آفتاب
سعید امانی در گفتگو با مهر:

امام بر هر چیز در زندگی ما مقدم است/ عشق به امام، رمز وفاداری

امام بر هر چیز در زندگی ما مقدم است/ عشق به امام، رمز وفاداری

پژوهشگر علوم دینی و مدرس حوزه گفت: هر کس دوست دارد خداوند تمام خیرات را برای او جمع کند باید موالات امیرالمؤمنین را داشته باشد و بداند امام زمان، بر همه چیز در زندگی مقدم است.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: اینکه انسان به امام و پیشوای خود عشق بورزد و او را از خود بیشتر دوست بدارد، آموزه ای است که اگر بدان بی توجه باشیم، هرگز نمی توانیم مانند یاران امام حسین (ع) در کربلا تا پای جان در رکاب دین بمانیم. باید ابتدا از خود آغاز کنیم ودیندار واقعی باشیم و اکنون که در دوره غیبت به سر میبریم، دیندار واقعی بودن را به فرزندانمان بیاموزیم، اگر واقعا منتظر ظهور حجت خدا هستیم.

در خصوص اینکه مهمترین رکن دین چیست و چگونه باید بدان پایبند باشیم، با سعید امانی، پژوهشگر علوم دینی و مدرس حوزه به گفتگو نشستیم.

*چرا فقط عده‌ای از شیعیان توانستند امام زمانشان را یاری کنند، آن‌هایی که روز عاشورا، جان را فدای امامشان کردند، که بودند؟  پنج نوجوان نابالغ در رکاب اباعبدالله‌الحسین سلام الله علیه شر بت شهادت نوشیدند، مگر اینها را چگونه تربیت کرده بودند که اینگونه و در این سن عاشقانه جان را فدای امامشان می‌کنند؟

پیامبر فرمود ایمان واقعی و کامل، ایمانی است که انسان مؤمن، من و (اهلبیت) مرا بیشتر از خودش و پدر و مادرش و همسر و فرزندانش و همه مردم بیشتر دوست داشته باشد

جواب فقط در یک کلمه است و در یک حدیث و آن اینکه رسول اکرم صلی‌الله‌علیه و آله و سلم فرمودند: والذی نفسی بیده لایؤمنن عبدٌ حتی أکون أحب الیه من نفسه و أبویه و أهله و ولده و الناس أجمعین؛ یعنی ایمان واقعی و کامل، ایمانی است که انسان مؤمن، من و (اهلبیت) مرا بیشتر از خودش و پدر و مادرش و همسر و فرزندانش و همه مردم بیشتر دوست داشته باشد، یعنی رمز یاری شهدا کربلا، امامشان را اینست که آن‌ها، امام حسین سلام‌الله علیه را بیشتر از خود و پدر و مادر، همسر و فرزندانشان دوست داشتند.

یعنی یاد گرفته بودند و به فرزندانشان یاد داده بودند که حضرت صدیقه طاهره سلام‌اللیه علیها فرموده‌اند مثل‌ الإمام مثل الکعبه اذ تؤتی و لاتأتی؛ مثال امام معصوم  و حجت خدا در هر عصر و زمانی مثل کعبه است.  همانطور که اگر امروزه کسی بخواهد حاجی شود باید زحمت سفر به خود بدهد و به مکه رفته و گرداگرد  خانه خدا طواف کند تا به او حاجی بگویند و هیچگاه کعبه دور سر کسی نمی‌گردد.

شیعیان نیز باید در رابطه‌ی با امام معصوم همین‌گونه باشند و بدانند باید  تابع محض امام معصوم شوند، خواست و سلیقه خود را با خواست و سلیقه امامشان تطبیق بدهند- و گرداگرد وجود او باشند. خلاصه ما باید دور اماممان بگردیم و خود را مثل اماممان بکنیم.

به بیان دیگر یاران امام حسین سلام‌الله علیه زندگی امام محور یا همان دین محور را یاد گرفته بودند و به فرزندانشان یاد  داده بودند.

