یا مصر که اصلاً از زمان ناصر و بعدش حسنی مبارک کاملاً از مجموعه گرایشی به سمت روسیه خارج شد.

به نظرتان روسیه تمایل دارد به خاطر موضوع گرایش به شرق امریکا، جای پای امریکا را در منطقه بگیرد و موازنه تزریق شده توسط امریکا را خود ایجاد کند؟ نزدیکی به عربستان و قرارداد s400 در این باره تحلیل می شود. یا دلیل این موضوع این است که روسیه تلاش می کند به علت گسترش ناتو تا همسایه نزدیک خود، نوعی عمق استراتژیک برای خود تعریف کند تا در آینده بتواند از آن استفاده کند؟

ببنید اگر از دید این کشورها نگاه کنیم مثل عربستان، کویت که گرایش به سمت روسیه از آن زمان‎ها هم بوده است کویت از آن کشورهاست. اگر از آن سمت نگاه بکنیم این کشورها ترجیح شان این بود که با روس‎ها سرشاخ نشوند هم در دوران شوروی و هم در دوران روسیه یعنی همیشه سعی می‎کردند تعامل کنند سعی می‎کردند یک سهمی ‎از سیاست خارجی شان را در اختیار روس‎ها قرار دهند، در حوزه‎هایی که شدنی هست حوزه اقتصادی، گاهی فرهنگی، سیاسی و حالا اخیراً هم به سمت خرید تسلیحاتی رفته اند. چون حال و حوصله درگیری نداشتند احساس می کردند روسیه را نمی‎شود نادیده گرفت و اگر بخواهند مثلاً میدان را کاملاً خالی کنند، روس‎ها یکه تاز بشوند طبیعتاً مطلوبشان نبود. بعداً خوب روسیه هم که گرایش به سمت اسرائیل پیدا کرد و خود روس‎ها هم به‎ این نتیجه رسیدند که بهتر است تعامل کنند تا مقابله کنند و این دو همدیگر رو تقریباً پوشش داد. حال اینکه یک مقاطعی آمریکا به دلایلی از جمله توجه بیشتر که معطوف به شرق شود یا مثلاً در اروپا گرفتاری پیدا کنند و یا حتی مثلاً در مسائل داخلی خودش یک زمانی بحران اقتصادی در آمریکا بوده از این خلأ هم روسیه و شوروی استفاده کرده باشند این یک امر طبیعی است ولی استراتژی نیست، استراتژی آن هست که روس‎ها در خاورمیانه قطعاً منافعی را برای خودشان تعریف کردند این منافع را به هیچ وجه از دست نمی‎دهند اما سعی می‎کنند تعامل هم داشته باشند. این قراردادها خیلی فراتر و قوی تر با عراق در زمان صدام بوده و یا قبل از صدام قرارداد تمام عیاری که در حوزه‎های تسلیحات و اقتصاد در سال 1972 با عراق می‎بندند قرارداد خیلی سنگینی بوده و چه بسا صدام به پشتوانه ‎این قرارداد بود که به خودش جرات داد که به‎ایران هم حمله کند. چون قرارداد هم 15 ساله بود تقریباً می‎شود گفت که تا اواخر جنگ ایران را پوشش می‎داده است. بنابراین شوروی سعی می‎کرد که از فرصت‎هایی که پیدا می‎شود استفاده کند و همین کار را الان در تعامل با عربستان، کویت و حتی عمان، امارات هم انجام می‎دهد، اکنون با امارات رابطه خیلی پیشرفته‎ای دارند، در زمینه‎های اقتصادی توریسم و غیره. بنابراین همین طور که گفتم استراتژی روسیه در ادامه حضور مؤثر در خاورمیانه بوده اما اینکه در یک مقاطعی شدت و ضعف پیدا کند بستگی به شرایط دارد.

