خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: شهادت محسن حججی و موجی که در میان آحاد مختلف مردم به وجود آمد، حکایت از نوعی بازتولید حافظه جمعی مردم ایران داشت. شهادتی که می توان آن را از ابعاد مختلف مورد بحث و بررسی قرار داد. از این رو به مناسبت بازگشت پیکر شهید حججی و ایام محرم با آیت الله اراکی، دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید؛
*از دیدگاه حضرتعالی چه عواملی موجب شده است که شهید حججی و امثال ایشان که از جوانان و نسل سوم و چهارم انقلاب هستند بتوانند با حماسه کربلا و سیدالشهدا (ع) ارتباط برقرار کنند؟
قیام سیدالشهدا (ع) با فطرت انسان گرهخورده است و نظیر محبتی است که بشر نسبت به خدا دارد؛ همان محبتی که نسبت به خدا در دل انسان و در نهاد او وجود دارد که محبتی فطری است و همین محبت است که انسان را به خداشناسی هدایت میکندباید به این نکته توجه داشت که قیام سیدالشهدا (ع) با فطرت انسان گرهخورده است و نظیر محبتی است که بشر نسبت به خدا دارد؛ همان محبتی که نسبت به خدا در دل انسان و در نهاد او وجود دارد که محبتی فطری است و همین محبت است که انسان را به خداشناسی هدایت میکند. همین محبت است که انسان را در لحظات خاص با خدا آشنا میکند، همین محبت است که انسان را به ارزشهای والا هدایت میکند.
این محبت فطری او به رسول اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) و اهلبیت (ع) هم منتقل میشود یعنی همانطور که خدا در نهاد بشر بهطور فطری محبوب است، بندگان خالص خدا به و آنهایی که ارزشهای متعالی خداوند در آنها جلوهگر شده است نیز در نهاد بشر از محبوبیت برخوردار هستند. حال به دلیل اینکه از محبوبیت فطری برخوردار هستند و در نهاد بشر و در دل بشر جای دارند یعنی رابطه بشر با آنها رابطه نزدیکی است. لذا همینکه چهرهای از آنها در دل کسی ایجاد میشود آنها با او ارتباط برقرار میکند.
رسول اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) جلوهٔ جمال و کمال الهی است. اهلبیت (ع) همینطور هستند، سیدالشهدا (ع) هم جلوهٔ کمال و جلال الهی است، همهٔ قیام سیدالشهدا(ع) جلوهای از کمال و جلال الهی است آنهم با روشنترین جلوه و زیباترین تجلی. این منشأ میشود که همهٔ انسانها با قیام سیدالشهدا(ع) ارتباط برقرار می کنند.
البته اگر این قیام بر آنها عرضه شود و اگر تماسی بین سیدالشهدا (ع) و آنها برقرار شود در این صورت آنها این قیام را در دل میفهمند و میشناسند و نسبت به سیدالشهدا (ع) احساس عشق میکنند. لذا سیدالشهدا (ع) حتی در میان غیرمسلمانها در میان انسانهایی که از فطرت سالم برخوردارند عاشق زیاد دارد. حال اگر این عاشق مسلمان بود و کسی بود که در دامان محبان اهلبیت(ع) پرورشیافته بود این عاشق کسی بود که در میان ملتی مثل ملت ایران که سراسر این ملت از محبت اهلبیت(ع) موج میزند رشد یافته بود، اگر در بستر انقلاب راهیافته و رشد یافته بود این بستر انقلاب که به شهادت تاریخ سراسر جهاد و شهادت است و این بستر انقلابی که امام (رضوانالله تعالی علیه) راه آن انقلاب را به جوانان ما نشان داده است و شهدای ما راه انقلاب را با خونشان برای همگان و برای نسلهای جوان نشان دادهاند. وقتی یک جوانی در بستر انقلاب، در بستر ملت عاشق اهلبیت(ع) ایران با آن خصوصیاتی که در سیدالشهدا (ع) وجود دارد، با آن خصوصیاتی که در نهضت حضرت سیدالشهدا (ع) وجود دارد، نهضتی که مظهر جمال الهی است
امروز هم به همین شکل است؛ در حال حاضر در کشور ما یک عده میبینند که این انقلاب چقدر به این ملت خدمت کرده است، میبینند که این ملت یک روزی ذلیل و زیردست آمریکا و سایر قدرتهای بزرگ بود اما امروز به برکت انقلاب و رهبری امام و رهبری رهبر انقلاب تبدیل به یک ملت قدرتمند و عزیز شده است تبدیل به یکی از قدرتهای بزرگ دنیا شده است تبدیل به قدرت اول منطقه شده است، این را با چشم میبینند با چشم خود این پیشرفتهای انقلاب را میبینند که چه چیزهایی بهدستآمده است، میبینند ملت ما درزمان شاه چقدر ذلیل بود؛ در زمان شاه یک افسر آمریکایی به کشور ما میآمد، همه اوضاع مملکت را او در دست میگرفت. حتی شاه و نخستوزیر را او انتخاب میکرد، نمایندۀ مجلس را او تعیین میکرد.
