آفتاب

اعلمی‌فریمان: قاطعانه از مسائل عقیدتی-ایدئولوژیک دربارۀ برزیل اجتناب کنیم

اعلمی‌فریمان: قاطعانه از مسائل عقیدتی-ایدئولوژیک دربارۀ برزیل اجتناب کنیم

کارشناس و پژوهشگر آمریکای لاتین معتقد است، کفیل برزیل متمایل به رابطه گسترده با ایالات متحده است، اگر ایران از احساسات ایدئولوژیک اجتناب کند می‌تواند رابطه خوب خود را با برزیل ادامه دهد.

زهره نوروزپور:  بالاخره پس از یک سال تکلیف بانوی چریک برزیلی مشخص شد. دیلما روسف که از او به عنوان میراث دار حزب کارگر لولا داسیلوا یاد می‌شود، کسی است که سالهای جوانی خود را در مبارزه با دیکتاتوری نظام برزیل گذارند. روسفِ اقتصاددان و سیاستمدار و سی و ششمین رئیس‌جمهور برزیل، اولین زنی بود که این سمت را در کشورش در دست گرفت. هفتۀ گذشته، با رأی سنای برزیل که با گذشت ۹ ماه از روند استیضاح صادر شد، روسف به اتهام دستکاری در حساب‌های دولتی برکنار شد تا حکومت ۱۳ ساله حزب چپگرای کارگر پایان یابد؛ تحول مهمی که می‌تواند شکل تازه‌ای به معادلات سیاسی-داخلی این کشور بدهد.  [span]

خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگو با هادی اعلمی فریمان کارشناس و پژوهشگر مسائل آمریکای لاتین، پیامدهای برکناری روسف و آیندۀ برزیل را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می‌خوانید:

 

چه شد که خانم روسف برکنار شد؟

حزب کارگر برزیل با سابقه 14 سال در این کشور پس از دوره لولا داسیلوا، زیر نظر خانم روسف فعال بود، خانم روسف بیشتر با محبوبیت آرای داسیلوا به قدرت رسید. کارنامه اقتصادی داسیلوا نسبتا موفق بود، در مقاطعی امار بالای فقر را ریشه کن کرد، روسف  اینگونه به قدرت رسید که مردم اطمینان به برنامه های داسیلوا داشتند و  به این خاطر به ایشان هم رای دادند.

اوضاع برزیل از نظر جامعه شناسی و سیاسی، اوضاع بسیار پیچیده ای دارد. آنجا بحث فساد را معمولا همیشه داشتیم، به طوری که معنای فساد نهادینه شده است، بحث فساد در برزیل عادی است؛ آنها معتقدند چون بخش توسعه را دارند بنابراین فساد اجتناب ناپذیر است.

درباره خانم روسف تحلیل ها مختلف است. ما یک مجموعه ای از داده ها را داریم که باید در تحلیل آنها را مدنظر قرار داد: به عنوان مثال برخی اعضای مجلس پارلمان برزیل با هیلاری کلینتون دیدار کردند یا اینکه سیاست های روسف در دوره ریاست جمهوری خودش به نحوی با سیاست امریکا متضاد بوده است. مجموع این داده ها در وضعیت سیاسی برزیل موثر بوده است که باز هم البته به سیاست خارجی این کشور بازمی گردد.

سیاست خارجی برزیل پس از شکل گیری این کشور که نظامیان حاکم بودند، همیشه یک سیاست خارجی مستقلی را دنبال می کرد، و تلاش می کرد یک هژمون در منطقه و یک قدرت تاثیرگذار در جهان محسوب شود. البته گاهی این کشور سیاست هایی دنبال می‌کرد که ربطی به دولت های راستگرا و چپگرا نداشت. نباید فراموش کرد که همیشه مواضع سیاست خارجی این کشور ثابت بوده است. این کشور همواره بحث هژمونی در منطقه امریکای لاتین را با استفاده از همکاری های جنوب- جنوب،  و بحث قدرت مطرح را در سازمان های بین المللی همیشه پیگیر بوده است.

مجموع سیاست هایی که همواره در این کشور دنبال شده به نحوی در تضاد با  سیاست های ایالات متحده بوده است. من نمی گویم که سیاست هایی که روسف دنبال می کرده است، سیاست های جدیدی است چرا که معمولا برزیلی ها علاقه دارند که قدرتمندی و سیاست خارجی منطقه ای را در جهان پیگیری کنند.

