آفتاب

آرمان شهر

آرمان شهر

عبدالحسین فخاری

خدا آفريد آسمان را، زمين را،تمام جهان را،/ ولي شاعران آرمانشهر را آفريدند!/ نه در واقعيت كه در خواب ديدند!

آرمان شهر يا مدينه فاضله معادل اتوپيا در غرب به معني ناكجا آباد، شهري خيالي و آرماني است كه در آنجا مردم به رشد كامل عقلاني رسيده و در رستگاري كامل زندگي مي كنند١.مفهوم مخالف آن پادآرمان‌شهر يا ویران‌شهر یا مدینه فاسده، جامعه‌ای است که در آن ویژگی‌های منفی، برتری و چیرگی کامل دارند و زندگی در آن دلخواه هیچ انسانی نیست و در آن فقر و جهل و جنگ و نابرابري و دروغ و ريا حاكم است كه آن را بدزمانگی یا دُژگاهی ناميده اند. اين آرمان كه دياري پديد آيد كه همه چيز در آن نيكو باشد، قدمتي به اندازه عمر بشر دارد.اگر چه متفكران بعدها آن را برهاني ساختند اما شاعران بيشتر بدان پرداختند ادبیات آرمانشهری، گونه‌ای از ادبیات است که جامعه‌ی آرمانی را طراحی و ترسیم می‌کند.آرمان­شهرهای شاعران صرف­ نظر از ملیّتشان، خصوصیّات مشترکی دارند چرا که ادبیّات و به تبع آن شعر، ریشه در روح انسان دارد و روح انساني طالب زيبائي و عدالت و آزادي و راستي است.
آرمانشهر در ادب فارسی از دیرباز کاربرد داشته است. پشتوانه‌ی فکری و خاستگاه اندیشه­ای آرمانشهر در ادب فارسی اساطير ايران باستان،فلسفه‌ی یونان و مدینه­ي فاضله­ي فارابی و انديشه مهدويت شيعي بوده است.سخن در زمينه آرمانشهر در اشعار شعراي قديم و جديد بسيار است كه در اين مختصر نگنجد اما بد نيست دقايقي همراه شويم با چند شاعر معاصر در آرمانشهرهايي كه آفريده اند.آنها با تأکيد بـر مفاهيمی چون: صلح و دوستي، عدالت، جنگ ستيزی، دوری از خشونت ،روح اميد را شعله ور ساخته خواهان صلح و آزادی هستند.آنها میخواهنـد بـا سـروده هـای خـود، اعتراض ها و پيام های خود را به گوش مـردم برسـانند و از آنهـا بـرای اصـلاح وضع حاکم بر جامعه خود ياری جويند...
فريدون مشيري: " زندگی گرمی دلهای به هم پيوسته ست/ تا در آن دوست نباشد همه درهـا بسته ست!/ در ضميرت اگر اين گل ندميده ست هنوز،/ عطر جـان پـرور عشـق/ گر به صحرای نهادت نوزيده ست هنوز/ دانه ها را بايد از نو کاشت .../ با نگاهی که در آن شوق برآرد فرياد/ با سلامی که در آن نور ببارد لبخند/ دست يکديگر را بفشاريم به مهر/ جام دلهامان را/ مالامال از ياری و غمخواری / بسپاريم بـه هـم ...
قيصر امين پور:خسته ام از این کویر،این کویر کور و پیر/ این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر...

ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان/ ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر /این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها/این منم در این طرف پشت میله ها اسیر/دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر/با خودت مرا ببرخسته ام از این کویر...ای کاش مرا چشم تماشا بادا! / یک لحظه زمانه با دل ما بادا! / هر روز که می­رود به خود می­گوییم: / «امروز نبود کاش فردا بادا!»
سهراب سپهري:"پشت دریاها شهری است/ که در آن پنجره ها رو به تجلی‌ باز است/ بام ها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشري می نگرند/ دست هر کودک ده ساله ی‌ شهر/ شاخه ی معرفتی‌ است...پشت دریاها شهری‌ است/که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان است...قايقي بايد ساخت..."
اما منتظران، به پشتوانه وعده الاهي كه فرمود: "زمين را صالحان به ارث خواهند برد:أن الارض يرثها عبادي الصالحون"همراه با امامشان آن آرمانشهر را خواهند ساخت .آنان از هم اكنون راه صلاح را در پيش گرفته اند زيرا خلقي كه در انتظار مصلح است خود بايد صالح باشد!

/6262

کد N1259869

وبگردی