آفتاب

خاطراتی از پژوهش میدانی علویان سوریه

خاطراتی از پژوهش میدانی علویان سوریه

دکتر علی اکبر ضیایی

در سال 1367 به تعدادی از دانشجویان امام صادق علیه السلام سفری زیارتی و علمی به سوریه رفتم و این نخستین شروع ورود من به دنیای پنهان علویان، دروز و اسماعیلیان سوریه بود. هرگز نمی خواستم کاری را انجام بدهم که دیگران آن را انجام داده اند.

پس از آن سفر کوتاه که تقریبا همه آن ایام را در کتابخانه های ظاهریه و اسد سپری کرده بودم دو سال به صورت مستمر در مناطق علوی نشین سوریه و لبنان و سپس دروز و اسماعیلیه سفرهای مطالعاتی کردم و با آنان در منازلشان به بحث و گفتگو پرداختم و به روستاها و مناطق دور دست نیز برای یافتن مدارک مستند و نسخ خطی سرّی آنان درتلاش بودم که مجموعه این مطالعات در 2 جلد کتاب به نام فهرس مصادر الفرق الاسلامیة در لبنان در سالهای 1370 و 71 منتشر شد. جلد سوم این کتاب در باره یزیدیه عراق و سوریه بود که جهت انتشار آن با مشکلات زیادی روبرو بودم که بعدا در خاطرات خود سخن خواهم گفت. علویان سوریه که در تاریخ به عنوان نصیریه شناخته شده اند در دوران استعمار فرانسه در سوریه یعنی سالهای 1918 تا 1948 (به قول اعراب الانتداب الفرنسی) به علویه شهرت یافتند.

از اوائل قرن بیستم میلادی سیاستمداران فرانسوی در صدد تجزیه سوریه به دولتهای مستقل علویه، دروز و حکومت مرکزی دمشق بودند. مسلماً انجام این طرح بدون مطالعه بافت دینی این مناطق امکان پذیر نبود، بنابراین مطالعه درباره نصیریه نیز در میان اروپاییان که دارای منافعی در خاورمیانه بودند مورد توجه قرار گرفت. اروپاییان با مطالعه بافت دینی و اجتماعی منطقه درصدد نفوذ به آن بودند و تجارب آنان در استعمار دیگر سرزمینهای اسلامی و شرقی به آنان آموخته بود که چگونه شناخت دقیق و علمی آداب و رسوم و بافت فرهنگی و اجتماعی ملل مختلف می تواند در روابط آنان با ملل اسلامی مؤثر باشد و بکارگیری منابع انسانی و مادی آن سرزمینها در جهت منافع دول استعماری مستلزم شناخت آن مناطق از جهات گوناگون بود و این همان نکته مهمی بود که در جریان تبلیغ تشیع در مناطق مختلف جهان توسط مبلغان تازه کار مورد غفلت قرار گرفته و تأثیرات منفی این عدم آشنایی بر روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دوجانبه در سالهای بعد از انقلاب اسلامی سایه افکنده است. تحقیق درباره نصیریه سوریه با مشکل روبرو بود، زیرا پیروان آن که همواره مورد ظلم و تعدی همسایگان متعصب سنی و مناطق اسماعیلی نشین قرار می گرفتند برای حفظ عقاید و آداب و رسوم خویش و مقابله با حربه تکفیر مخالفان به حفظ و مراقبت شدید کتب و آثار خطی همت می گماشتند.

این اهتمام بیش از حد به حفظ آثار نصیریه سبب ایجاد ابهامات بیشتر و وارد شدن اتهاماتی چون غلو و شریعت گریزی در آنان گردید و هر کسی به ظن خویش چیزی به آنان نسبت می داد و کسی در میان طرفداران این فرقه نبود تا به تبیین افکار خود بپردازد و از اصول اعتقادی و دینی نصیریه دفاع نماید و حجم انتقادات و ابهامات به جایی رسید که برخی چون ابن تیمیه و شیخ عبدالرحمن افندی عمادی این فرقه را تکفیر کردند و ریختن خون پیروان آن را مباح دانستند و این فتاوی زمینه را برای قتل عام علویان در این سرزمینها توسط سنیان متعصب فراهم آورد. همواره صدور فتوای کفر جماعتی در تاریخ اسلام با اعمال خشونتهای ظالمانه نسبت به مردم همراه بوده است و چون فتوای شرعی چنین مفتیانی وهابی جایگزین دادگاههای صالح شرعی می شده است چه بسا هزاران مسلمان بی گناهی به جرم الحاد و کفر به کام مرگ می افتاده اند. این جنگها تنها میان شیعه و سنی نبوده است، بلکه گاهی جنگهای خونینی بین شافعیان و حنفیان و بین حنابله و شافعیان و دیگر مذاهب اهل سنت نیز در می گرفته و مساجد یکدیگر را به نام مساجد ضرار به آتش می کشیده اند.


