آفتاب

دسایس بزرگ پیرامون خط لوله گاز ایران - پاکستان/ چه کسی مانع انتقال گاز ایران به شرق است؟

دسایس بزرگ پیرامون خط لوله گاز ایران - پاکستان/ چه کسی مانع انتقال گاز ایران به شرق است؟

یک کارشناس روس معتقد است به فرجام نرسیدن سرانجام خط لوله گاز صلح میان ایران و پاکستان بیش از اینکه دلایل اقتصادی و مالی داشته باشد دلایل سیاسی داشته است.

به گزارش خبرآنلاین ایگور پانکراتنکو نویسنده و تحلیلگر سرشناس روسیه در وهله اول خصومت های دیرینه آمریکا نسبت به ایران را عامل تاخیر در اجرای این پروژه دانسته و سپس بی پولی و مشکلاتی که واشنگتن برای اسلام آباد در این راه پدید آورده را عامل دیگر دانسته است.

این کارشناس روس معتقد است با همه این احوال پاکستان نیازی حیاتی به این خط لوله دارد و اگرچه خطرات بالقوه زیادی در این راه وجود دارد اما این پروژه می تواند با وام های میلیاردی چین که با علاقه زیاد به این پروژه پیوسته است تمام شود.

آنچه می خوانید ترجمه مقاله این نویسنده روس برای وب سایت ایران رو است.

ایگورپانکراتنکو: خط لوله گاز از ایران تا پاکستان با نام پر طمطراق «صلح» که مدت زمانی که صرف بحث و بررسی و هماهنگی های ساخت آن شده رکورد زده است، می تواند تا ماه دسامبر سال 2017 به واقعیت عینی برسد و  یعنی به لوله ها، زیرساخت و کارخانه تغلیظ گاز تبدیل شود. ارقام اقتصادی این پروژه شامل طول 1735 کیلومتری خط لوله، هزینه های قریب به 2.5 میلیارد دلاری ساخت آن و ارقام و درصد های فراوان دیگر است. ولی در بعد سیاسی، ساخت این خط لوله به معنی گام نخست تهران به سوی شرکت در فضای اقتصادی راه جدید ابریشم چین است.

برخی کارشناسان در تهران و اسلام آباد با عنایت به مدت طولانی که از امضای موافقتنامه بین ایران و پاکستان تا آغاز اجرای آن گذشته است، آن را «بوشهر دوم» نامیده اند. طبیعتاً منظورشان ساخت نیروگاه اتمی بوشهر و همه تحولات مرتبط با اجرای قرارداد روسی- ایرانی است که مدت ها به طول انجامید. البته تشبیه این دو پروژه به همدیگر کار درستی نیست چرا که طرح بوشهر از نظر تاریخچه و شدت دسایس سیاسی با طرح «صلح» قابل مقایسه نیست. کافی است یادآوری شود که اندیشه ساخت این خط لوله بار اول اواخر سال های 1950 (!) مطرح شد که مالک احمد خان استاد هنرستان نظامی فنی «رسالپور» واقع در قسمت شمال غربی پاکستان طی مقاله علمی کاربردی امکان ساخت این خط لوله را مستدل کرد. همانطور که اغلب برای اندیشه های برجسته اتفاق می افتد، متن مقاله را خواندند و مورد بحث قرار دادند و سپس فراموش کردند. فقط بعد از گذشت سی سال، در سال 1989 که خطر کمبود گاز از دورنمای مبهم به خطری واقعی تبدیل شد، این اندیشه به موضوع مذاکرات رسمی مسئولین دو کشور تبدیل گردید.

شش سال بعد، در سال 1995، تهران و اسلام آباد موافقتنامه مقدماتی درباره طرح «صلح» را امضا کردند و بعد از گذشت چهار سال هند نیز به این پروژه ملحق شد. بعد از آن بازی واشنگتن علیه این خط لوله شروع شد و تا کنون همچنان ادامه دارد. حتی اواخر تابستان سال جاری که توافقات وین درباره برنامه هسته ای ایران امضا شد و سفر شی جینپینگ رهبر چین به اسلام آباد به عمل آمد که طرح خط لوله بعد از آن جامه عمل پوشید، هشدار وزارت امور خارجه آمریکا شنیده شد: «رژیم تحریم ها از تهران مرتفع نشده است. قانون سال 1996 که به موجب آن هر شرکت غیر آمریکایی که در بخش نفت و گاز ایران بیش از 20 میلیون دلار سرمایه گذاری کند تحریم خواهد شد، لغو نشده است. شرکت هایی که در اجرای طرح خط لوله انتقال گاز سهم داشته باشند، می توانند هر آن با مشکلات روبرو شوند».

