آفتاب
واکاوی

همدان- بروجرد، همه‌جا شلوغ‌

همدان- بروجرد، همه‌جا شلوغ‌

همدان به‌علاوه قحطی که روزی صد نفر زیادتر جان می‌دهند امنیت هیچ ندارد. در بروجرد که مدت‌ها است بدون حاکم و صاحب مانده در تمام این شب‌های ...

همدان به‌علاوه قحطی که روزی صد نفر زیادتر جان می‌دهند امنیت هیچ ندارد. در بروجرد که مدت‌ها است بدون حاکم و صاحب مانده در تمام این شب‌های سرد روی بام‌ها کشیک می‌کشند و با این وصف شبی نیست که بیست خانه، سی خانه سرقت و غارت نشده مرد و زن و اطفال صاحب‌خانه را مقتول ننمایند. کرمانشاهان، کردستان همه‌جا به‌همین منوال است. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۱۷۱)

 

چهل و هشت هزار نفر تلفات تهران‌:یکشنبه نهم، اول درجه برج ثور- هوا ابر بود. دیشب هم باریده بود. قاطرسواری مرا با دو اسب از امیر عقب منتظم‌الملک بردند و نزدیک ناهار آمد. بعد از تعارفات رسمی معمولی گفت هیچ میل رفتن قزوین یا طهران را نکنید که مشاهده مردم، آدم را از زندگی بیزار می‌کند. در طهران به‌طور تحقیق و ثبت اداره نظمیه تا پنج روز به عید نوروز مانده چهل و هشت هزار آدم تلف شده، حالیه هم روزی یک هزار نفر چه از گرسنگی چه به واسطه ناخوشی حصبه تلف می‌شود. نان فراوان بود یعنی از وقتی که آزاد کردند، لیکن برای مردم پول باقی نمانده است که بخرند. مرد که آن‌قدر به این نان نگاه می‌کند تا قبض روحش می‌شود. در خیابان می‌گذری می‌بینی مردم ایستاده‌اند. مراجعت از همان راه یکی‌یکی به خاک هلاکت افتاده‌اند. در قزوین نان کمتر از طهران است اما به قدر طهران آدم نمی‌میرد. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۱۹۵)

وضع بارندگی:پنج‌شنبه ۱۵ رجب، هفتم ثور- همه روزه باران آمده است. امروز صبح که برخاستم همه‌جا سفید زیر برف بود، به‌طوری که از بام‌ها پارو کردند. بعد باران آمد. اتاق‌ها به‌طوری چکه کرد که نقطه سالم نداشت. اتاق اندرون من آب بالا داد و توی اتاق روان شد. برنج خراب شد. کاه انبار خراب شد. تمام کاه‌گل دیوارها ریخت. یک هنگامه، یک «علم صراطی» که به تحریر نمی‌آید. توی هر اتاق فقط یک ذرع یا دو ذرع جا سالم است و همه باید در آن نقطه جمع شوند. قالی، قالیچه، صندلی، میز، همه‌‌وهمه را ضایع کرد. مال است که تلف می‌شود. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۰۰)

قشون انگلیس در ایران‌:قشون انگلیس به تربت، سرخس، سیستان، کرمانشاهان، همدان، قزوین وارد می‌شود. بولشویک‌های همدان با خوانین آنجا نزاعشان شده و گویا خوانین به آنها غلبه و خلع اسلحه نموده‌اند. اصفهان از ترس غارتگران در پشت‌بام‌ها کرسی گذاشته‌اند. بیست هزار غارت‌زده در اصفهان جمع شده است. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۰۶)

بلوا- بهای غله و اخبار محلی‌:اسمعیل قاطرچی از شهر آمد. به تحریک بعضی از دموکرات‌ها فقرای شهر را به شورش و بلوا بازداشته بودند، چند خانه را غارت کردند، من‌جمله بیگلراف را. شکم کمیسر بازار را پاره کرده بودند. این بود که حکم شد فقرا را بیرون کنند. سه هزار گدا را اخراج، جمعی از دموکرات‌ها دستگیر، ایلات هم مسلح شده با نظمیه مواظب شهر شدند. گندم صد و سی تومان، جو یکصد تومان، ارزن شصت و هفت تومان، نخود، لوبیا صد تومان. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۱۱)