این حضور را مخصوصاً در سوریه به چه نحوی می‎بینید؟ اوایل گفته می‎شد که روسیه در آن حد نیست که در یک کشور دیگری بماند و جنگ طولانی مدت را مدیریت کند ولی به هر حال حضور داشت و تا این اواخر هم از پایان داعش سخن گفته شد، این حضور روسیه در سوریه و همکاری اش با ایران را چطور می‎بینید و به نظرتان به کجا می‎رسد؟

کسانی که می‎گویند که روسیه نمی توانست در سوریه حضور طولانی مدت داشته باشد باید روسیه گفت هیچ وقت از سوریه خارج نشده بوده است، مستشارهای نظامی روسیه در سوریه بوده اند، قراردادهای تسلیحاتی و سوابق طولانی همکاری وجود داشته و اصلاً ساختار ارتش سوریه و زیرساخت‎های آن همه روسی بوده و تا الان هم هست.
بنابراین خیلی طبیعی است که روس‎ها در تحولاتی هم که شکل میگیرد و در بحث سرایت بهار عربی به سمت سوریه آنها حساسیت نشان دهند و مقاومت کنند و حتی با حضور فیزیکی مانع تغییرت بنیادی شوند. از این رو استراتژی آنها جلوگیری از سقوط اسد بود و از قبل از استراتژی خود عدول نکرده بودند و همیشه فکر می‎کردند که در منطقه سوریه حضور داشته باشند. بخصوص وقتی که لیبی هم از دست رفت، یعنی در شمال آفریقا لیبی الجزایر مصر اینها کشورهایی بودند که به سمت روسیه گرایش داشتند، اما به تدریج این وضعیت دگرگون شد، بنابراین خیلی طبیعی بود که روسیه حاضر نشود که سوریه را به‎ این راحتی از دست بدهد از یک طرف هم عراق هم تا حدی این اتفاق برایش افتاد، یعنی عراق هم نسبت به دوران صدام اگر بخواهیم در نظر بگیریم ،گرایش‎های روسی اش کاهش پیدا کرده است. بنابراین اصلاً خروج روسیه از خاورمیانه امر غیرقابل تصوری است و به‎ این سادگی نیست.



نزدیکی ایران و روسیه را چگونه ارزیابی می کنید. همه چیز را باید در شکل گیری انقلاب و مقابله ایران با امریکا و رفتن آن به سمت روسیه تحلیل کرد؟
[strong] [strong]
اینکه چه طوری ما به هم دیگر رسیدیم به دلایلی خیلی روشن است، برای اینکه تقریباً می‎شود گفت با اینکه استراتژی مان از لحاظ خاستگاهی می تواند متفاوت باشد، آنها ایده‎های مارکسیستی داشتند و ما اسلامی ‎ولی چون یک فصل مشترکی داشتیم تحت عنوان اسرائیل که مقابله با اسرائیل در هر دو اندیشه در هر دو سیاست مشترک بوده طبیعتاً ما می‎توانستیم خیلی راحت به هم نزدیک بشویم. روس‎ها خیلی بیشتر از این فکر می‎کردند که مثلاً ایران را بلافاصله بعد از انقلاب در آن مجموعه قرار دهند ولی خوب این شعارهایی که ‎ایران داد که مهم ترین آن نه شرقی نه غربی بود و نفی حضور سلطه شرق و غرب در ایران بود به اضافه اتفاقاتی که در افغانستان افتاد به اضافه همه ‎اینها و مهمتر جنگ که بالاخره از دید ایران یکی از عوامل بسیار مؤثر در طولانی شدن و ادامه جنگ خود شوروی‎ها بودند، این مجموعه باعث شد که شوروی آن اهداف خود را با تأخیر دنبال کند. وقتی این موانع تا حدی برطرف شد یعنی جنگ تمام شد، موضوع افغانستان حل و فصل شد روس‎ها شکست خوردند و از آنجا خارج شدند در عراق صدام سقوط کرد و بالاخره شرایط عوض شد، فضایی ایجاد شد که روس‎ها با ایران بتوانند کنار بیایند، چون آن اهدافی که داشتند و مانع بود همه برطرف شده بود. بنابراین خیلی طبیعی بود که روس‎ها به سمت ما بیایند، از آن طرف خود ما هم بعد از جنگ گرایش‎های به اصطلاح همکاری‎های همه جانبه مان به سمت روسیه خیلی زیاد شد. سفری که آقای ‎هاشمی ‎به مسکو داشت در زمان آقای گورباچف و سال بعد از جنگ و قراردادهای تسلیحاتی که ما بستیم توافقات هسته‎ای که ما با هم داشتیم همه‎اینها زمینه را فراهم کرد که ما یک همکاری همه جانبه سامان بدهیم و حالا هر کسی برای خودش یک طراحی داشت. مثلاً روس‎ها در ذهن شان این بود که بیشتر از جنبه‎های خاورمیانه‎ای اش استفاده کنند و یا از منافع اقتصادی اش بهره ببرند. ما بیشتر علائق مان این بود که در صحنه بین المللی در مجامع بین المللی از آنها استفاده بکنیم. همین کار را دو طرف انجام دادند، هر دو طرف سعی کردند از آن اهدافی که تعریف کردند کمال بهره را ببرند. به نظر من این تعریف شده بود تا کمال بهره را ببرند و به نظر من خیلی طبیعی بود که ما به سمت هم گرایش پیدا بکنیم. اینکه چقدر بهره برای دو طرف با توجه به علائقی که برای خود تعریف کرده بودند موفق بیرون آمدند، بحث دیگری است که مثلاً آیا ایران بیشتر از این می‎توانست بهره ببرد یا روس‎ها بیشتر از این می‎توانستند، بحث دیگری است.

