آفتاب

ناگفته های سیاسی فوتبال | انتخاب مربی تیم ملی توسط رئیس جمهور | حذف بازیکن ملی به خاطر کنسرت خواننده زن و...

ناگفته های سیاسی فوتبال | انتخاب مربی تیم ملی توسط رئیس جمهور | حذف بازیکن ملی به خاطر کنسرت خواننده زن و...

محمد دادکان رئیس اسبق فدوراسیون فوتبال ناگفته هایی از فوتبال سیاسی ایران را روایت کرد. از زمانی که احمدی نژاد درباره انتخاب سرمربی تیم ملی نظر می داد گفت و از ماجرای خط خوردن بازیکن تیم ملی به خاطر شرکت در کنسرت خواننده زن! خط خوردن مسعود شجاعی و ماجرای اختلاف دادکان با علی آبادی و ورود بانوان به ورزشگاه ها و...

بخش هایی از مصاحبه محمد دادکان رئیس اسبق فدراسیون فوتبال با روزنامه شرق را در ادامه می خوانید...
آیا قبل از فوت مرحوم هاشمی دیدار خصوصی‌ای با ایشان داشتید؟
یک روز آقازاده ایشان، آقا محسن، به من گفت: «پدرم با شما کار دارد. در ضمن پاهای ایشان درد می‌کند دلشان می‌خواهد شما بروید حرکات درمانی‌ای را با ایشان انجام دهید». وقتی من به منزل حضرت آیت‌الله رفتم، در اتاق خصوصی من را پذیرفتند و خدمت ایشان رسیدم. حتی به آقا محسن گفتند: «شما من را با آقای دادکان تنها بگذارید». یک‌سری حرکات در مورد استخوان ران ایشان که درد می‌کرد، با ایشان کار کردم. بعد هم از وضعیت دانشگاه و نحوه کار با آقای میرزاده از من پرسیدند. به مرحوم هاشمی گفتم: «خیلی به ورزش علاقه دارد و تعاملشان با من بیش از معاونان دیگر است». این اولین جایی است که برای عموم این حرف را می‌زنم. به من گفتند: «دوست نداری برای مجلس کاندیدا شوی؟» من هم به ایشان گفتم: «نه به این کارها علاقه ندارم». مرحوم هاشمی در ادامه گفتند: «من کسانی را دارم که نظرسنجی کرده‌اند و می‌گویند شما جزء سه نفر اول تهرانی، برای این کار بیا». مرحوم هاشمی دوباره گفتند: «الان نگو. برو فکر کن و بعد به من بگو». اما من بازهم به ایشان گفتم: «نه در این زمینه‌ها علاقه ندارم».
‌ درباره نحوه تعاملتان با مرحوم هاشمی گفتید. شما نزدیک پنج سال در رأس فدراسیون فوتبال بودید. در آن زمان تعاملتان با رئیس دولت‌ها چگونه بود؟
من دنبال اصلاح‌طلب‌بودن یا اصولگرابودن نیستم. من به دنبال این هستم که بگویم فردی رئیس دولت بود که جامع‌الشرایط بود و همه دوستش داشتند. دوست‌داشتن هم چیزی نیست که با این حرف‌ها بتوان آن را کم يا زياد كرد. وقتی شما در ذهن و زبان مردم هستی، می‌توانی آن را دور کنی ولی وقتی در قلب‌ رفتی و جایگاهی برای خود درست کردی، بیرون‌گذاشتن کسی از قلب‌ها، سخت است. در آن دوره که من نایب‌رئیس فدراسیون فوتبال بودم، رئيس‌جمهور به آقای مهندس مهرعلیزاده، رئیس وقت سازمان تربیت‌بدنی، گفته بودند: «شرایط را برای رئیس‌شدن دادکان فراهم کنید». من همان موقع خدمت ايشان رسیدم و به من گفت: «کارهای شما را که در گذشته کرده‌اید، می‌دانم». من مدیر اجرائی جشن‌های ازدواج دفتر مقام معظم رهبری بودم. برای جشنی که در ورزشگاه ١٢‌هزار نفری آزادی برگزار شد رئيس‌جمهور و رئيس قوه قضائيه آمده بودند. در آنجا آقای خاتمی به من گفت: «آقای دادکان چرا زدی به عروسی؟» من هم گفتم: «وقتی مهندس‌ها به فوتبال می‌آیند، من هم زدم به عروسی». ایشان خندید و بعدا زمینه را مساعد کرده و گفته بود حتما دادکان باید در ورزش حضور داشته باشد. بعدها به ایشان نزدیک هم شدم و افتخار هم می‌کنم که از دست ایشان نشان لیاقت و مدیریت گرفته‌ام. . شاید تنها مدیر کشور باشم که موفق شدم نشان لیاقت و مدیریت بگیریم. یک مدیر دیگر، آقای یزدانی خرم هم نشان گرفت ولی نشان ایشان خدمت است و دیگر هیچ مدیری هم نشان نگرفت. خوشحالم که در آن عرصه به ایشان نزدیک شدم و تلمذ کردم.
