آفتاب
در گفت‌وگو با کارگردان فیلم غلامرضا مطرح شد؛

روزگار شیرین رمال‌ها و فالگیرها

روزگار شیرین رمال‌ها و فالگیرها

مصطفی امامی می‌گوید: مستندسازان ما فکر می‌کنند اگر فرم را‌‌ رها کنند و دو نفر را جلوی دوربین قرار دهند و از یک موضوع تلخ صحبت کنند، فیلم مستند ساخته شده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ فیلم "غلامرضا" شاید از نظر قالب در سلسله مستند‌های پرتره قرار گیرد اما هدفش؛ جامعه است. خرافات به عنوان یک معضل گسترده عصر حاضر سالانه میلیارد‌ها تومان هزینه به خانوارهای ایرانی تحمیل می‌کند. معتقدان به اموری این چنین در هر موقعیت بحرانی سعی می‌کنند به جای دنبال کردن مسیر قانونی و منطقی و به جای آنکه صبر پیشه کنند؛ از روش‌هایی که تامین‌کننده حوائج و خواسته‌های آنها باشد؛ استفاده کنند.

مصطفی امامی (کارگردان مستند غلامرضا) معتقد است: خرافات حتی در کلان‌شهر‌ها به سبک و سیاق خود در حال توسعه است و مردم در این مناطق اگرچه در چارچوب‌های شهری و با سبک و سیاق امروزی زندگی می‌کنند با این وجود علاقه درونی‌شان به فال، فال‌بینی، رمالی و سرکتاب بازکردن بسیار زیاد است گرچه در بیشتر موارد سعی دارند آن را از دیگران مخفی کنند.

فیلم غلامرضا درباره مردی‌ست که به دلیل برخی اتفاق‌ها؛ ازنظر مردم به آدمی منحوس تبدیل شده است و...

مصطفی امامی درباره انگیزه ساخت فیلم می‌گوید من برای انتخاب لوکیشن فیلم داستانی خود به روستا رفته بودم که در آنجا با شخصیت غلامرضا آشنا شدم. فیلم براساس یک زندگی واقعی ساخته شده. غلامرضای قصه ما نیز شخصیت جالبی داشت به طوری که مدت‌ها با او وقت سر کردم و ساخت فیلم هم از همین‌جا آغاز شد.

کارگردان فیلم سه زن ادامه می‌دهد: علاقه من به فیلم‌های داستانی است اما تعصبی هم روی این موضوع ندارم پس اگر احساس کنم مضمونی به درد فیلم مستند می‌خورد، حتما از آن استفاده می‌کنم. گرچه بسیاری از فیلمسازان برای خود قالب خاصی می‌چینند مثلا از عکس به فیلم مستند یا عکس آن. اما من این قالب‌ها را قبول ندارم.

وی درباره پایان بازی که برای مستند غلامرضا انتخاب شده؛ می‌گوید: بیشتر مستندهای ما خیلی شسته رفته‌اند. بسیاری از آن‌ها جدی و گاهی تلخ هستند اما من نخواستم فیلم را به این سمت و سو ببرم گرچه اساسا خود فیلم به این سمت می‌رفت. پس پایان باز به مفهومی که در فیلم‌های داستانی وجود دارد؛ در این مستند دیده نشده چون فیلم با سرنوشت غلامرضا رقم خورده. امکان دارد او با نوعروس خود سفر را به پایان برساند یا خیر. وقتی فیلم را می‌ساختیم روستائیان می‌گفتند او به مقصد نخواهد رسید اما برخی دیگر می‌گفتند او به مقصد خواهد رسید. یعنی فیلم می‌طلبید که چنین پایانی داشته باشد.

زمانی از جذاب نبودن ساختار بسیاری از مستندها گله داشته و معتقد است: یکی از ویژگی‌های مستندهای ما با کمال تاسف نبود جذابیت در آنهاست. بسیاری از مستند‌ها کشدارند و تنها تماشاگر را خسته می‌کنند. در جشنواره فیلم کوتاه تهران هم بسیاری از فیلم‌هایی که دیدم؛ همین ویژگی را داشتند و حوصله آدم را سر می‌بردند و باعث می‌شدند با تمام علاقه‌ای که به مستند دارم از سالن بیرون بروم. متاسفانه مستندسازان ما فکر می‌کنند اگر فرم را‌‌ رها کنند و دو نفر را جلوی دوربین قرار دهند و از یک موضوع تلخ صحبت کنند، فیلم مستند ساخته شده است. مسلما وقتی اثری جذاب نباشد؛ بی‌اثر هم خواهد شد. ما باید کاری کنیم که فیلم شروع، میان و آخر خوبی داشته باشد و طوری تماشاگر را درگیر کند که تماشاگر در میان فیلم سالن را ترک نکند.

این کارگردان درباره شیوع خرافات در روستا‌ها و شهرها نیز می‌گوید: وقتی یک نفر می‌خواهد ازدواج کند می‌رود پیش رمال و فالگیر. وقتی ماشین کسی گم می‌شود به‌جای اینکه به پلیس آگاهی مراجعه کند می‌رود پیش فال قهوه‌گیر. این قضیه در خانم‌ها نهادینه‌تر است. این‌‌ همان خرافات داخل روستاست که در کلان‌شهر‌ها هم به سبک و سیاق خود در حال پیشرفت است. مردم ما همچنان به قضیه فال، فال‌بینی اعتقاد دارند. غلامرضا فیلم ما هم چون خیلی‌ها او را نحس می‌دانند؛ نمی‌داند که سرنوشت خوبی در انتظارش هست یا خیر. او حتی خودش این نحوست را باور کرده است.

وی ادامه می‌دهد: باید باور کنیم اگرچه در دوره ماشین و تکنولوژی زندگی می‌کنیم اما زندگی بسیاری از ما هنوز وابسته به اعتقادات خرافی‌ست که بیشتر ما از درون آنها را باور داریم. رمالی و سرکتاب باز کردن و فال‌گیری فقط مصایب جوامع روستایی و بی‌سواد و محروم نیست. بیشتر زنان و حتی مردان حتی در همین تهران بزرگ در شرایط بحرانی زندگی به رمال‌ها و سرکتاب‌بازکن‌ها و فالگیرها پناه می‌برند. انگار می‌خواهند یک قدرتی خارج از اراده طبیعت خواست آنها ولو غیرمنطقی عملی کند. چیزی مانند غول چراغ جادو.

امامی درباره تقدم مسائل اجتماعی در فیلم غلامرضا بر مسئله خرافات چنین نظر دارد: واقعیت این است که احساس کردم اگر خیلی به خرافات بپردازم از شخصیت غلامرضا دور می‌شوم. احساس کردم همین مقدار پرداخت کافی است. و با خود گفتم شاید با این ازدواج این‌بار ناآگاهی مردم ریخته شود؛ اثر خود را می‌گذارد. می‌خواستم بگویم خیلی راحت می‌شود ازدواج کرد و مردم بی‌خود ماجراها را به هم بافته و ربط می‌دهند. باید غلامرضا را باور کنند. روایت هم طوری بود که باید با غلامرضا شروع می‌کردم و با غلامرضا تمام می‌کردم.

کد N1583674

وبگردی