به هر حال در سالهای 1369 و 1370 تعداد زیادی مستشرق فرانسوی، آمریکایی، آلمانی و سوییسی را در آن منطقه مشاهده می کردم که با دقت و وسواس زیادی به دنبال جمع آوری اطلاعات در خصوص علویان سوریه بودند و این برای من به عنوان یک پژوهشگر فرق اسلامی به صورت یک سؤال در آمده بود که هدف آنان از این تحقیقات تاریخی چیست؟ گرچه عقاید نصیریه به اختصار و تحریف در منابع و مآخذ فرق اسلامی ذکر شده بود، اما تا سال 1863 میلادی کسی به تفصیل در باره آنها سخن نگفته بود تا اینکه در شهر آدانای ترکیه یکی از شیوخ همین فرقه به نام شیخ سلیمان اذنی به وسیله مسیونرهای آمریکایی به دین مسیحیت درآمد. وی بعد از مدتی در شهر لاذقیه اقامت گزید و کتابی به نام "الباکورة السلیمانیة فی کشف اسرار الدیانة النصیریة" را در افشای عقاید و عادات و رسوم آن فرقه نصیریه به رشته تحریر درآورد. مسیونرهای آمریکایی این کتاب را در سال 1863 م و سپس در سال 1964 م به چاپ رساندند. به نظر من هدف آنان از این اقدام ریشه کن کردن هویت نصیریه و در نتیجه تمایل آنان به عقیده جایگزین یعنی مسیحیت بوده است، زیرا تفکرات ارتدوکسی سنی هیچ گونه تناسبی با افکار باطنی نصیریه نداشت و به علت همجواری مسیحیان با نصیریان در روستاهای مختلف شمال سوریه این نصیریان بودند که از مسیحیان رنگ می گرفتند و این یک اصل مسلم است که ضعیف تر از قوی تر رنگ می پذیرد، زیرا مسیحیت با الهیات قوی و روحانیت باسواد و با پشتیبانی قدرتهای بزرگ چون آمریکاییها و اروپاییان از آنان می توانستند شیوخ علوی را که عموماً دارای تحصیلات مقدماتی نیز نبودند را تحت تأثیر خود قرار دهند.

جالب این است که هم نصیریان و هم مسیحیان به عنوان گروههای غیر اسلامی در خارج از مناطق شهر نشین سنی مذهب زندگی می کردند و علت همجواری آنان نیز همین تعصبات خشک سنیان و احتمال خطر آنان نسبت به اصطلاح "کفار" بوده است. مزیت تحقیقات من نسبت به علویان این بود که با یک منظر این اختلافات فرهنگی را مشاهده نمی کردم و به هیچ وجه به گفته های مورخان مسلمان سنی و غربی اعتماد نداشتم و همین امر سبب گردید تا جوانب پنهانی از این فرقه بر من مکشوف گردد که جنگهای اخیر سوریه را نیز تا حدودی معلول همان ریشه یابیهای غرب در زوایای تاریخی علویان می دانم.


به محض این که کتاب الباکورة در مناطق علوی نشین سوریه و ترکیه منتشر گردید مورد بغض و دشمنی شیوخ باطنی این فرقه قرار گرفت، زیرا آنان به شدت از برملا شدن عقاید خویش نگران بودند. البته مطالب این کتاب در بسیاری از موارد با عقاید فعلی آنان سازگار نبود و علویان هم بارها آنها را تکذیب کرده بودند تا همچون عصر این تیمیه و عثمانیان مورد تکفیر و قتل عام مخالفان قرار نگیرند. علویان نامه ها محبت آمیزی را برای شیخ سلیمان از زادگاهش فرستادند و از او دعوت کردند که به میان همکیشان پیشین خویش بازگردد، ولی وقتی وی به دیار خویش بازگشت مردم او را محاصره کردند و سپس زنده زنده در آتش سوزانیدند. کتاب وی نیز به سرعت از تمام شهرها جمع آوری و سوزانده شد، به طوری که در حال حاضر این کتاب جزو اسرار این فرقه بشمار می آید.