‌رابطه‌تان با رئیس‌جمهوری بعدی چگونه بود؟
آدم در یک وجب جا می‌خوابد، باید بگویم رئیس‌جمهور بعدی هم خیلی از من استقبال کرد. حتی زمانی که می‌خواست برای کسی که مسئول ورزش کشور شود حکم بزند، من را صدا کرد و گفت: «به ایشان گفتم که به دادکان بچسب و از دانش و توانایی‌های دادکان استفاده کن. نگفتم که آقای دادکان به او بچسب». رئیس ورزش وقت هم من را صدا کرد ولی بعد دیگر به بن‌بست رسیدیم.
‌در دوره دوم ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، وقتی شما از فوتبال رفتید، آیا ایشان در مورد فوتبال برای شما پیغامی فرستادند؟
چون ما یک‌سری مشکلات در فوتبال داشتیم، ایشان یک نامه‌ای را به آقای فرخزادی داد و برای من آوردند. در آن نامه چند نفر را اسم برده بود که یکی از آنها هم آقای کی‌روش بود و می‌خواستند درباره آنها نظر دهم و بگویم کدام گزینه را برای تیم ملی بیاورند. من هم به آقای فرخزادی گفتم: «آقای رئیس‌جمهور کار خیلی خوبی می‌کند که یک مربی خارجی را می‌خواهد برای تیم ملی بیاورد ولی شما اجازه دهید فدراسیون فوتبال این کار را کند و من هم روی هیچ‌کدام از این گزینه‌ها نظر نمی‌دهم».
‌پاییز سال گذشته بعد از اینکه محمود گودرزی از وزارت ورزش و جوانان رفت، نام شما برای این وزارتخانه مطرح شد، موجی هم ایجاد شد و یک‌سری از ورزشکاران هم از شما حمایت کردند. آیا آن موقع با خود شما هم صحبتی شد؟
با واسطه با من صحبت شد. من هم این احساس را داشتم که اگر پنج کاندیدا وجود دارد، یکی از آنها هم من باشم حتی اگر شانسی برای وزیرشدن، نداشته باشم. می‌دانستم که محال است این کار را به ما بدهند.