*معنای زندگی امام محور و دینداری واقعی چیست و چگونه می‌توان یک زندگی امام محور و دینی داشت و ثمرات و فایده‌های اینطور زندگی کردن چیست؟

شخصی به نام عبدالملک قمی خدمت امام صادق سلام‌الله علیه آمد. چند سوال از امام داشت: سوال کرد: أشرَبُ و أنا قائم آیا ایستاده آب بنوشم؟ در شب ایستاده آب نوشیدن کراهت دارد. حضرت فرمودند: إن  شِئتَ..  اگر دلت می‌خواهد شب هم ایستاده بنوش.

گفت: اَشربُ بنفس واحدٍ حَتّی أدونی آیا با یک نفس بنوشم تا سیراب  شوم؟ البته اگر آدم یک لیوان آب را یک نفس بنوشد کراهت دارد بهتر است با «سه نفس و سه جرعه بنوشد حضرت فرمودند اگر دلت می‌خواهد بنوش، حرام نیست.

گفت : فأسجدویدی فی ثوبی اگر در سجده نماز دستم در لباس باشد اشکال ندارد؟ حضرت فرمودند إن شئت دلت، می‌خواهد این کار را انجام بده و یکسری از این سوالات آماده کرده بود سپس حضرت فرمودند إنی والله ما من هذا و شبهه أخاف علیکم به خدا قسم من از اینها و مانند اینها بر شما ترسی ندارد.  به خدا قسم نگرانی‌های من این نیست  که آب را ایستاده بنوشید یا نشسته، به یک جرعه بنوشی یا به ۳ جرعه، رعایت مستحبات و مکروهات خوب است ولی نگرانی ائمه در مستحبات و مکروهات نیست، چیزهای مهمتری داریم!

*آن چیزهای مهمتر که اصل نگرانی اهلبیت است چیست؟

بهتر است این سوال را از خود خانواده عصمت و طهارت بپرسیم تا جواب درست را دریابیم.

آقا و مولای تمام عوالم وجود بعد از رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله یعنی امام امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمودند إنّی أخاف علیکم استخفافاً بالدین؛ یعنی چیزی که برای آن خیلی نگرانم، سبک شمردن دین است.

*مگر دین همان مستحبات و مکروهات نیست و همان واجبات و محرمات نیست؟ پس چرا امام صادق سلام‌الله‌علیه فرمودند من نگران مستحبات و مکروهات نیستم؟

باید عرض کنم که دین به معنای مستحبات و مکروهات و واجبات و محرمات نمی‌باشد اگرچه این امور جزء جدای ناپذیر دین می‌باشد و تا آخرین لحظه حیات انسان از عمل به آنها بی‌نیاز نیست، بلکه معنای دین یعنی امام معصوم! چرا به چه دلیل این حرف را می‌زنیم؟؟

به صدها دلیل از آیه و روایات اهلبیت سلام‌الله‌علیهم ! برای مثال، حضرت اباالفضل سلام‌الله‌علیه در روز عاشورا وقتی رجز خواندند فرمودند:

والله إن قطعتم یمینی                  إنی اُحامی ابداً عن دینی۶

به خدا قسم اگر هر دو دستم را قطع کنید من از یاری و حمایت دینم دست برنخواهم داشت می‌فرمایند: از حمایت و یاری  دین دست برنخواهم داشت و یاری‌کننده دین هستم.

مگر حضرت ابالفضل سلام‌الله علیه در حال یاری امام حسین سلام‌الله علیه نیستند پس چرا می‌فرمایند دست از حمایت دینم برنخواهم داشت چون دین یعنی امام و حجت خدا در هر عصر و زمانی دین خدا در آن زمان است.

یا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه فرمودند: یا علی انت اصل الدین. ای علی  تو اصل  دین هستی.

در زیارت حضرت صاحبُ الأمر آمده است السلام علی الدین المأثور.

سلام بر دین تشریع شده ..