اختلافات دو کشور هم مورد توجه بوده است


بله بالاخره ما اختلافاتمان هم نسبتاً کم نیست. مثلاً در بحث هسته‎ای ما بالاخره روس‎ها را از این حیث که تقریباً همه جا هم صدا بودند با جناح غربی بالاخره حداقل در تصویب قطع نامه‎های چه شورای حکام، چه سازمان ملل و شورای امنیت هم صدا بودند، ما از این حیث رضایت نداشته و نداریم. بالاخره روسیه جزو شورای امنیت است و دارای حق وتو است. آنها در موضوعات بسیار کم اهمیت تر از حق وتو استفاده کردند در موضوعات کوچک تر حمایت‎های خیلی جدی از کشورهای دوستشان کردند ولی به ‎برجام که رسید اقدامی نکردند، اینها موضوعاتی است که به نظر من جای بحث دارد، آن طرف هم شاید همین بحث‎ها را دارد. ان طرف هم ممکن است همین تصور را داشته باشد که شما مثلاً هر زمانی که کم می‎آورید به سراغ ما می‎آیید. اینکه گرایش اصلی تان مثلاً ما نیستیم و گرایش‎های اصلی تان مثلاً کشورهای غربی است یا حتی آمریکاست. یک روزی شاید آمریکا قرارداد ببندید ما چه می‎شویم این وسط؟ آیا مثلاً برمی‎گردیم به سیاست خارجی که قبل از انقلاب وجود داشت؟ چه اتفاقی قرار هست بیفتد؟ آنها هم همیشه با یک تهدید و نگرانی به موضوع نگاه می کنند. به خصوص که موضع گیری‎های آنها لزوماً به موضوع‎های سیاسی مراتب رسمی ‎نگاه نمی‎کنند، رسانه‎های ما را رصد می‎کنند، فرض کنید الان رسانه‎های تأثیرگذار دولتی را رصد می‎کنند اظهارنظرهایی که درخصوص روابط ایران و روسیه می‎شود که خیلی جاها ممکنه منفی باشد. آنها را رصد می‎کنند و نگران هستند که بالاخره می‎گویند که ما در جایی سرمایه گذاری انجام دهیم که ممکن است نتیجه خوب ندهد. همین طور که خود ما هم می‎گوییم که ما روی شما سرمایه گذاری کردیم. آمدیم با شما دست دوستی دراز کردیم ولی در حوزه هسته‎ای آن طور که باید و شاید عمل نکردید. در حوزه تسلیحاتی شما هنوز S300 را به طور کامل به ما تحویل ندادید، بعد می‎روید S400 می‎دهید به عربستان. این در مخیله کسی نمی‎گنجد که ما کجا و عربستان کجا؟ سابقه روابط ما کجا و عربستان کجا، شما با عربستان یک مقطعی اصلاً قطع رابطه کردید ولی حالا آمدید رابطه برقرار کردید و یک دفعه جلوتر از ما زدید. اینها چیزهایی هست که می‎شود اسمش را گذاشت دیوار بی اعتمادی بین دوطرف. هست یعنی هر طرف برای خودش یک مسائلی را طرح می‎کند و بر مبنای آن تصمیم گیری می‎کند اما در کلیت برداشت من این هست که ما به عنوان دو کشور همسایه دو کشوری که در جاهای مختلف منافع مشترک داریم چه در روابط دو جانبه چه در منطقه حتی مجموعه کشورهای CIS حداقل در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز ما زمینه‎های مفصلی برای همکاری و تعامل داریم. اینها ما را اجتناب ناپذیر می‎کند از اینکه بالاخره روابط مان توسعه بدهیم، اما خوب گلایه‎هایی هم هست که هر دو طرف از هم می‎کنند که آن سر جای خودش هست.

