احتمالاً همان دم شروع میکنیم به دلداری دادن که «غصه نخور» و «همهچیز درست خواهد شد» و «نیمۀ پر لیوان را ببین».
این حرفها در کوتاهمدت بد نیستند. اما تحقیقاتِ مفصل گروهی از روانشناسان دانشگاه نیویورک نشان میدهد که «مثبتاندیشی» در طولانیمدت، معمولاً تأثیرات وخیمی بر عملکرد انسانها میگذارد.
آیا معتقدید مثبت فکرکردن به شما کمک میکند تا به اهدافتان برسید؟ امروزه بسیاری از مردم بر این باورند. روانشناسی عامهپسند و صنعتِ دوازدهمیلیارد دلاریِ خودیاریْ از این باورِ رایج پشتیبانی میکنند که تفکر مثبت میتواند روحیۀ ما را بهبود ببخشد و منجر به تغییرات اساسی در زندگی ما شود.
راندا برن، نویسندهای که در زمینۀ خودیاری قلم میزند، در کتاب خود، تعلیماتِ سری روزانه (۲۰۰۸) مینویسد: «هرچیز بزرگی که میخواهید، هماکنون برایش شادمانی کنید، مثل اینکه به آن دست یافتهاید».
اما تحقیقات در روانشناسیْ تصویر پیچیدهتری را نشان میدهند. افراط در پروازهای مثبت و غیرمستقیمِ خیال همیشه بهنفع ما نیست. ممکن است تفکر مثبت در کوتاهمدت باعت شود احساس بهتری داشته باشیم، اما در درازمدت ریشۀ انگیزۀ ما را میخشکاند، ما را از رسیدن به اهداف و آرزوهایمان بازمیدارد و با احساس نامیدی و شکست و جاماندگی رهایمان میکند. اگر واقعاً میخواهیم در زندگیمان رو به جلو حرکت کنیم، با جهان در آمیزیم و احساس باانرژیبودن بکنیم، لازم است از تفکر مثبت فراتر برویم، همانطور که از موانعی که بر سر راهمان هستند عبور میکنیم. با مرتبطکردن رؤیاهایمان به واقعیت میتوانیم عظیمترین انرژیهایمان را آزاد کنیم و در زندگیمان بهطور قابلتوجهی پیشرفت کنیم.
ممکن است تعجب کنید از اینکه بفهمید تفکر مثبت واقعاً در حدی که میگویم مضر است. درحقیقت، بله، در همین حد مضر است. طی دو دهه، من و همکاران دانشگاهیام، در خلال چندین پژوهش، به ارتباطی قوی بین تفکر مثبت و عملکرد ضعیف پی بردهایم. در یکی از این مطالعهها، از دانشجویانی که به کسی احساس پیدا کرده بودند درخواست کردیم به ما بگویند احتمالش چه قدر است که با آن شخص رابطهای را شروع کنند. بعد از آنها خواستیم تعدادی سناریوی باز در مورد قرارگذاشتن را کامل کنند. «شما در مهمانی هستید. همانطور که در حال حرفزدن با شخص موردنظرتان هستید، میبینید دختر یا پسری که فکر میکنید شخص موردنظرتان ممکن است از او خوشش بیاید وارد اتاق میشود. همانطور که او به شما دو نفر نزدیک میشود شما فکر میکنید که...».
تعدادی از دانشجویان سناریوها را با خلق داستانی همراه با موفقیت کامل کردند: «همه، مخصوصاً آن یکی دختر، به ما دو تا نگاه میکنند که از مهمانی میرویم.» بقیهْ فانتزیهای منفی دربارۀ عشقی بینتیجه را پیشنهاد دادند: «شخص موردنظرِ من و آن یکی دختر شروع به صحبتکردن درمورد چیزهایی میکنند که من هیچ چیزی از آن نمیدانم. به نظر میرسد آن دو نسبت به ما خیلی با هم راحتتر هستند.»
ما وضعیت دانشجویان را بعد از پنج ماه بررسی کردیم تا ببینیم آیا آنها با شخص مورنظرشان رابطهای را شروع کردهاند یا نه. هرچقدر دانشجویانْ درگیر فانتزیهای مثبتِ بیشتری دربارۀ آینده بودند، احتمال کمتری وجود داشت که رابطۀ عاشقانهای را شروع کرده باشند.
ما این بررسیها را با شرکتکنندگانی در تعداد زیادی از گروههای آماری مختلف در کشورهای گوناگون و با گسترهای از آرزوهای شخصی شامل اهداف سلامتی، حرفهای و دانشگاهی، و رابطهای انجام دادیم. در تمام موارد شاهد همبستگی بین فانتزیهای مثبت و عملکرد ضعیف بودیم.
هرچقدر افراد مثبتتر فکر میکنند و خودشان را در حال دستیابی به اهدافشان تصور میکنند، در واقعیت کمتر به آن اهداف دست پیدا میکنند. تفکر مثبت مانع عملکرد مناسب میشود، به این علت که ما را آرام میکند و انرژی لازم برای انجام کارها را کاهش میدهد. در تحقیقی که در آنْ افراد بهمدت چند دقیقه دربارۀ آیندهْ فانتزیهای مثبت میساختند، شاهد کاهش فشار خون بودیم که معیاری استاندارد برای تعیین سطح انرژی است. این کاهشْ قابلتوجه بود: درحالیکه کشیدن یک نخ سیگار بهطور معمول فشار خون فرد را به میزان پنج تا ده واحد افزایش میدهد، درگیربودن با فانتزیهای مثبت، تقریباً بهاندازۀ نصف این مقدار، فشار خون را کاهش میدهد.
این آرامش به این علت به وجود میآید که فانتزیهای مثبتْ ذهن ما را فریب میدهد، بدینصورت که فکر میکنیم به هدفهایمان رسیدهایم، اتفاقی که روانشناسان آن را «دستیابی ذهنی» مینامند. ما بهطور مجازی به اهدافمان میرسیم و درنتیجه کمتر احساس نیاز میکنیم که در زندگیِ واقعی کاری انجام دهیم. بنابراین کار
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است