پس خلاصه کلام اصل و حقیقت دین یعنی امام معصوم و حجت خدا در هر عصر و زمان و انسان دین دار، کسی است که دین در متن زندگی اوست، کسی است که عقاید- اخلاق- اعمال او طبق امر امام زمانش است. یعنی در همة امور، اطاعت از امامش- از اوجب واجبات است و امام زمانش یا دینش برای او از همه چیز حتی از پدر و مادر و فرزندانش مهمتر هست .

و این مطلب یعنی دین‌داری به این  معنای حقیقی و اصلی اولین و مهمترین صفت اصحاب کربلا است. و اگر کسی بخواهد امروزه امامش را یاری کند باید اینگونه دیندار باشد.

دو نفر از اصحاب امام حسین سلام‌الله‌علیه به نام‌های سیف بن حارث و مالک بن عبد بن سُریع که عموزادگان یکدیگر بودند و از یک مادر متولد شده بودند- هر دو گریه‌کنان برای کسب اجازه به حضور امامشان رسیدند، جانشین پروردگار فرمودند: مایبکیکما إنّی لأوجد أن تکونا بعد ساعهٍ قریدی العین، برای چه می‌گریید براستی که امید دارم بعد از ساعتی چشمانتان به (نعمت‌های جاوید پروردگار) روشن شود.

برادران عرضه داشتند جعلناالله فداک ما علی أنفسنا بنکی و لکن بنکی علیک نرراک قد اُحیط بک و لانقدر أن ننفعک، خداوند ما را فدای تو گرداند گریه ما برای خویشتن نیست بلکه بر تو می‌گرییم زیرا می‌بینیم که دشمنان پیرامونت را گرفته‌اند و ما نمی‌توانیم به تو سردی برسانیم.

ببینید دین‌داری واقعی و ایمان کامل را، چرا که امامشان را بر جان خود مقدم انداخته‌اند، این یعنی زندگی بر محور خواست و رضایت امام معصوم.

مثال دیگر اینکه از اصحاب ابعدالله الحسین سلام‌الله علیه شخصی است به نام بشر بن عمرو با فرا رسیدن روز دهم محرم و آغاز جنگ با بشر که در حال جنگ بود، گفته شد: پسرت، عمرو، در مرزهای ری با اسارت درآمده است.

وی در پاسخ گفت: او و خود را نزد خدا ذخیره می‌کنم، دوست ندارم او اسیر شود و من پس از او زنده بمانم. امام حسین سلام‌الله علیه سخنان وی را شنید و بدو فرمود: رَجَمَکَ الله انت فی حلٍ من بیعتی فاذهب و اغمل فی خکاک ابنک. خداوند تو را مشمول رحمت خویش گرداند، من بیعتم را از تو برداشتم، اکنون می‌توانی بروی و برای آزادی فرزندت اقدام نمایی! عرض کرد: ای اباعبدالله درندگان، پیکرم را زنده زنده طعمه خویش گردانند اگر از تو جدا شوم! حضرت فرمودند:  بنابراین، این پارچه‌های بُرد را به پسرت محمد- که همراه پدر بود- بسپار تا به وسیله آن‌ها در آزادی برادرش بکوشد، و حضرت پنج قطعه لباس گرانبها به ارزش یک هزار دینار به او بخشیدند.

گفتیم ایمان واقعی و دین‌داری یعنی امام زمانمان حتی از فرزندانمان مهم‌تر باشد و اولویت داشته باشد.