دسایس بزرگ پیرامون خط لوله ایرانی - پاکستانی
تعطیلی کامل این پروژه اساس بازی تقریباً پانزده ساله واشنگتن علیه خط لوله را تشکیل می داد. تبعات راهبردی اجرای این طرح از اول به ضرر ایالات متحده بود. صنعت گاز ایران می توانست از منگنه محدودیت های آمریکایی رها شده و به بازارهای عظیم فروش حامل های انرژی در آسیای جنوبی راه پیدا کند. در عین حال وابستگی پاکستان و به تبع آن سیاستمداران اسلام آباد به یارانه های آمریکایی کاهش می یافت. هند که روابط واشنگتن با این کشور به هنگام امضای توافقات درباره ساخت خط لوله صلح نسبتاً سرد بود، می توانست برای جهش صنعتی خود منابع جدیدی به دست آورد. این کشور از دریافت حامل های انرژی از پادشاهی های حاشیه خلیج فارس که هر آن می توانستند به درخواست کاخ سفید خط لوله را ببندند و با قیمت ها بازی کنند، آزاد می شد.

در این جنگ اقتصادی از همه روش هایی که اصولاً می توانستند به کار گرفته شوند، بهره گرفته شد. گاهی به نظر می آمد که توطئه چینی بزرگ آمریکا علیه خط لوله به پیروزی می رسد. این برداشت در سال 2009 به وجود آمد که هند رسماً خروج خود را از این طرح اعلام نمود. دهلی نو اختلاف نظر اصولی با تهران درباره قیمت گذاری گاز صادراتی و فقدان ضمانت های لاینقطع بودن صادرات از سوی پاکستان را بهانه کرده بود. ولی در حقیقت امر واشنگتن موفق شده بود با نخبگان حاکم بر هند به توافقات راهبردی برسد. نه تکلیف خط لوله و حمایت هند از تحریم های ضد ایرانی بلکه تغییر جهت گیری سیاست خارجی دهلی نو و پرداختن آن به شراکت با ایالات متحده در رابطه با طیف وسیع مسایل اعم از امور مالی، فناوری ها و امور دفاعی در کار بود. هند در عمل تسلیم شد.

تأثیر گذاری بر اسلام آباد اما دشوار تر بود که البته این نتیجه روحیه خاص ضد آمریکایی پاکستان نبود. اولاً، این خط لوله حلقه نجات واقعی برای اقتصاد پاکستان است که از کمبود حامل های انرژی بی رمق شده است. ثانیاً، پکن به این پروژه علاقه فزاینده ای از خود نشان داد. البته چین تا زمانی سعی می کرد در تحولات پیرامون خط لوله ایرانی - پاکستانی مداخله نکند زیرا به رسم خود منتظر فرصت مناسب بود ولی درعین حال اوضاع را به دقت می پایید.

ولی فشار بر اسلام آباد از هر جهت رشد می کرد. کاخ سفید از ابتکار صفرمراد نیازوف رئیس جمهور وقت ترکمنستان در زمینه ساخت خط لوله تاپی (ترکمنستان - افغانستان - پاکستان - هند) پشتیبانی کرده و آن را به اسلام آباد به عنوان راه جایگزین خط لوله ایرانی - پاکستانی عرضه کرد. ولی این طرح بوی خیال پردازی بی اساس را می داد زیرا معلوم بود که کسی نمی تواند به امنیت خطوط لوله با تجهیزات پیچیده مهندسی در خاک افغانستان و به خصوص در استانهای هرات و قندهار اطمینان داشته باشد. این اندیشه در حد معینی اذهان کارشناسان و سیاستمداران را بر انگیخته و جان سپرد و تنها در سخنان برخی «کارشناسان» با تفکر غیر عادی بروز می کرد.

