آفتاب

تغییر رژیم‌ها، سیاست ادامه‌دار آمریکا در برابر دموکراسی

تغییر رژیم‌ها، سیاست ادامه‌دار آمریکا در برابر دموکراسی

سرزمینی که مدعی آزادی است و خود را موطن شجاعان می‌خواند، پیشینه طولانی و ناعادلانه در سرنگونی دولت‌هایی دارد که به طور دموکراتیک انتخاب شده‌اند. مقامات آمریکا به ندرت به این گذشته نفرت‌انگیز اعتراف می‌کنند، چه برسد به این که بپذیرند چنین سیاست‌هایی تا عصر حاضر نیز ادامه می‌یابد.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از پایگاه خبری آلترنت، در دومین مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری دموکرات‌ها، برنی ساندرز، نامزد دموکرات ریاست جمهوری، سیاست بلندمدت دولتی را که شرکایش در پذیرش آن اکراه دارند محکوم کرد.

ساندرز به هیلاری کلینتون دیگر نامزد دموکرات ریاست جمهوری گفت: فکر می‌کنم ما یک اختلافی داریم و این اختلاف این است که من به جنگ در عراق رای منفی دادم. اگر شما به تاریخ نگاه کنید پی می‌برید که تغییر رژیم‌ها چه در اوایل دهه 50 میلادی در ایران، چه در سرنگونی سالوادور آلنده در شیلی یا سرنگونی دولت گواتمالا، این تهاجم‌ها، این سرنگونی دولت‌ها و تغییر رژیم‌ها نتایج ناخواسته‌ای به همراه داشته است. من قصد دارم که بگویم در این مساله اندکی بیش‌تر محافظه کار هستم. من طرفدار تغییر رژیم نیستم.

"تغییر رژیم" عبارتی نیست که به طور صادقانه در واشنگتن زیاد مورد بحث قرار گیرد؛ با این وجود این عملی رایج است و شاخصه‌های سیاست خارجی ایالات متحده را برای یک قرن تعریف می‌کند.

برای بیش از دهه‌ها، رهبران حزب‌های جمهوری‌خواه و دموکرات‌، استراتژی مورد حمایت دو حزب در سرنگونی شدید دولت‌های خارجی منتخب که در برابر فرامین آمریکا زانو نزده‌اند را تعقیب کرده‌اند.

در این مناظره ساندرز سه نمونه از تلاش‌های ایالات متحده برای تغییر رژیم‌ها را مورد توجه قرار داد. نمونه‌های بسیاری از تغییر رژیم از سوی آمریکایی‌ها وجود دارد؛ اما این‌ها شاید بدنام‌ترین نمونه‌ها باشند.

ایران 1953

ایران زمانی صاحب یک دموکراسی سکولار بود. چه بر سر دموکراسی ایران آمد؟ آمریکا با کمک بریتانیا در سال 1953 آنرا سرنگون کرد؛ چرا؟ برای نفت.

محمد مصدق ممکن است مشهورترین سیاست‌مدار در تاریخ بلند مدت ایران باشد. وی هم‌چنین تنها رییس دولتی بود که به طور دموکراتیک در آن زمان انتخاب شد. در سال 1951 محمد مصدق به عنوان نخست‌وزیر ایران انتخاب شد. او یک سوسیالیست و مطمئنا یک کمونیست نبود. اما او سیاست‌های دموکراتیک اجتماعی و ترقی‌خواهانه را دنبال می‌کرد.

مصدق مصرانه به دنبال اصلاح اراضی بود، نظارت بر مال‌الاجاره را ایجاد کرد و سیستم امنیت اجتماعی را به وجود آورد.

زمانی که مصدق ذخایر بزرگ نفتی ایران را ملی کرد، وی خطوطی را رد کرد که کشورهای سرمایه‌دار غربی تحمل نمی‌کردند.

در سال 1951 نیویورک تایمز مقاله‌ای با عنوان بریتانیا درباره‌ی عواقب جدی تصرف کردن نفت هشدار داد منتشر کرد.

این مقاله نفت ایران را جزو دارایی‌های نفتی بریتانیا می‌داند و در اعتراف به این که بریتانیا در گذشته ایران را اشغال کرده و نفت ایران را به تصرف خود درآورده و ادعای مالکیت آن را دارد، ناموفق بوده است. این مقاله نتوانسته بیان کند که بریتانیا نفت ایران را تحت نام کمپانی نفت انگلیس و ایران و بعدها بریتش پترولیوم به تصرف خود درآورده است.

مقاله تایمز اذعان کرده که آمریکا نگرانی عمیق خود را با بریتانیا درباره‌ی احتمال این که نفت ایران به کشورهای غربی نرسد را تقسیم می‌کند.