وای بر  کودکان آخر الزمان از پدرانشان، گفته شد ای رسول خدا، از پدران مشرکشان فرمودند: نه از پدران مؤمنشان که چیزی از واجبات و فرائض را به آنها نمی‌آموزند و وقتی هم که فرزنانشان بیاموزند، مانع آن‌ها می‌شوند و در مقابل امری گذرا و اندک از دنیا از آنها خشنود می‌شوند و تنها به کامیابی دنیوی آن‌ها راضی‌اند. پس من از ایشان بری هستم و آن‌ها از من بری هستند

از همین جهت در روایت رسول اکرم حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله به برخی اطفال نگریستند و فرمودند:  وای بر  کودکان آخر الزمان از پدرانشان، گفته شد ای رسول خدا، از پدران مشرکشان فرمودند: نه از پدران مؤمنشان که چیزی از واجبات و فرائض را به آنها نمی‌آموزند و وقتی هم که فرزنانشان بیاموزند، مانع آن‌ها می‌شوند و در مقابل امری گذرا و اندک از دنیا از آنها خشنود می‌شوند و تنها به کامیابی دنیوی آن‌ها راضی‌اند. پس من از ایشان بری هستم و آن‌ها از من بری هستند.

به خوبی از این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌توان فهمید که بزرگترین اشتباه و ضعف پدران آخرالزمان در تربیت فرزندانشان این است که آنها دنیای فرزندانشان را بر امر امام و اهلبیت مقدم می‌دارند. یعنی تربیت امام محور نیست. دین در متن زندگی فرزندان نیست، دین یا در حاشیه است یا اصلاً در حاشیه هم نیست! در آخر حدیث هم رسول خدا ثمره این نگرش در زندگی را می‌فرمایند که هم آنها از من بری هستند و هم منِ رسول خدا از انها بری هستم.

یعنی وقتی در زندگی دین در محور فعالیت‌های انسان نباشد ممکن است به احتمال زیاد یک روز ربط انسان با دین بطور کلی قطع شود و از دین روی گردان شود، و این احتمال در مواقع سختی‌ها و مشکلات و آزمایش‌های سخت و سنگین تقویت می‌شود. مثل ضحاک بن قیس مشرقی که قبل از شروع جنگ خدمت امام حسین سلام‌الله‌علیه شرفیاب شود و بر آن حضرت سلام کرد، امام او را به یاری خود فراخواندند و او مشروط بر اینکه هرگاه ملاحظه کرد یاری‌اش برای امام حسین سلام‌الله‌علیه سودمند نیست آزاد باشد به دعوت آن حضرت پاسخ مثبت داد.

امام حسین سلام‌الله‌علیه شرط او را نپذیرفت. ضحاک مبارزه کرد تا زمانی که تنها دو تن از یاران امام باقی ماندند وی خدمت حضرت رسید و شرط خود را یادآور شد، امام موافقت خود را اعلام نمود و فرمود: ولی چگونه می‌توانی از این معرکه جان سالم به در ببری؟

اگر قادر به فرار هستی آزادی و می‌توانی بروی

گفت قبل از شروع جنگ اسبم را در خیمه‌ها بستم، سوار می‌شوم و فرار می‌کنم.

این داستان نمونه‌ای بارز از عدم دینداری واقعی است و اینکه انسان جان خودش را بیشتر از امامش دوست داشته باشد!

*امروز ما چه وظیفه ای داریم؟

اگر در این زمان دوست داریم، امام زمانمان را یاری کنیم و از یاران واقعی او باشیم باید هر روز به دنبال این معرفت و این امان واقعی بود.

اگر دنبالیم در این زمان بهترین و سالم‌ترین فرزندان را داشته باشیم باید به دنبال بوجود آوردن چنین ایمانی در فرزندانمان باشیم و باید اول از خود شروع کنیم و آخرین حرف اینکه رسول خدا صلی  الله علیه و آله فرمودند: من تبرّه أن یجمع الله له الخیر کله فلیوال علیاً بعدی و لیوال أولیاءَه و للیعاد اعدائه. هر کس دوست دارد خداوند تمام خیرات را برای او جمع کند باید موالات امیرالمؤمنین سلام الله علیه را داشته باشد و موالات امیرالمؤمنین یعنی همین معنایی که به لطف خدا از دین شد و آن اینکه، امام زمانم بر همه چیز در زندگی من مقدم است.

کد N1773438

وبگردی