آفتاب
دینانی در برنامه معرفت عنوان کرد:

انسان بدون ارزش نمی تواند در جامعه زندگی کند/ فرق قرب و تقرب

انسان بدون ارزش نمی تواند در جامعه زندگی کند/ فرق قرب و تقرب

چهره ماندگار فلسفه در برنامه معرفت گفت: انسانی که دارای اندیشه است تنها با اندیشه کار نمی کند، با اخلاق هم کار می کند؛ انسان اندیشه و ارزش است ما هم اندیشه داریم هم ارزش.

به گزارش خبرنگار مهر، عصر دیروز جمعه دوازدهم غلامحسین ابراهیمی دینانی عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران و چهره ماندگار فلسفه در برنامه معرفت که از شبکه چهار سیما به روی آنتن رفته بود، در تفسیر یکی از اشعار پروین اعتصامی اظهار کرد: بیماری مهلک تر و سخت تر از غرور برای نفس آدمی نیست. انسانی که دچار غرور شد هر کار بدی که ممکن است از او بر می آید. آدمی که شیفته خودش شود، اگر متوجه خطاهای خودش نشود، منشا هر گونه فساد می شود.

وی ادامه داد: هیچ چیزی در عالم به اندازه معرفت نفس اهمیت ندارد، شما بگویید همه عالم را با علم شناختم اما اگر همه ذرات عالم را هم بشناسی ولی خودت را نشناسی هیچ چیز را نشناخته ای.

چهره ماندگار فلسفه افزود: این اندیشه ای که جهان را می شناسد ممکن است دچار اشتباه شود. اندیشه خوب و بد، صحیح و غلط دارد. خطاهای اندیشه را خود اندیشه می فهمد. انسانی که دارای اندیشه است تنها با اندیشه کار نمی کند، با اخلاق هم کار می کند؛ انسان اندیشه و ارزش است ما هم اندیشه داریم هم ارزش. ارزش ها هم با اندیشه اند، ولی ارزش به صرف اندیشه یک کمی فرق دارد. انسان بدون ارزش نمی تواند در جامعه زندگی کند. اما نظر از زندگی هم فراتر می رود تا ملک و ملکوت می رود.

دینانی تاکید کرد: برای زندگی باید به ارزش ها احترام بگذاریم، در جامعه باید ارزش ها را رعایت کنیم. ارزش های یک اجتماع رعایت حقوق مردم، رعایت حق همسایه، رعایت حق رعیت، رعایت حق مرئوس از رئیس، رعایت حق محکوم از حاکم و کلیه رعایت ها می باشد. پس اندیشه یک مقام نظر است و یک مقام ارزش گذاری است که اخلاق می شود.

عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران در ادامه گفت: همه حیوانات آوا دارند، آوای انسان چیست؟ انسان آوا ندارد، سخن دارد، کلام دارد، حرف می زند، انسان خودش را با سخن نشان می دهد. انسان سخن دارد، منشا سخن همان نفس است. حالا اگر این نفس را ما بشناسیم آن وقت سخن را هم می شناسیم.

وی با اشاره به حدیثی از پیامبر(ص) عنوان کرد: پیامبر پس از بازگشت از جنگ بدر به یارانش گفت که از جنگ کوچک بازگشتیم و بر شما باد یک جنگ بزرگتر، یارانش گفتند یا رسول الله(ص) جنگ بزرگتر از این چه می تواند باشد، فرمود جهاد با نفس. ممکن است شما در بسیاری از جنگ ها پیروز شوید، خیلی از فرماندهان نظامی، سرلشکران در جنگ ها پیروز شدند اما کمتر کسی است که در جنگ با نفس پیروز شده باشد. به تعداد انگشت شماری هستند کسانی که با قاطعیت ادعا کنند که ما در جنگ با نفس پیروز شده ایم. در کل عالم از تعداد انگشتان دست عبور نمی کند، جنگ با نفس اماره جنگ سهمناکی است.

دینانی درباره نفس اماره اظهار کرد: حالا چرا می گویند نفس اماره؟ برای اینکه مرتب امر می کند، نفس دائم فرمان می دهد و می خواهد. برای اینکه نفس خواسته دارد. به عدد هر خواسته ای که دارد یک فرمان صادر می کند، خواسته های نفس قابل شمارش نیست، نفس وقتی که می خواهد با خواسته می خواهد، نفس می خواهد، خواسته نفس را شما باید با عقل اجرا کنید، حالا عقل باید اینجا حواسش جمع باشد که کدام خواسته های نفس را اجرا کند و کدامش را اجرا نکند.

وی ادامه داد: عقل یکسری از خواسته های نفس را که از روی خودخواهی است اجرا نمی کند، بعد جنگ می شود، جنگ بین خواستن و عقل، بین اراده و عقل، بین خواستن و دانستن، از اراده بیشتر اطاعت کنم یا از عقل، تسلیم خواستن شوم یا تسلیم دانستن، اگر خواستن و دانستن با هم کنار آمدند. یعنی خواستن تسلیم دانستن شد، با هم صلح کردند اما اگر صلح نکردند این جنگ در درون انسان تخاصم است. تخاصم خونین در دورن آدمی است، در خواب و بیداری، جنگ های بیرونی را آتش بس می دهند و گاهی جنگ به نفع یکی از دو طرف تمام می شود اما تخاصم آتش بس ندارد و خاتمه پیدا نمی کند حتی برای بزرگان. تا آخرین لحظه ای که نفس می کشی آن جنگ برقرار است جنگ بین خواستن و دانستن، اراده و عقل، این جنگ درون انسان است و خطرناک ترین جنگ.

چهره ماندگار فلسفه تصریح کرد: فاصله بین انسان و خدا هم نزدیک و هم دور است. به یک معنی بین انسان و خدا دورترین فاصله است و نمی شود با هیچ بعدی آن را مقایسه کرد. ولی این فاصله یک قدم بیشتر نیست و آن قدم این است که از روی نفست قدم برداری، یعنی نفس را بکشی. نفس یعنی خود. من خودمم. مادامی که خود هستم فاصله بین خود من و خدا لایتنهاهی است به مجرد اینکه خودم را کشتم و خود نبودم وصل هستم. یک قدم یعنی یک کلمه اما این خود را برداشتن چقدر سخت است.

دینانی در خاتمه خاطرنشان کرد: ما تقرب می جوییم یعنی نزدیک و نزدیک تر شدن، قرب پیدا کردن. ما یک کلمه قرب داریم یک کلمه تقرب، فرق بین قرب و تقرب چیست؟ قرب از آن خداوند است تقرب از آن ماست. خداوند قرب محض است و تقرب پیدا نمی کند، ما باید تقرب پیدا کنیم پس از ما تقرب است و از خداوند قرب است. تقرب از باب تفعل، یعنی خود را باید به قرب برسانیم. ولی قرب قصور است خداوند همه جا قرب دارد از ما تقرب جستن یعنی سوی قرب رفتن، فاصله بین قرب و تقرب را بفهمیم. برای اینکه تقرب پیدا کنیم باید آگاهی پیدا کنیم به اینکه در ساحت قرب هستیم. یعنی آگاهی به توحید و شناختن حق تبارک الله.

کد N1709016

وبگردی