اما در هر حال وجود چند نسخه از آن کتاب کافی بود که خاورشناسان به آنها دست یافته و از مضامین و عقاید این فرقه آگاه شوند. در آن زمان نویسنده ای به یوسف کتافاگو Catafago در بیروت به نسخه ای از کتاب مذکور دست یافت و تحلیلی در باره آن در "مجله آسیایی" به زبان فرانسوی منتشر ساخت. از طرف دیگر کلمان هوارت در همان مجله مقاله ای دیگر به زبان فرانسوی در باره آن کتاب نوشت و قصایدی را که شیوخ نصیری در باره عقاید خویش سروده بودند و سلیمان اذنی در کتاب الباکورة آورده بود به زبان فرانسوی ترجمه و در پاریس منتشر ساخت. به نظر من ادوارد ا. سالیسبوری در سال 1864م یعنی سال انتشار الباکورة در بیروت در مقاله "اسرار مذهب نصیریه" ترجمه کاملتری از آن کتاب به دست داد. کتافاگو عامل مهمی برای دستیابی فرانسویان به نسخ خطی و سرّی نصیریه به شمار می آید، چه وی کتاب مهم تعلیم الدیانة النصیریة را که اثر نویسنده ای گمنام است برای کتابخانه ملی پاریس فرستاد. این کتاب تحت شماره arab6182 نگهداری می شود. در سفری كه به سال 1381 به پاریس داشتم به این کتابخانه رفتم و آن نسخه را مورد مطالعه قرار دادم و جالب این بود که امضای اصلی کتافاگو بر جلد این نسخه از کتاب دیده می شد و این سندی محکم برای ارتباط وی با سازمانهای گردآوری اطلاعات فرانسه در خصوص گردآوری اسناد و مدارک علویان نصیری سوریه بشمار می آید. سپس در سال 1899م هنری لامنس فرانسوی که در مطالعات سوریه شناسی شهرت فراوان داشت کتابی درباره تاریخ و عقاید نصیریه تألیف کرد. وی در سالهای 1901م، 1902م، و 1915م مقالات متعددی درباره نصیریان و ملاقات وی با یکی از شیوخ عالی رتبه حیدریه که از فرق نصیریه می باشد در مجلات فرانسوی نوشت. مهمتر از اینها کتاب رینه دوسو در تاریخ فرقه نصیریه بود که در سال 1900م در پاریس به چاپ رسید.


از مهمترین نویسندگان علوی شناس فرانسوی می توان لویی ماسینیون را نام برد. وی در میان ما ایرانیان به عنوان حلاج شناس و استاد دکتر علی شریعتی شهرت بسزایی دارد. او اولین بار در سال 1922م مقاله ای دیگر در این باره در 3 صفحه به رشته تحریر در آورد. مسلماً سیطره فرانسه بر مناطق علوی نشین و اهداف تجزیه طلبانه فرانسویان در سالهای 1918م تا 1948م انگیزه لویی ماسینیون را برای شناخت این فرقه تقویت نمود و او را بر آن داشت که درصدد شناخت عمیقتر این فرقه برآید. بسیاری از ما ایرانیان با برداشتهای سطحی خود نسبت به نویسندگانی چون ماسینیون کمتر درصدد شناخت اهداف پنهان آنان در جهت منافع استعماری غرب بوده ایم. نکته دیگر این که ببینید تا چه اندازه مراکز علمی غرب در یک قرن گذشته بر مطالعات میدانی و کاربردی و راهبردی در جهت توسعه منافع ملی خود کوشش می کرده اند و نویسندگان و پژوهشگران زبده ای چون ماسینیون و هنری لامنس در جهت منافع کشور خویش مجاهدت می نموده اند و این در حالی است که تمام تلاشهای نویسندگان آگاه به زمان و مکان ایران در آن سالهای طاغوت متمرکز بر بدیهی ترین حقوق انسانی مردم کشورمان بوده است و کمتر کسی از آنان فراتر از چنین تلاشهای مقدسی به اندازه اهل قلم در غرب رفته اند و هم اکنون نیز که دسترسی به اطلاعات به فضل تکنولوژی مدرن آسان شده است سالها با روند مطالعاتی غرب در خارج از مرزهای خویش فاصله داریم و علی رغم داشتن نخبگان اندیشمند و منابع مالی فراوان هنوز مجالی برای نفوذ در اندیشه ها در خارج از مرزهای کشورمان بر اساس یک روش علمی و پژوهشهای میدانی و راهبردی نداشته ایم.