زمان عوض کردن هویج با چماق فرا رسید. واشنگتن ابتدا حجم صادرات نظامی به پاکستان را محدود کرد و سپس صداهایی که اسلام آباد را به حمایت از تروریسم بین المللی متهم می کردند، بلندتر شدند. سر انجام، دولت پاکستان و شرکت هایی که با طرح خط لوله ارتباط داشتند، نتوانستند برای ساخت قسمت خط لوله خود پول پیدا کنند یا از به اصطلاح سازمانهای مالی بین المللی وام دریافت کنند. لازم به یادآوری است که حدود دو میلیارد دلار لازم بود. اسلام آباد نزدیک بود از ادامه اجرای این طرح خودداری کند که ستون پنجم یعنی لابی نیرومند آمریکایی بر همین تصمیم پافشاری می کرد. آنچه که اوضاع را حساس تر می کرد، این بود که قسمت ایرانی خط لوله تا آن موقع ساخته شده بود. ولی تهران به علت کمبود پول بودجه که قربانی تحریم های مختلف شده بود، نمی توانست عملیات اجرایی در خاک پاکستان را به حساب خود انجام دهد. در همان موقع بود که پکن وارد صحنه شد.


ایران- پاکستان - چین: محور جدید خط لوله «صلح»
در ماه آوریل سال جاری شی جینپینگ رهبر چین از اسلام آباد دیدار به عمل آورد. در نتیجه این سفر 51 موافقتنامه معادل 46 میلیارد دلار به امضا رسید که بخش عمده این توافقات با اجرای طرح «کریدور اقتصادی چین و پاکستان» (China-Pak Economic Corridor - CPEC) ظرف 15-10 سال آینده ارتباط داشت.

به موجب موافقتنامه های امضا شده در اسلام آباد، 85% هزینه های ساخت قسمت پاکستانی خط لوله انتقال گاز بایستی به حساب وام ویژه چینی تأمین شود. قرار است تا پایان سال 2016 در نقطه مقصد خط لوله یعنی در بندر پاکستانی گوادر، ساخت کارخانه تغلیظ گاز آغاز شود که پکن برای این کار هم اختصاصات مالی مکملی در نظر گرفت.

همزمان در بندر مذکور پاکستان عملیات طراحی پالایشگاه بزرگ نفت با ظرفیت 400 هزار بشکه در روز و با هزینه حدود 4 میلیارد دلار شروع می شود. نمایندگان پکن فهماندند که در این پالایشگاه جایی برای نفت ایرانی هم که از بندر عباس (یا به عبارت دقیق تر، از مجتمع شهید رجایی واقع در 20 کیلومتری غرب بندر عباس) صادر می شود، پیدا خواهد شد.

هر سه طرف از متصل کردن خط لوله صلح به کریدور اقتصادی چینی - پاکستانی سود راهبردی می برند. تهران مسأله متنوع کردن مسیرهای صادراتی حامل های انرژی خود را حل می کند و به بازار آسیای جنوبی دسترسی پیدا می کند و نیز می تواند خط لوله را تا خاک چین تمدید کند. تهران برای این پیشرفت، به قدری ارزش قایل است که بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت ایران در سخنان اخیر خود درباره چشم انداز صادرات گاز به ویژه تأکید کرد که «مسئولین جمهوری اسلامی ایران نه اروپا بلکه بازارهای آسیایی را اولویت خود می دانند». منظورش چشم انداز جدید همکاری با چین در این زمینه بود. همچنین موجبات جلب سرمایه گذاری های چندین میلیاردی به روند به روز آوری صنعت نفت و گاز ایران که حاد ترین مسأله است، فراهم می شود.

