احتراق بمب
باری منزل آمدم یساول قاجاریه رسید كه برای چهار ساعت به غروب مانده درب خانه حاضر شوید كه هیات شاهزادگان و قاجاریه را خبر كردهاند برای عرض تشكر حضور بروند. ناهار خورده بیرون رفتم. حكایت «بُم» (بمب) صبح از این قرار است. آنچه حدس زدهاند كه قریب یقین است این پدرسوختهها كه مرتكب كار دیروزی شدند بعد از فرار دو «بُم» (بمب) دیگر كه همراه داشتند برای آنكه مبادا بین راه به یك جهتی محترق شود یا آنكه گرفتار شوند برگه و علامتی بهدست آنها باشد پشت اندرون صاحب اختیار كه كوچه خیلی خیلی خلوت كج و معوج است و شاید در چند روز یك نفر از آنجا عبور نكند در زیر خاكروبه و كوتی كه كنار دیوار بوده مخفی میكنند كه وقت دیگر آمده ببرند.
صبح امروز دو نفر باغبان صاحب اختیار میروند كودها را برداشته برای باغ بیاورند یكی از آن دو «بُم» (بمب) پیدا میشود. باغبان بیچاره با نوك بیل به آن میزند فورا محترق شده هر دو را تكهتكه میكند كه چنان متلاشی میشوند كه هر عضو آنها جایی میافتد. دانه دیگر را پلیس با كمال احتیاط برداشته اداره میبرند. گفتند به شكل ساعت زمینی است و به اسم ساعت هم از گمرك رد كردهاند. حالا دو حكایت در ورود این «بُم» (بمب) مشهور است. یكی آنكه با پست آمده و در اداره پستخانه ضبط كردهاند و بعد از باز كردن جعبه معلوم میشود اجزای پستخانه به دستیاری آورندهها سرقت كردهاند. دیگر آنكه در گمرك گرفته شده و به طهران آوردهاند. همچنان كه در پستخانه سرقت كردهاند در اینجا هم شده است. من از صحت این خبر بیاطلاعم و هرگز باور نمیكنم. البته حقیقت امر معلوم خواهد شد.*
عرض تشكر
سه ساعت و نیم به غروب مانده درب خانه رفتم. نزدیك قصر ابیض شاهزادگان جمع بودند. خیلی معطل شدیم تا سفیر انگلیس و هلند از حضور مراجعت كردند. شیخین متشخصین ما حاضر نشدند. ناچار مویدالسلطنه را گفتیم خطیب ما بشود. قاجاریه به باغ آمدند. آقای عضدالملك هم بود. همه به دقت خودمان وارسی كردیم كه اسلحه نداشته باشند. چون زیاد بودیم در اتاق ممكن نشد برویم. جلوی اتاق برلیان صف كشیده اعلیحضرت بیرون تشریف آوردند. سر صف ملكآرا، بعد معتضدالسلطنه، بعد من ایستاده بودیم. قاجاریه بعد از شاهزادگان. خیلیخیلی شاه اظهار التفات كرد. عضدالملك و مویدالسلطنه جوابهای خوب دادند. سه مرتبه به صوت بلند شاهنشاه ما زندهباد گفتند. حقیقتا همهكس شادی میكرد و خوشبختی ملت ایران بود كه به خیر گذشت، و الا برای حالت حاضر مملكت و این نقاقها كه مابین همه هست بسیار قضیه ناگواری بود كه نتیجه آن با این هرجومرج و اغتشاش داخله و طمع همسایه خسران عظیمی داشت. به عبارت اخری آنقدر مغشوش میشد كه مملكت از دست میرفت. از تمام ادارات و وزارتخانهها امروز هیاتی برحسب اخبار وزیر دربار به حضور رفته بود و اظهار تشكر و شكرگزاری كرده بودند. شاه امروز عصر كه حضرت والا رفته بود فرموده بودند كار به این بزرگی را میخواهند ماستمالی كنند. قبل از شرفیابی صنیعالدوله وزیر مالیه نزدیك ما ایستاده بود. بعد از احوالپرسی حكایت دیروز به میان آمد. مدتی شكایت از اوضاع مملكت كرد. بعد من گفتم چیزی كه كسر داشتیم بمب انداختن بود كه صورت گرفت. گفت بله اما انشاءالله دستگیر میشوند و به سزا و جزا میرسند. شعاعالدین میرزا گفت باور نمیكنم.
چراغان
با معتمدالدوله و معتضدالسلطنه و شعاعالدین میرزا منزل آمدیم. بعد با كالسكه معتضدالسلطنه تا میدان توپخانه رفتیم. مراجعت من و شعاعالدین میرزا پیاده از بازار آمدیم. چراغان كرده بودند و عموم مردم شاد بودند. تف و لعنت به مرتكبان این عمل شنیع میكردند. گفتند درب مجلس و انجمنها را هم چراغان خوبی كردهاند. * معلوم شد كه در گمرك خانه انزلی جعبهای كه دوازده بمب داشته ضبط میشود، در عمارت گمرك طهران سرقت میكنند و به جای آن گلوله نخ گذاشته بودند. (یادداشت مولف در حاشیه.)
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است