این تهدید در آگوست 1953 به بار نشست. در عملیات "آژاکس"، سازمان سیا با همکاری سازمان MI6 بریتانیا کودتایی را انجام دادند و دولت منتخب ایران را سرنگون و دوباره سلطنت را پایه گذاری کردند. شاه ایران متحد وفادار غرب تا سال 1979 و تا زمان براندازی سلطنت در انقلاب باقی ماند.

گواتمالا 1954

در کم‌تر از یک سال پس از سرنگونی نخستین نخست‌وزیر مورد حمایت مردم ایران، آمریکا سیاست تغییر رژیم مشابهی را در گواتمالا تعقیب و "چاکوبو آربنز"، رهبر منتخب را از قدرت ساقط کرد.

در سال 1944 مردم گواتمالا انقلاب کردند و "خورخه اوبیکو" دیکتاتور راست‌گرا مورد حمایت آمریکا را سرنگون کردند. کسی که این کشور را از سال 1931 با مشتی آهنی اداره کرده بود. اوبیکو که به طور خیال‌بافانه خود را ناپلئون قرن بیستم می‌خواند به مالکان ثروتمند و شرکت آمریکایی کمپانی یونایتد فوروت (United Fruit) حکمرانی آزادانه بر منابع طبیعی گواتمالا را اعطا کرده بود و از ارتش برای سرکوب سازمان‌های کارگری استفاده می‌کرد.

خوان خوزه آریوالو در سال 1944 به ریاست دولت رسید. لیبرالی که سیاست‌های معتدلانه‌ای در پیش گرفت؛ اما ایالات متحده خواهان یک رژیم دست نشانده راست گرا بود که به کمپانی‌های ایالات متحده آن امتیازاتی که از سوی اوبیکو داده می‌شد را بدهد. در سال 1949 کودتای ناموفقی با حمایت آمریکا در گواتمالا انجام شد.

در سال 1951 "آربنز" انتخاب شد؛ آربنز نیز میانه‌رو بود. ایالات متحده ادعا کرد که آربنز به کمونیست‌های گواتمالا نزدیک است و هشدار داد که می‌تواند با شوروی متحد شود. در واقع خلاف این موضوع صحت داشت. آربنز در واقع کمونیست‌های گواتمالا را مورد آزار قرار می‌داد. با این حال آربنز مانند محمد مصدق به شدت اعتقاد داشت که خود مردم گواتمالا و نه شرکت‌های چندملیتی باید از منابع کشورشان سود ببرند. او سیاست‌های اصلاح اراضی را دنبال کرد که به کنترل خانواده‌های ثروتمند و شرکت یونایتد فوروت که بر سراسر این کشور اعمال می‌شد، خاتمه داد و به این دلیل او سرنگون شد.

ترومن، رییس‌جمهور آمریکا در اصل اجازه اولین کودتا را با نام عملیات PBFORTUNE در سال 1952 صادر کرد. اما جزییات این عملیات لو رفت و این نقشه عملی نشد. در سال 1954 در عملیات PBSUCCESS سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا گواتمالا سیتی را بمباران کردند و به طور خشونت‌آمیزی در کودتایی دولت دموکراتیک گواتمالا را سرنگون کردند.

آمریکا، "کارلوس کاستیلو آرماس"، مستبد جناح راست را به قدرت رساند. در 50 سال آینده تا پایان جنگ داخلی گواتمالا در سال 1996 این کشور از سوی تعدادی از رهبران مستبد راست‌گرا اداره شد که به طور سبعانه مخالفان چپ را سرکوب کردند و به نسل‌کشی مردم بومی این کشور دست زدند.

شیلی 1973

11 سپتامبر به طور همیشگی در حافظه آمریکایی‌ها حک شده است. این تاریخ در ضمیر ناخودآگاه مردم شیلی نیز به طور پاک نشدنی حک شده است. زیرا در سال 1973 کودتای به پشتیبانی آمریکا به طور خشونت باری دموکراسی شیلی را سرنگون کرد.

در سال 1970 سالوادور آلنده، رهبر مارکسیست به طور دموکراتیکی به عنوان رییس‌جمهور شیلی انتخاب شد.

بلافاصله پس از این که او انتخاب شد، دولت آمریکا امکاناتی را برای مخالفان راست‌گرا مهیا کرد و به رسانه‌های محافظه کار شیلی میلیون‌ها دلار پول پرداخت کرد.

یک مقام سازمان سیا در یادداشتی در سال 1970 نوشت: این سیاستی قاطع و ادامه‌دار است که آلنده با یک کودتا سرنگون شود. الزام‌آور است که این اقدامات به طور مخفیانه و با ایمنی انجام شود تا دست داشتن دولت آمریکا و آمریکایی‌ها به خوبی پنهان بماند. نیکسون، رییس‌جمهور آمریکا نیز متعاقبا به سازمان سیا فرمان داد تا هیاهوی اقتصادی ایجاد کند تا از به قدرت رسیدن آلنده جلوگیری کنند یا این که وی سرنگون شود.