‌چرا این فکر را می‌کردید؟
به دلیل اینکه مشخص بود. در دوره اول ریاست‌جمهوری آقای روحانی ابتدا آقای سلطانی‌فر را معرفی کردند. قبل از معرفی آقای سلطانی‌فر، آقای صالحی‌امیری و آقای ربیعی من را صدا کردند و گفتند: «آقای رئیس‌جمهور روی این چهار مشخصه می‌خواهد وزیر ورزش و جوانان انتخاب کند. ١- خوش‌نام باشد. ٢- متخصص باشد. ٣- با فساد موجود مبارزه کند. ٤- در ورزش خصوصی‌سازی کند». من هم گفتم: «من ٣ و ٤ را دارم. با فساد موجود مبارزه کرده‌ام. خصوصی‌سازی هم کرده‌ام. به‌همین‌خاطر می‌بینید وقتی من از فدراسیون فوتبال رفتم، پنج میلیارد و ٧٠٠‌میلیون تومان در فدراسیون گذاشتم ولی مورد ١ و ٢ را باید از مردم بپرسید که من متخصص و خوش‌نام هستم یا نه». همان موقع در جلسه‌ای که در مرکز استراتژیک بود آقای ربیعی از تخصص و خوش‌نامی من یاد کرد و من هم تشکر کردم و آمدم. بعد دیدم که اصلا انتخاب به این چهار فاکتور نیست. انتخاب رفیق است. من یارم الان هیچ‌جا پستی ندارد، من هم رئیس‌جمهور شدم کجا او را بگذارم؟ منتظر بودند مجلس عوض شود و دوباره یار خودشان را بگذارند. آقای احمدی‌نژاد این حرف‌ها را نمی‌زد که من متخصص، متعهد و خوش‌نام می‌خواهم، هرکسی رفیقش بود را می‌گذاشت. بعد از رفتن آقای گودرزی، آدم دولت مشخص بود. بقیه را که صدا می‌کردند و با آنها صحبت می‌کردند، می‌خواستند زمینه را برای ورود همان آدم مهیا کنند. من هم آرزوی موفقیت می‌کنم برای فردی که معرفی کردند. آقای آشنا، مشاور رئیس‌جمهور در تلویزیون گفت: «مردم به سه وزارتخانه ورزش و جوانان، آموزش‌وپرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی رأی دهند. برای آقای رئیس‌جمهور مهم است که چه کسی رأی بیشتری بیاورد». من در آن رأی‌گیری از مردم، رأی بالایی آوردم. رقیب من یک درصد هم رأی نیارود. حتی در سایت پویش که متعلق به طیف اصلاحات است من ٨١ درصد رأی آوردم. پس برای چه از مردم نظرسنجی کردید؟ من باشم این کارها را نمی‌کنم. چون در ذهن مردم منفی می‌شوید. آدم خودتان را بگذارید و دنبال نظرسنجی و این حرف‌ها هم نروید.
آقای روحانی حق دارد هرکسی را می‌خواهد بگذارد اما برای انتخاب، فاکتور معرفی نکند. من دولتم را دوست دارم حتی اگر به آن رأی نداده باشم، به دولت احترام می‌گذارم و آرزوی موفقیت، هم برای دولت و هم برای همه وزرا دارم...
زمان ریاست شما بر فدراسیون فوتبال و در بازی مقابل بحرین در ورزشگاه آزادی از مرحله مقدماتی جام جهانی ٢٠٠٦ آلمان، بانوان توانستند به ورزشگاه بیایند. چه اتفاقی افتاد که توانستید مجوز حضور بانوان در ورزشگاه را بگیرید؟
در بازی ایران مقابل کره‌شمالی تعداد کمی از بانوان حضور داشتند اما در بازی مقابل بحرین که منجر به صعود تیم ملی به جام جهانی شد، آقای خاتمی رئیس‌جمهور وقت به ورزشگاه آمدند. همچنین فدراسیون هم اشتیاق داشت که خانم‌ها به ورزشگاه بیایند، من هم دیدم بانوان را راه نداده‌اند، از ایشان تقاضا کردم و با رایزنی‌هایی که صورت گرفت، همه خانم‌ها آمدند و آن بازی را دیدند.
شاید اگر ایران به جام جهانی نمی‌رفت و می‌باخت، مشکلاتی برای من هم ایجاد می‌شد. چون بردیم و شور و هیجان خاص در کشور راه افتاد، همچنین مردم تا صبح در خیابان‌ها بودند، دیگر کسی سراغ این نرفت که چرا خانم‌ها را راه داده‌اند. بعد از آن همه دیدند زمانی که معاونت ورزش دانشگاه آزاد را برعهده داشتم، فینال بسکتبال که از تلویزیون مستقیم پخش شد، همه خانم‌ها را راه دادم و این را هم از کارهای خوب خودم می‌دانم. چون خانم‌ها جدا از جامعه نیستند. خوشحال هستم که در بین جمعیت، دو دختر خودم هم حضور داشتند.