پیش بینی شما از انتخابات آینده روسیه چگونه است؟ گاهی گفته می شود پوتین مرد سالهای گذشته نیست و آن تهور و نترسی خود را از دست داده و محافظه کارانه عمل می کند. این می تواند در رای آوری او و سیاست خارجی آینده روسیه تاثیر بگذراد؟

اگر بخواهیم بگوییم قرائن نشان دهنده است که ‎این سیاست، سیاستی است که سال‎ها پوتین به اجرا گذاشته و سیاستی است که مورد اقبال عمومی‎هم قرار گرفته است و در مجموع در روسیه شما امروزه هم تا حدی اقتدار سیاسی دوران شوروی را می‎بینید. به نوعی اگر سراغ بگیرید تا حد زیادی می‎توانید استانداردهای مناسب تر زندگی را نسبت به دوران شوروی مشاهده کنید. یعنی مردم به لحاظ اقتصادی وضع شان نسبت به آن زمان بهتر شده است، هم می‎توانید این را ببنید که تعاملات بین المللی روسیه با دنیا حتی در سطح مردمی و ‎رفت و آمدها همان طور که اشاره کردم بهتر شده است. 

همه‎این مجموعه نشان می‎دهد که روسیه در مسیر تحول و پیشرفت بوده است بنابراین طبیعی است که در انتخابات در آنجاهایی که حضور مردم هست همه‎ این عوامل و پارامترها را در نظر بگیرند. اینکه شخص چه کسی است و بشود یا نشود یک بحث دیگری است که باز من می‎گویم که آن کسی که بیشتر از همه مردم را تشویق به‎ این می‎کند که حضور فعال داشته باشند آن محصول کار هست آن دستاوردهاست، دستاوردها در این دوران در مجموع چون مقایسه اگر بکنیم نسبت به حتی دوران یِلتسین این همه به سمت آمریکا رفتند و امتیازات گوناگون به آمریکا دادند اما دستاوردی نداشتند و امروز که سعی کردند معقولانه همین رفتارها را تحریک بکنند با دستاوردهای مناسب تری مواجه شدند.
در مجموع مسیر، مسیر مناسبی است بنده پیش بینی ام این هست که در انتخابات هم مردم این مسیر را دوباره انتخاب خواهند کرد صرف نظر از اینکه حالا فرد چه کسی باشد و چه اتفاقی خواهد افتاد.

 

 

49312

 

کد N1805562

وبگردی