آفتاب
دستگیری زن فریب خورده خارجی در مشهد

مرد متاهل زن خارجی را فریب داد و به ایران آورد/ دستگیری زن خارجی در مشهد

مرد متاهل زن خارجی را فریب داد و به ایران آورد/ دستگیری زن خارجی در مشهد

روزی که خانواده ام اجازه دادند به ایران سفر کنم انگار همه دنیا را به من داده بودند آن قدر خوشحال بودم که در پوست خودم نمی گنجیدم. همه لوازم شخصی ام را درون چمدان مسافرتی ریختم. برای آمدن به ایران لحظه شماری می کردم چرا که با یک فرد ایرانی عرب زبان در فضای مجازی آشنا شده بودم و با یکدیگر قرار گذاشته بودیم که ...

روزی که خانواده ام اجازه دادند به ایران سفر کنم انگار همه دنیا را به من داده بودند آن قدر خوشحال بودم که در پوست خودم نمی گنجیدم. همه لوازم شخصی ام را درون چمدان مسافرتی ریختم. برای آمدن به ایران لحظه شماری می کردم چرا که با  یک فرد ایرانی عرب زبان در فضای مجازی آشنا شده بودم و با یکدیگر قرار گذاشته بودیم که با هم از نزدیک رابطه برقرار کنیم.
زن 30 ساله که خود را اهل یکی از کشورهای ترک زبان همسایه ایران معرفی می کرد درباره چگونگی آشنایی خود با مرد ایرانی، به کارشناس اجتماعی کلانتری شیرازی مشهد گفت: 20 سال بیشتر نداشتم که در کشور خودم با جوانی آشنا شدم و پس از مدتی با یکدیگر ازدواج کردیم. به دلیل این که پدرم از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبود من فقط توانستم تا مقطع ابتدایی تحصیل کنم. بعد از آن هم مدرسه را رها کردم و نزد پدر و مادرم زندگی می کردم. بعد از ازدواج  فهمیدم هیچ گونه تفاهم و سازگاری با همسرم ندارم و با آن که مدتی قبل از ازدواجمان با یکدیگر ارتباط داشتیم ولی هیچ گاه متوجه تفاوت های اخلاقی مان نشده بودیم. در حالی که تنها دخترم به دنیا آمده بود اختلافات ما شدت گرفت. این گونه ناسازگاری ها به حدی رسید که ما به ناچار از یکدیگر جدا شدیم و من نتوانستم از دخترم چشم پوشی کنم. این بود که دختر کوچکم را در آغوش گرفتم و به منزل پدری ام بازگشتم. در همین روزهای تنهایی که بیشتر اوقات فراغتم را به جست و جو در شبکه های اجتماعی می گذراندم با مرد ایرانی آشنا شدم که خود را عرب زبان معرفی می کرد ولی به زبان انگلیسی تسلط داشت. به همین خاطر ما با یکدیگر به زبان انگلیسی سخن می گفتیم. آرام آرام علاقه ای بین ما ایجاد شد و قرار گذاشتیم تا در مشهد همدیگر را ملاقات کنیم. البته اصل ماجرا را به خانواده ام نگفتم و تنها عنوان کردم که قصد دارم کشور ایران را ببینم و با آداب و رسوم آن ها آشنا شوم. این گونه بود که مدتی بعد بار سفر را بستم و عازم مشهد شدم. در همین حال با مرد جوان ایرانی قرار گذاشتیم تا در اطراف یکی از مراکز تجاری قدیمی و معروف مشهد همدیگر را ملاقات کنیم و برای آشنایی بیشتر مدتی در کنار هم باشیم. آن روز من از مرز هوایی به مشهد آمدم و چند ساعت بعد با تصویر و مشخصاتی که از آن مرد جوان داشتم او را در محل قرار پیدا کردم. این در حالی بود که فرزندم را به مادرم سپرده و به مرد ایرانی درباره زندگی گذشته ام چیزی نگفته بودم. ساعتی بعد هنگامی که گرم گفت و گو با آن مرد ایرانی بودم ناگهان ماموران انتظامی به ما مشکوک شدند و ما را به کلانتری هدایت کردند. آن جا بود که فهمیدم مرد جوان عرب زبان نیست و تنها به زبان انگلیسی تسلط دارد و از سوی دیگر هم متاهل است و خودش را به عنوان جوانی مجرد به من معرفی کرده است. وقتی این موارد را در کلانتری فهمیدم، تصمیم گرفتم به کشور خودم بازگردم چرا که هر دو نفر ما درباره گذشته خودمان دروغ گفته بودیم و زندگی که از ابتدا بر پایه دروغ بنا شود مانند زندگی قبلی من عاقبتی نخواهد داشت...
کد N1715240

وبگردی