وبا- قرانتین دهاتی‌:چهارشنبه ۴ شعبان، ۲۵ ثور- حکایت از غره (اول هر ماه) به این طرف بامزه است. در تنکابن مدتی است مرض وبا طلوع کرده. آمدوشد هم بی‌حد و حصر است. روز غره امیر اسعد کاغذی به من نوشته بود که می‌گویند در بین راه و گرمارود هم دو سه نفری مبتلا به این مرض شده‌اند، خوب است در گرمارود قرانتین بگذارید. اقلا مردم را پنج روز نگاه دارند. من جواب نوشتم در اینجا خبری نیست، دروغ عرض نموده‌اند. قرانتین هم با این کثرت ایاب و ذهاب غیرممکن است. استعداد، مخارج، جا و مکان، سوخت و ادویه‌جات ضدعفونی لازم دارد. من چه قسم می‌توانم این جمعیت را در گرمارود نگاه دارم؟ شکم گرسنه، بی‌جا و مکان، آدم‌های مرا هم یک کتکی زده، خواهند رفت. پس چند نفر شما بفرستید، من هم روانه می‌کنم در کاروانسرا حتی القوه قرانتینی دهاتی بگذارند. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۱۱)

مرض حصبه- سیر نشدن‌:مرض حصبه زیاد و متصل مردم بدبخت از گرسنگی با این مرض مسری تلف می‌شوند. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۱۵)

صحنه‌های گرسنگی‌:در قزوین مردم از گرسنگی خیلی تلف می‌شوند. توی کوچه و خیابان نفوس زکیه از گرسنگی نیمه‌جان و جان داده افتاد‌ه‌اند. مرض وبا بروز کرده، حصبه هم هست. این مردمی که امسال پیش من می‌آیند جز معدودی مابقی همه رنگ‌ها پریده، چهره‌ها زرد و لاغر شده، گردن‌ها باریک طوری که رمق ندارند. در حالی‌که الموت نسبتا خوب بود. جز قربان دیگری از گرسنگی نمرد. اما از عراقات آنچه می‌آیند حالشان به مراتب بدتر از الموتی است. طوری که نگاه به‌صورت آنها رقت‌آور است. اغلب از گرسنگی می‌آیند و غش می‌کنند. نان می‌دهیم، یا می‌آیند التماس می‌کنند نان بدهید تا از گدوک بتوانیم رد شویم. بدتر از همه درویشعلی همدانی با برادرش، پسرش، زن و بچه اینجا آمده‌اند لخت، عریان. مخارج اینها گردن من و زوارکی است. این آدم کاسب بود همه ساله متاع می‌آورد، بعد پوست خریداری می‌کرد. حالیه این قسم شده. می‌گوید روس‌ها تمام مال ما و اهل آبادی ما را بردند. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۲۷)

بلدیه برای رفع گرسنگی فقرا:امسال (۱۳۳۶ ه.ق) اوضاع غریبی است. جو تازه طهران آمده لیکن در یکصد و ده تومان قیمت. خوشحالی مردم از نیامدن سن (آفت گندم) است و ان‌شاءاللّه محصول ورامین خوب خواهد شد و همان خوب شود کفاف طهران را می‌دهد. چون دو قسمت از کار هیات وزرا امسال صرف تهیه ارزاق شده و آخر هم با همه پولی که دولت داد نتیجه حاصل نشد. با همه اعانه گزافی که مردم دادند از فقرا پرستاری نشد. ناچار شدند بلدیه را در طهران دایر کنند و مشغول هستند. حالا آنچه بلدیه‌ای باشد، بتواند یا نتواند معلوم نیست. اما از قرار دستور کلی که به دست ماست از آن هم مشکل کاری ساخته شود مگر محصول مثل سنوات گذشته باشد و ارزاق بالطبیعه وافر و ارزان شود. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۲۸)

 

ماخذ: سالور، قهرمان میرزا. ۱۳۷۴.: روزنامه خاطرات عین‌السلطنه. ۱۰ جلد. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: اساطیر.

کد N1606411

وبگردی