اجرای این طرح که به پاکستان اجازه می دهد هر روز حدود 21 میلیون متر مکعب گاز طبیعی ایرانی را دریافت کند، به اقتصاد این کشور اجازه می دهد بر کمبود فزاینده انرژی غلبه کند. خزانه اسلام آباد از محل ترانزیت گاز نیز درآمدهای قابل توجهی دریافت خواهد کرد. قرار است بخش عمده این گاز به تولید نیروی برق اختصاص یابد که در این صورت تولید نیروی برق در کشور به میزان 5.000 مگاوات افزایش خواهد یافت. کارشناسان پاکستانی همزمان حساب کرده اند که استفاده از گاز طبیعی ایرانی به جای گاز تغلیظ شده، هر سال موجب صرفه جویی 735 میلیون دلار خواهد شد. بنا به برآوردهای کارشناسان کمیته هماهنگی اقتصادی هیأت وزیران پاکستان، در صورت استفاده از گاز خط لوله «صلح» به جای نفت در نیروگاه های حرارتی کشور می توان بهای تمام شده تولید 1 کیلووات ساعت را به میزان 30% کاهش داد.

البته هر یک از سه طرف پکن، اسلام آباد و تهران در صورت اجرای حد اقل بخشی از این پروژه سود قابل توجه سیاسی را که بدون اغراق می توان آن را راهبردی دانست، دریافت می کنند. در این صورت موازنه منافع منطقه ای در حد زیادی به نفع آنها جابجا خواهد شد. ولی این موضوع به قدری گسترده است که بهتر است که به صورت جداگانه بررسی شود.


آیا حرکات متقابل واشنگتن ته کشیده است؟
محاسبات پکن که به طرف سوم طرح «صلح» تبدیل شد، از منطق بی عیب و نقص و ظرافت راهبردی برخوردار است. خط لوله انتقال گاز می تواند از گوادار تا کاشغر، مرکز منطقه خود مختار شینکیانگ چین تمدید شده و به صورت موازی با بزرگراه راهبردی 1300 کیلومتری چینی-پاکستانی «قره قروم» ساخته شود. بازسازی این بزرگراه نیز در طرح کریدور اقتصادی پیشبینی شده است. خط لوله انتقال نفت هم در امتداد آن ساخته خواهد شد.


مسیر سنتی 12 هزار کیلومتری انتقال حامل های انرژی تا 2395 کیلومتر کاهش خواهد یافت و علاوه بر آن، چین می تواند از «لعنت» تنگه های هرمز و مالاک که ممکن است در صورت بروز مناقشه توسط نیروی دریایی دشمنان بالقوه مسدود شوند، آزاد شود. همانطور که خالد محمود رئیس کمیته امور بین الملل اسلام آباد بر حق اشاره کرد، «ساخت کریدور اقتصادی چینی - پاکستانی ارتباط چین با منطقه خلیج فارس، آفریقا و اروپا را تقویت و تسهیل خواهد کرد». البته تا کنون نه کریدور اقتصادی چینی - پاکستانی تا آخر ساخته شده است و نه خط لوله «صلح».


البته هر موقعی که نخبگان حاکم بر آمریکا هماهنگی طرح های ایرانی - چینی را برای منافع خود خطرناک بدانند، موافقتنامه درباره برنامه هسته ای ایران که در وین امضا شد و توافقات حاصل شده در حین سفر ماه سپتامبر شی جینپینگ رهبر چین به ایالات متحده برای واشنگتن کوچک ترین اهمیت نخواهد داشت.


بلوچستان (اعم از قسمت ایرانی و پاکستانی آن) و سین کیانگ (منطقه خودمختار چین)، دو کلیدواژه دال بر آسیب پذیری هم خط لوله «صلح» هستند و هم کریدور اقتصادی چینی - پاکستانی. این دو منطقه با وجود تفاوت های ظاهری زیادی که دارند، از دو وجه اشتراک برخوردارند. در هر دوی آنها جدایی طلبی نیرومندی وجود دارد و در هر دو منطقه گروه های اسلام گرای تروریستی هرازگاهی فعال شده و روی صحنه ظاهر می شوند و سپس ناپدید می گردند. کافی است گروهک جندالله یادآوری شود که در قسمت ایرانی بلوچستان با خشونت بی نظیری رفتار می کرد. این گروهک در حول و حوش خود جمعی از حامیان بد طینت خارجی را تشکیل داده بود که شامل سازمان اطلاعات عربستان سعودی، موساد اسراییلی، اسلامگرایان افراطی پاکستانی و طبیعتاً سازمان سیا بودند.