‌ به نظر شما برای حضور بانوان در ورزشگاه‌ها موانعی وجود دارد؟
مشکلات داریم، ولی این مشکلات بار شرعی ندارد. اگر مسئله شرعی دارد، چرا در تئاتر و سینما زن و مرد در کنار هم می‌نشینند؟ من بشخصه موافق حضور بانوان در ورزشگاه هستم. حرف هم نمی‌زنم، فرمایش امام حسین(ع) است که می‌گوید: «آدم آزاده کسی است که عمل و حرفش یکی باشد». من هی بگویم دوست دارم خانم‌ها را بگذارم به ورزشگاه بیایند، خب راه بده، عمل خود را نشان بده. من این‌ کار را کردم. بازی ایران و بحرین ١١ سال پیش آنها را راه دادم. در فینال بسکتبال دو سال پیش هم راهشان دادم. دلیل آن هم این است که اصلا بار شرعی در این کار نمی‌بینم. خودم هم مسائل شرعی را رعایت می‌کنم و همه دیده‌اند که دو دختر خودم هم بین تماشاگران فینال بسکتبال بودند.
‌یکی از موضوعات دیگری که بحث آن در این روزها فراتر از ورزش هم شده است. بحث بازی‌کردن مسعود شجاعی و احسان حاج‌صفی مقابل باشگاه رژيم صهيونيستي است. بعد از این بازی مسعود شجاعی، کاپیتان تیم ملی، دیگر به تیم ملی هم دعوت نشد؛ چه نظری دراین‌باره دارید؟

من کی‌روش را در این وادی نمی‌بینم که به‌خاطر آن بازی شجاعی را دعوت نکرده باشد. این دو بازیکن باید رعایت اصولی را که کشور ما به آن پایبند است، می‌کردند. ولی وقتی هم این اتفاق افتاد دیگر سر اینها را نباید برید. باید حرف‌های اینها را شنید و آن رأفت و محبت اسلامی را برای آنها در نظر گرفت. دین ما دین انسانیت و محبت است؛ این را در جامعه القا کنیم. با وجود اینکه خطا کرده‌اند، آنها را ببخشیم.
‌اما این اتفاق نیفتاد. تلویزیون کلا مسعود شجاعی را حذف کرده، حتی در آیتم «با لژیونرهای» برنامه ٩٠ از بازی لژیونرهای ایرانی گزارش می‌دهند اما از مسعود شجاعی حرفی نمی‌زنند.
شما ملاک را تلویزیون نبین. خیلی راحت به شما می‌گویم: «تلویزیون اگر می‌خواهد اینها را حذف کند، آن مجری‌های خود را حذف کند که برخي دلال هستند و پول می‌گیرند. دو بار تا حالا این را گفته‌ام. یک مسئول تلویزیون من را صدا کند تا بگویم چه کسی هست». با حذف شجاعی چیزی درست نمی‌شود. اگر تلویزیون می‌خواهد اصولی رفتار کند، جلوی آن مجریان كه آدم‌ها را می‌آورند و کارشناس درست می‌کنند، بگیرد. خدا بیامرزد حضرت امام(ره) را که می‌گفت: صداوسیما دانشگاه است. حالا دانشگاه اين‌گونه عمل مي‌كند، باج می‌گیرد و آدم راه می‌دهد. این کار برای نظام و دین خدا نیست. در دانشگاه آزاد آقای هادی عامری سرپرست تیم بسکتبال ما آمد و گفت: «بازی ما را مستقیم پخش می‌کنند و گفتند ١٥‌میلیون پول بدهید». گفتم: «برو ببین ١٠‌میلیون می‌گیرند؟» رفت‌وآمد و گفت: «گفتند به دکتر بگو ١٠‌میلیون بده تا این بازی را پخش کنیم».
عامری آخرش را می‌دانست که من چه‌جور آدمی هستم؛ ولی آمد در اتاق من و به او گفتم: «برو بگو ١٠‌میلیون نداریم. برو ببین هفت ‌میلیون می‌گیرند؟». سه ساعت به بازی مانده بود. رفت و باعجله آمد در اتاق من و گفت: «آقای دادکان قبول کردند پول را بدهیم و این بازی را پخش کنند». دوباره گفتم: «بگو الان نداریم. سه ‌میلیون چک می‌گیرند؟». آمد و گفت: «قبول کردند بعدا پول را بدهیم و بازی را پخش کنند». گفتم بگو: «سه‌زار هم به شما گردن‌کلفت‌ها پول نمی‌دهم که بازی را پخش کنید». آنها هم بازی را پخش نکردند. تلویزیون برود این مشکلات خودش را درست کند.