من در خارج از کشور که بودم -آنوقت در انگلیس مأموریت داشتم- به بخش اسناد وزارت خارجه در کتابخانه بزرگ بریتانیا سری زدم و در آنجا اسنادی را دیدم. یکی از اسناد این بود؛ یکی از روزنامهنگاران میخواست روزنامهای را در اصفهان منتشر کنند اما بهجای اینکه از مسئولین مملکتی خودش یعنی از مسئولین مملکتی ایران مجوز بگیرد، نامه نوشته بود به کنسولگری انگلیس در اصفهان که من میخواهم روزنامه راهاندازی کنم، لطفاً به مسئولین بگویید مجوز روزنامه به من بدهند. یعنی یک روزنامهنگار عادی در زمان شاه نمیتوانست مجوز برای روزنامه صادر کردن بگیرد. آنهم از کنسولگری انگلیس باید به مسئولین ایرانی دستور دهد تا به او اجازه روزنامه صادر کردن دهند.
همانهایی که با انقلاب مخالفت میکنند همان کسانی که علیه انقلاب موضع میگیرند شرایط زمان شاه را دیدن؛ دیدن در زمان که چگونه مملکت ما در گرسنگی و بیچارگی و جهل و فقر زندگی میکرد. دیدند که ۷۰ درصد مردم که روستانشین بودند از همۀ زندگی محروم بودند؛ نه آب داشتن نه مدرسه داشتند نه برق داشتند. اما امروز به برکت انقلاب همۀ روستای ما امکانات دارند. الا یک درصد بسیار کمی در حد چهار پنج درصد از روستاهای مانده باشند که هنوز از برخی امکانات برخوردار نیستند.
امروز در برخی از روستاهای ما دانشگاه تأسیسشده است، قبل از انقلاب چقدر از جوانها میتوانستند به دانشگاه بروند؟ در آن زمان دانشگاه زیادی نبود اما شما ببینید که بعد از انقلاب چقدر دانشگاههای ما زیاد شده است! در حال حاضر یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا ازلحاظ کمیت و کیفیت دانشگاههای کشور ما شده است، ازلحاظ علمی امروز کشور ما چقدر پیشرفت کرده است. در خیلی از رشتههای علمی امروز کشور ما گاهی پنجمین کشور یا یکی از پنج کشور برجستۀ دنیا است، یا یکی از شش کشور برجسته دنیا است، یا یکی از ده کشور برجسته دنیا است. درحالیکه ما در زمان شاه ما هیچ جایگاهی در ردهبندیهای علمی در جهان نداشتیم. برخی اینها را میبینند اما چشم بر حقیقت میبندند؛ از همۀ پیشرفتها دم نمیزنند از اینهمه رشدی که کشور به آنها دست پیدا کرده است که همه آن از برکات انقلاب و از برکات این شهادتها و مقاومتها بوده است دم نمیزنند و حقیقت را میپوشانند.
خوب این حقیقت پوشانی این کتمان حقیقت و این چشم بر حقیقت بستن منشأ ازکارافتادن عقل و خرد میشود، منشأ ازکارافتاده چشم و گوش میشود و دیگر چشم و گوش باز میشود. پس یک همچین اتفاقی در دوران سیدالشهدا(ع) هم افتاده است. به دلیل اینکه در دوران امیرالمؤمنین (ع) این مردمی که باید علی(ع) را بشناسم چشم بر حقیقت بستند؛ حضرت امیرالمؤمنین(ع) را میدیدند که چقدر با معاویه تفاوت دارد، میدانستند که امیرالمؤمنین(ع) مظهر پاکی و تقوا و عقل است مظهر شجاعت است مظهر ارزشهای بلند آسمانی و انسانی است بااینکه این را میدیدند اما بهطرف معاویه میرفتند. مخصوصاً بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) این به معاویه گرویدن و این به بنیامیه گرویدن همان چشم بر روی حقیقت بستن بود، این همان چشم و گوش از آیات الهی بستن بود.
نتیجه این شد که این انسانها که چشم بر روی حقیقت بستند، دلشان تبدیل به سنگ شد خرد آنها از کار افتاد وارونه شدند. انسانهای وارونه یعنی انسانهایی که حق را باطل میبیند. در همین آیاتی که من خواندم همین موضوع آمده است که خداوند میفرماید «سَأَصْرِفُ عَنْ آیٰاتِی اَلَّذِینَ یتَکبَّرُونَ فِی اَلْأَرْضِ بِغَیرِ اَلْحَقِّ» من از آیات خودم منصرف میکند، یعنی این آیات را میپوشاند و دیگر درک این آیات برای آنها غیرممکن میشود.