بحث دیگری که مطرح است، موضوع الگاریشی سرمایه داری است که برخی معتقدند در آنجا فعال شده است. یک سری مسائل را تحلیل گران مطرح می کنند که مصرف داخلی دارد و ضعف روسف در داخل را نشان می دهد. پوشش ندادن به سیاست ها،  عدم استقرار سیاست های داسیلوا، بودجه خرج شده برای المپیک، اینها مجموع دو مولفه داخلی و خارجی است که دست به دست هم داده اند. از سویی رقبای داخل اپوزیسیون نیز به این قضیه دامن زدند و مجموع اینها روسف را به این مرحله رساند.


خانم روسف در واکنش به برکناری خود اعلام کردند که این یک کودتا بوده است، نظر شما چیست؟

اگر بخواهیم واژه کودتا را تحلیل کنیم یا اینکه در معنای کودتا تغییر مفاهیم داده باشیم باز هم نمی توان گفت در برزیل کودتا رخ داده است. بحث کودتا زمانی مطرح می شود که بحث نظامی باشد؛ در حالی که مهمترین استدلال آنها این است که استیضاح دموکراسی بوده است. حالا اگر این مساله را صرفا تغییر دهیم به بحث کودتا، من به عنوان کارشناس نمی توانم قبول کنم که کودتایی رخ داده باشد. چرا که در برزیل مسائل داخلی خیلی پررنگ است، مشکلات معیشتی حاشیه نشین ها،  تظاهراتی که مکرر برای وضعیت بد اقتصادی و تامین اجتماعی برگزار می شود، مسلما نمی توان گفت پشت همه این قضایا گروهی است که قصد براندازی روسف را داشته است. می توان در مواقعی گفت بدنه حزب اپوزیسیون راستگرا که اکثر نمایندگان را هم داشتند در این میان شیطنت هایی برای عزل روسف کرده باشد، اما نمی شود گفت کودتا! من به عنوان کارشناس آمریکای لاتین نام آن را نمی توانم کودتا بنامم در واقع این اتفاق چرخش دموکراتیک بین رقابت نخبگان سیاسی برزیل در سطح جهانی بود.


برخی تحلیلگران می گویند فساد در برزیل از سوی روسف به نفع مردم بود، چون بودجه در راه منافع ملی خرج شده است، ایا روسف واقعا تخطی کرده بود؟

این که بگوییم شخص روسف فساد انجام داده است قطعا مردود است. روسف سابقه مالی پاکی را ارائه داده است. گزارشی مبنی بر اینکه ایشان شخصا فساد مالی داشته باشند تا به حال مطرح نشده است. مجموع مباحثی که در پارلمان مطرح شده، نشان می دهد که شخص ایشان همیشه مبری بوده است. تنها بحثی که راجع به دولت و حزب کارگر مطرح شده است در خصوص فساد اطرافیان، حزب کارگر، رشوه دادن و گرفتن و خرید سیاستمداران سطح پایین، بود. بحثی راجع به روسف نداشتیم.

بحث هایی که مطرح شد بیشتر درباره شرکت پترو پراگ بود که در این میان رشوه هایی رد و بدل شده است، دستکاری در بودجه عمومی کشور طبیعی است. در هرجایی از دنیا اگر به عنوان بخشی از کابینه مشغول به کار باشید، اپوزیسیون همیشه مترصد این است که دست رقیب را با  پرونده ای از فعالیت دولت، افشا کند. جایی هم که روسف از معاون خود خیلی خشمگین شد مربوط به این قضیه است، وی معاونش را خائن به خودش تلقی کرد. در مجموع مولفه های داخلی و خارجی بسیار مهم بوده است. از سوی دیگر  تظاهرات های مکرر که در دوره دوم ریاست جمهوری خانم روسف شروع شد، راهپیمایی های گسترده مردم که به خصوص در قسمت های حاشیه نشین این کشور برگزار شد و هزینه کلان المپیک نیز دخیل بود. وقتی مردم این هزینه های کلان را می دیدند و با وضعیت دشوار اقتصادی خودشان مقایسه می کردند خشمشان از دولت بیشتر شد. همه اینها باعث شد که سرنوشت روسف به اینجا ختم شود.