‌ در دوره شما هم گویا این حواشی وجود داشت. آیا این درست است که چند ماه قبل از جام جهانی ٢٠٠٦ آلمان، برخی افراد از خارج فدراسیون فوتبال به شما فشار آوردند تا یکی از بازیکنان بزرگ تیم ملی را به دلیل رفتن به کنسرت در خارج از کشور، به جام جهانی نبرید؟
صددرصد درست است.
‌اصل ماجرا از چه قرار بود و چگونه با این رفتار مقابله کردید؟
آن بازیکن به من گفت: «من به خارج از کشور می‌روم. به برانکو گفته‌ام و او به من گفته به دادکان هم بگو». من هم به او اجازه مسافرت به خارج از کشور را دادم. وقتی به ایران برگشت، پیش من آمد و گفت: «آقای دادکان من کنسرت کسی در خارج از کشور رفته‌ام؛ ولی قبل از اینکه خواننده بخواهد کنسرت را شروع کند، سالن را ترک کرده‌ام. مردم آنجا من را تشویق کرده و محبت داشتند. یک توپ هم برای تماشاگران شوت کرده که آن را بردارند». به او گفتم برو و تمرینات خود را با تیم ملی جدی انجام بده؛ چون می‌دانستم آن بازیکن هیچ زمانی دروغ نمی‌گوید. چند نفر که یکی از آنها نماینده مجلس و یکی دیگر از یک نهاد دولتی بود، فیلمی آوردند و گفتند: «بازیکن تیم ملی که در کنسرت بوده، نباید به جام جهانی برود». به آنها گفتم: «شما در فیلم خود نشان بده وقتی خانم خواننده به بالای استیج آمده، بازیکن تیم ملی آنجا بوده است؛ تا آن موقع من یک فکر جدیدی بکنم». گفتند: «فیلمی موجود نیست؛ ولی بوده». من هم به آنها گفتم مدرکی ندارید که حرف خود را ثابت کنید. این بازیکن حتما به جام جهانی می‌رود و او را به جام جهانی بردم.
‌بارها درباره اتفاقات جام جهانی ٢٠٠٦ و اختلاف شما با رئیس وقت ورزش کشور صحبت شده. بحث اختلاف بر سر افتتاحیه بازی‌های ایران در جام جهانی مقابل مکزیک چه بوده است؟
اختلاف از تهران بود؛ البته من دوست ندارم درباره ایشان حرف بزنم؛ چون اصلا مال ورزش نبود و اشتباهی به ورزش آمده بود. خودش هم بعدا قبول کرد. وقتی آمد، دلش می‌خواست با خیلی‌ها ازجمله من سر شاخ شود. وقتی ما به آلمان رفتیم، در بازی افتتاحیه جام جهانی به گروه ما دو کارت حضور در استادیوم VVIP، چند VIP و چند بلیت معمولی دادند. VVIP‌ها که دو تا بود، یکی اسم خود من روی صندلی آن به‌عنوان رئیس فدراسیون فوتبال نوشته شده بود. صندلی کناری خودم را هم به آقای ناصر نوآموز دادم. دلیل آن‌هم این بود که ناصر نوآموز زمانی که من بازیکن بودم، رئیس فدراسیون فوتبال بوده است. کاپیتان تیم دارایی بوده و نسبت به من همیشه ارجحیت داشته و به او احترام گذاشتم. آقای کیومرث هاشمی آمد و گفت: «آقای علی‌آبادی که معاون رئیس‌جمهور است، کجا می‌نشیند؟» من گفتم: «پایین در VIP»، مگر حرف بدی زدم؟ گفتند: «یکی از این VVIP‌ها را بدهید آقای علی‌آبادی». گفتم: «هیچ‌وقت این کار را نمی‌کنم» و آقای علی‌آبادی در VIP نشست...
کد N1776967

وبگردی