برای کسانی که در برابر حق تکبر میکنند، یعنی حق را نمیپذیرند و کسانی که حق را میبینند و آن را با تمام وجود احساس میکنند اما حاضر نیستند به حقانیت حق تن در دهند، این چه نتیجهای را میدهد؟ «وَ إِنْ یرَوْا کلَّ آیةٍ لاٰ یؤْمِنُوا بِهٰا»؛ هرچه آیات الهی، هر چه دلیل، هرچه برهان و هرچه حجت قطعی عقلی روشن بر آنها برپا شود به آن ایمان نیاورده و گوش نمیکند. «وَ إِنْ یرَوْا سَبِیلَ اَلرُّشْدِ لاٰ یتَّخِذُوهُ سَبِیلاً» آنوقت نتیجه این میشود که راه راست و خوب را، راه درست و راه هدایت را میبینند اما از این راه پیروی نمیکند و گام در این راه نمیگذارد. گام در چه راهی میزنند؟ در راه باطل میگذارند. میبینند این راه راه درست است میبینند این راه راه حقیقت است میبینند این راه راه رستگاری است اما بهجای اینکه قدم در راه رستگاری بگذارند قدم در راه گمراهی میگذارند. «وَ إِنْ یرَوْا سَبِیلَ اَلغَی یتَّخِذُوهُ سَبِیلاً» راه گمراهی را میبینند راه رستگاری را هم میبیند اما بهجای اینکه پا در راه رستگاری بگذارند بهجای اینکه آن راه انتخاب کنم راه گمراهی را انتخاب میکند. بعد میفرماید: «ذٰلِک بِأَنَّهُمْ کذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا وَ کٰانُوا عَنْهٰا غٰافِلِینَ» این نتیجۀ غفلت تکذیب آیات ماست.
لذا قیام سیدالشهدا(ع) در گام اول یک هشدار بسیار بزرگی است برای آنهایی که چشم را بر حقیقت بستند. به آنها میگوید که چشم را بر حقیقت نبندیم اگر چشم را بر حقیقت بستید خرد شما از کار میافتد و حتی خرد وارونه پیدا میکنید و در نتیجۀ وارونگی خرد، راه را همیشه وارونه انتخاب میکنید، همیشه گزینشهای شما وارونه خواهد شد، بهجای اینکه خوب را انتخاب کنیم بد را انتخاب خواهید کرد، بهجای اینکه راه درست را انتخاب کنید راه غلط را انتخاب خواهد کرد، بهجای اینکه از رهبران الهیِ وارسته و پیراسته پیروی کنیم از رهبران گمراهی پیروی میکنید، بهجای اینکه از حسین(ع) پیروی کنیم از یزید پیروی میکنیم، بهجای اینکه از امیرالمؤمنین(ع) پیروی کنید معاویه را بر علی(ع) ترجیح میدهید.
[cite]اولین درسی که داده میشود این است که مردم چشم و گوش را باز کنید و عقل و خرد خود را به کار بیاندازید، اگر راه درست را دیدند راه درست را انتخاب کنند و در انتخاب راه درست هیچگاه مسامحه نکنندلذا قیام سیدالشهدا(ع) واقعاً یک مدرسه و دانشگاه بزرگ است که در این دانشگاه اولین درسی که داده میشود این است که مردم چشم و گوش را باز کنید و عقل و خرد خود را به کار بیاندازید، اگر راه درست را دیدند راه درست را انتخاب کنند و در انتخاب راه درست هیچگاه مسامحه نکنند، تلاش کنند با چشم و گوش باز زندگی کنند، تلاش کنند تبلیغات عناصر گمراه در آنها اثر نکند. عناصر گمراه میخواهند راه حق را بپوشانند میخواهند راه حق را گم کنیم، راه حق را با راه باطل قاتی میکنند تا ما را از انتخاب راه بازدارد. باید چشم و گوش باز باشد راه حق را گم نکنیم و بینات و آیات الهی را نادیده نگیریم.
نصایح انسانهای دلسوز، خردمند و صالح را گوش دهیم. این وصیتنامههای شهدا ازایندست نصایح است. شهدا همه دلسوز ملت است اینها رفتن جان خود را برای این ملت فدا کردند اینها که دیگر به خاطر دنیا حرف نمیزنند و برای دستیابی به من منصب دنیایی که حرف نزدند. میبینیم که اینها در وصیتنامه خود چه گفتند، امام در وصیت خود چه فرموده است، مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی)، علمای بزرگ و خردمندان چگونه نصیحت میکنند. مردم باید چشم و گوششان باز شود و مخصوصاً نسل نو چشم و گوش خود را باز کند و از پندهای خردمندان و ناصحان و دلسوختگان به این مردم و به این نسلها بهرهگیری کند و این پندها را نصب العین خود قرار دهد.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است