دولت دموکراتیک آلنده به طور خشونت باری در 11 سپتامبر 1973 سرنگون شد. وی در این کودتا درست پس از ایراد سخنرانی احساس‌برانگیز که در آن او اعلام کرد که جانش را برای دفاع از دموکراسی شیلی و تمامیت ارضی فدا خواهد کرد، کشته شد.

"آگوستو پینوشه"، دیکتاتور راست‌گرای افراطی به قدرت رسید. وی سرکوبگری به وسیله پلیس فاشیستی را با سیاست‌های اقتصادی بازار آزاد آمیخت. در حکومت دیکتاتوری پینوشه هزاران نفر از چپ گرایان شیلیایی، سازمان دهندگان کارگری و روزنامه‌نگاران کشته، مفقود و شکنجه شدند. صدها هزار نفر ازمردم نیز تبعید شدند.

نمونه مدرن مصر 2013

نمونه‌های کمی از تغییر رژیم‌های گسترده که در آن دولت آمریکا دخیل باشد، وجود دارد. نمونه اخیر آن شامل سرنگونی رژیم صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی است. در این موارد آمریکا دیکتاتورها را ساقط کرده نه رهبرانی که به طور دموکراتیک انتخاب شده‌اند. با این حال نتایج این تغییر رژیم‌ها چیزی کم‌تر از فاجعه نبوده است.

آمریکا هنوز هم در زمانی که به دولت‌های منتخب می‌رسد در تغییر رژیم دخالت دارد. در انقلاب ماه ژانویه 2011، مردم مصر حسنی مبارک، متحد نزدیک آمریکا که مصر را با دیکتاتوری تقریبا 30 سال اداره کرد، سرنگون کردند.

در ماه ژوییه 2013، محمد مرسی نخستین رییس‌جمهور منتخب در یک کودتای نظامی برکنار شد. ما اکنون می‌دانیم که آمریکا نیروهای مخالف که رییس‌جمهور را خلع کردند حمایت کرده است.

امروز عبدالفتاح السیسی که به نظر بدتر از حسنی مبارک است، بر مصر حکومت می‌کند. در ماه اوت 2013 سیسی کشتار بیش از 800 فعال مصری صلح‌جو را در میدان رابعه سرپرستی کرد. رژیم‌ وی شلیک به معترضان در خیابان‌ها را ادامه می‌دهد.

با وجود این نقض قبیحانه حقوق بشر، سیسی متحد نزدیک - به مراتب نزدیک‌تر از مرسی رییس‌جمهور منتخب مردم- آمریکا و اسراییل باقی می‌ماند.

دیگر نمونه‌ها

این‌ها نمونه دیگر تغییر رژیم به رهبری آمریکاست.

در سال 1964 آمریکا از کودتای برزیل در سرنگونی "جواو گولارت" رییس‌جمهور چپ‌گرا حمایت کرد.

در سال 1976 آمریکا از کودتای نظامی در آرژانتین که "ژنرال خورخه رافائل ویدلا" جایگزین "ایزابل پرون" شد، حمایت کرد.

در سال 2002 آمریکا از کودتایی که باعث سرنگونی "هوگو چاوز"، رییس‌جمهور منتخب می‌شد، حمایت کرد. با این وجود چاوز بسیار محبوب بود و مردم ونزوئلا خیابان‌ها را پر کردند و خواستار بازگشت وی شدند.

در سال 2004 آمریکا "ژان برتراند آرسیتید" نخستین رییس‌جمهور منتخب مردم در هاییتی را سرنگون کرد.

در سال 2009 نیروهای راست‌گرای تعلیم دیده از سوی آمریکا با حمایت تاکتیکی واشنگتن، رییس‌جمهور منتخب هندوراس را سرنگون کردند.

آمریکای لاتین با توجه به مجاورتش با آمریکا و قدرت جنبش‌های چپ‌گرایانه در این منطقه، تغییر رژیم از سوی آمریکاییان را تحمل می‌کند. با این حال خاورمیانه و بسیاری از کشورهای آفریقایی نیز شاهد سقوط دولت‌های منتخب خود بوده‌اند.

"جان کوتس‌ورث"، تاریخ‌شناس دانشگاه هاروارد اعلام کرد، از سال 1898 تا 1994 دسته کم 41 مداخله آمریکا در آمریکای لاتین رخ داده است که به طور میانگین هر 28 ماه در کل قرن یک مداخله روی داده است.

تعدادی از دیکتاتورهای نظامی آمریکای لاتین در دانشکده آمریکاس، موسسه وزارت دفاع آمریکا در فورت بنینگ در ایایلت جورجیا آموزش دیده بودند.

طبق گزارش سایت ویکی لیکس آمریکا هنوز به دنبال سرنگونی دولت‌های چپ‌گرای آمریکای لاتین است.

انتهای پیام

کد N1039740

وبگردی