اوضاع قسمت پاکستانی بلوچستان از آن بدتر است زیرا صدها و هزارها جنایتکار از سراسر منطقه به این منطقه فرار می کنند و در آنجا اردوگاه های خود را ایجاد می نمایند. علاوه بر آن، ده ها سال است که راه های جا افتاده قاچاقچیان و کاروان های حامل مواد مخدر از قسمت های ایرانی و پاکستانی بلوچستان می گذرند. احتیاجی نیست که به منظور تحریک انفجار در این منطقه به بهانه نیکی چون افزایش تأمین مالی برنامه های توسعه زیرساخت و اقتصاد منطقه یا حل و فصل مسایل اجتماعی قبایل محلی، تلاش های فوق العاده ای به عمل آید.
بنا بر این، واشنگتن هنوز حرکات متقابل در چنته دارد. جدایی طلبی، «مبارزه در راه حقوق اقلیت ها»، «حمایت از جنبش های آزادی بخش» و «قیام سنی ها در راه احقاق حقوق خود»، اسلحه ای است که با وجود قدیمی بودن، هنوز کارآیی خود را از دست نداده است. بحرانی کردن منطقه سین کیانگ به مراتب دشوار تر است ولی غیر ممکن نیست.

نگاه گذرا از زاویه دید روسیه
رسم پایگاه «ایران رو» این است که موضع گیری مسکو نسبت به مسایل و حوادث در مناطق هم مرز با آن ذکر شود. از این سنت تخلف نمی کنیم، به خصوص با توجه به مختصر بودن این موضوع.
اگر از زبان دیپلماتیک استفاده کنیم، روسیه از سال 2007 از طریق نمایندگان شرکت گازپروم و مسئولین وزارتخانه های مربوطه به این پروژه خط لوله علاقه از خود نشان می داد. برای مثال، در ماه می سال 2009 آناتولی یانوفسکی معاون وزیر انرژی روسیه اظهار داشت که «گازپروم حاضر است در ساخت خط لوله انتقال گاز شرکت کند» و «می تواند اپراتور این طرح و پیمانکار ساخت آن شود». ولی همیشه چیزی مانع از اجرای این برنامه ها می شد. طرف روس اول از پیشنهاد پاکستان مبنی بر برگزاری مناقصه برای پیمان کاران ناراضی بود و بعد از آن لغو سفر ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به اسلام آباد مانع از امضای اسناد مربوطه شد.

در ماه سپتامبر سال 2013 یوری سنتیورین معاون وزیر انرژی روسیه در ملاقات با عباسی وزیر نفت و منابع طبیعی پاکستان دوباره اظهار داشت که روسیه قصد دارد در طرح انتقال گاز از ایران به پاکستان شرکت کند. ولی طرفین ایرانی و پاکستانی در واکنش به این اظهارات شور و شوق از خود نشان ندادند. کارشناسان محلی در تفسیرهای خود هم عقیده بودند که « به علت موضع گیری ایالات متحده که در این زمینه مقامات روسیه را تحت فشار قرار خواهد داد، بعید است که معامله درباره تأمین مالی این پروژه توسط مسکو یا درباره مشارکت شرکت های روسی در ساخت خط لوله ایرانی - پاکستانی نهایی شود». گویا شستشان خبردار شده بود! اکنون طرح «صلح» واقعاً بدون مشارکت روسیه اجرا می شود.


******

تکمیل ساخت خط لوله انتقال گاز «صلح» که یکی از مهمترین رویدادهای منطقه ای مرحله اخیر است، برای ایران، پاکستان و چین، شرکت کنندگان در این پروژه عواقب جدی به دنبال خواهد داشت. تهران صادرات خود را متنوع کرده و وارد بازارهای آسیای جنوبی می شود و ممکن است به صنعت گاز خود سرمایه جلب کند. ممکن است مرحله اصولاً جدید سیاست خارجی و فعالیت اقتصادی ایران شروع شود که این مرحله هماهنگی منافع راهبردی با چین خواهد بود. بنا بر این، برای ایران آفاق جدید با امکانات جدید سیاسی و اقتصادی گشوده می شود.

منبع: وب سایت ایران رو

ترجمه: رضا مهربانی

4949

کد N1007784

وبگردی