ارزیابی شما از برزیل راستگرا چیست؟

فکر می کنم که دوران چپ گرایی در حوزه آمریکای لاتین در حال تمام شدن است. تقریبا در یک مقطعی از سال 1998 به این سو با روند دموکراتیک روبه رو شدیم. در حوزه امریکای جنوبی ماهیت و ساختار دموکراتیک و حزبی است، اعضای حزب همیشه حرف اول را می‌زنند. در مقطعی، اعضاء با سیاست پوپولیستی، قدرت را با طرح بحث های چپ گرایانه به دست گرفتند، اما با توجه به اینکه ساختار سوسیالیستی، پاسخ مناسبی برای ملت و حکومتداری نداشت، این موج حکومت داری در این کشورها به سمت دیگری در حال شیب پیدا کردن است. این هم ناشی از ناکارآمدی سیاست ها و برنامه هاست. یعنی اگر مردمان آنجا زمانی احساس می کردند که برنامه‌های سوسیالیست ها و چپگراها به نفعشان است  و کشور را به سمت رشد و توسعه پیش میبرد قطعا این وضعیت استمرار می یافت؛ منتهی ناکارآمدی این سیاست ها به هر حال در آرژانتین، کوبا و ونزوئلا آشکار شد و هم اکنون هم برزیل این وضعیت مشابه را دارد. 


آینده سیاسی این کشور را چه طور ارزیابی می کنید؟ ایران در قبال برزیل راستگرا چه رویکردی اتخاذ کند؟

برخلاف تحلیل هایی که در داخل می شود، تحلیل‌های که بنده تاکنون مشاهده کردم نگاهی ایدئولوژیک به این موضوع دارند. بحث‌هایی از جنس چپ گرایی و اسکتبار ستیزی؛ در واقع از این منظر اوضاع برزیل را تحلیل می‌شود. در حالی که این کشور یک سابقه دموکراتیک قوی و سیاست خارجی بسیار قوی در حوزه امریکا لاتین دارد. به عنوان یکی از فعال ترین کشورها در حوزه بین المللی در حوزه بریکس، حوزه بازار مرکوسور،  تجارت آزاد، همکاری های جنوب - جنوب، برزیل نقش بسیار فعالی دارد. 

در حوزه سیاست خارجی مخصوصا هدایتی که به سمت هژمونی منطقه ای و نقش جهانی ایفا می کند،  من بعید می دانم با تغییر دولتها و گرایشات ایجاد شده در این کشور تغییر کند. یعنی آن خط مشی را کماکان هر دولت و رئیس جمهوری که روی کار بیاید دنبال خواهد کرد؛ چرا که دکترین سیاست خارجی برزیل تعریف شده است. آنها در حوزه سیاست خارجی دکترین ثابت دارند؛ هژمونی منطقه‌ای به همراه نقش جهانی؛ معمولا برزیلی ها یک سیاست ثابت و تغییر ناپذیر دارند که همان را دنبال می کنند.

منتهی در ضمیر روابط، قطعا شاهد یک تجدید نظر در رابطه خواهیم بود، امریکایی ها در دوره داسیلوا و روسف هم همکاری هایی با برزیل داشتند، منتهی در برخی موارد تضاد داشتند، آقای میشل تامر، کفیل برزیل بیشتر به سمت همکاری با ایالات متحد پیش می رود و قصد دارد که همکاری ها بین آمریکا و برزیل را بیشتر کند. منتهی اصول سیاست خارجی آنها ثابت است.

در مسائل منطقه ای هم قطعا یک موضع گیری های جدیدی خواهند داشت. توصیه من به سیاست خارجی خودمان این است که در واقع در ایجاد موازنه و رابطه با برزیل بحث ایدئولوژیک را قطعا نباید دخالت داد. ما با برزیل سابقه دیرینه در امر تجارت، دامپروی، کشاورزی، صادرات و واردات کالاها داریم،  قطعا هر دولتی با هر گرایش جدیدی روی کار می آید، ما نباید آن دولت را به مسائل عقیدتی و ایدئولوژیک گره بزنیم. با این شرط می توانیم با هر دولتی چه چپگرا و چه راست گرا کار کنیم و چه بسا موفق تر هم عمل کنیم.

فکر می کنم با توجه به اینکه سیاست های نزدیک  به آمریکا از سوی کفیل جدید در حال اجرایی شدن برود قطعا بحث مرکوسور روابط با همسایگان جنوبی مانند سابق نخواهد ماند، در حال حاضر بعد از این جریان رئیسان جمهور اکواردور، بولیوی و ونزوئلا، همه این قضیه را به عنوان یک کودتا تلقی کرده اند که این مساله باعث سردی روابط بین آنها می شود. اما  به معنای این نیست که تاثیری صد در صدی در روابط آنها بگذارد. چرا که سیاست خارجی برزیل عمدتا علاوه بر اینکه با ایالات متحده روابط خوبی خواهد داشت با جنوب هم این رابطه را حفظ خوهد کرد.

52310

کد N1424853

وبگردی