فهرست مختصری که لویی ماسینیون در سال 1939م و سپس در سال 1963م از نسخ خطی و سرّی نصیریه نوشت برگرفته از چند نسخه خطی و نیز گزارش کتاب الباکورة از کتب این فرقه بوده است که تا آن وقت در کتابخانه ملی پاریس وجود داشت. و چون لویی ماسینیون به منابع خطی دست اول این فرقه آگاهی کامل نداشت فهرست وی عاری از اشتباه نبود و متأسفانه فهرست ماسینیون در کتاب Opera Minora توسط عبدالرحمن بدوی عیناً به زبان عربی در کتاب مذاهب الاسلامیین ترجمه شد. در مدت دو سالی که در جستجوی منابع خطی نصیریه در سوریه یعنی سالهای 1369-1370 بودم دهها نسخه خطی آنان را به دست آوردم و در مقایسه با فهرست لویی ماسینیون متوجه اشتباهات وی در ضبط و ثبت آن آثار شدم و مناسب دیدم تا فهرست خود را در کتاب فهرس مصادر الفرق الاسلامیة در بیروت در سال 1991 منتشر سازم. شاید بتوان ادعا نمود که در آن زمان مرکز تحقیقات فرانسه در دمشق به ریاست لویی ماسینیون توانست منابع و مآخذ ناشناخته ای را برای شناخت این فرقه باطنی در اختیار نویسندگان فرانسوی قرار دهد، ولی همان طور که در فهرست خودم اشاره کرده ام این مآخذ همواره از نظر علمی مورد شک و تردید قرار گرفته اند. جالب این است که بررسی دقیق برخی آثار خطی منسوب به این فرقه دست کاری برخی تفرقه افکنان و فرقه سازان را روشن می کند. منابع مورد توجه فرانسویان شامل تعداد اندکی از این قبیل نسخ خطی و گزارشهای ژنرالهای فرانسوی از مناطق علوی نشین و اخبار پراکنده بازرگانان و جهانگردان فرانسوی در آن مناطق بود.


برای روشن شدن کیفیت آشنایی خاورشناسان فرانسوی با یک فرقه دینی به اسناد منتشره وزارت امور خارجه فرانسه در پاریس در سالهای 1918م تا 1929م اشاره می کنم. این اسناد شامل جوانب مختلف این فرقه چون مسائل اجتماعی، نظامی و سیاسی مناطق علویان نصیری است که از طرف خبرگان، دانشمندان و اساتید دانشگاهی برای وزارت امور خارجه فرانسه ارسال شده اند. سازماندهی جمع آوری اطلاعات از جوانب مختلف با چنین گستردگی نیازمند آگاهی مردم فرانسه نسبت به منافع ملی خود بوده است و اگر این سطح از آگاهی وجود نمی داشت دولت فرانسه نمی توانست طرحهای راهبردی خود را با داده های دقیق علمی پشتیبانی و در جهت تأمین منافع ملی فرانسه در خاورمیانه عمل نماید. سازماندهی جمع آوری اطلاعات بر اساس مستندات مشاهده شده توسط جهانگردان و گزارشهای مردمی و اساتید و حتی نظامیان فرانسوی نیازمند یک طرح پژوهشی سامان یافته می باشد که بتوانیم از آن در نفوذ در میان ملل و اقوام مختلف در جهت تأمین منافع ملی بهره بگیریم، همان کاری که بیش از یک قرن گذشته دولتهای غربی با دیگر کشورهای ضعیف اسلامی انجام دادند. تحقیقات علوم اجتماعی در فرانسه کاملا هدفمند و در جهت منافع کشورشان بوده است و اساتید دانشگاهی نیز بیشترین تلاش خود را در جهت گسترش منابع مالی و فرهنگی کشورشان مبذول نموده اند.

به عنوان مثال، ایولین پل استاد رشته حقوق در دانشگاه لیون فرانسه اطلاعات زیادی را برای وزارت امور خارجه فرانسه تهیه و ارسال کرده است. در این دوران کمیته ای تخصصی تحت عنوان کمیته جمع آوری اطلاعات در فرانسه شکل گرفت که هدف از آن جمع آوری اطلاعات و ساماندهی آنها برای دولت فرانسه بود. این کمیته نقش زیادی در جمع آوری اطلاعات مربوط به نصیریه در سوریه ایفا کرده است. سیاست فرانسه در جهت تأمین اهداف برنامه ریزی شده در سوریه همه وابستگان به فرانسه را به جمع آوری اطلاعات از مناطق علوی نشین و قبائل و فرق مختلف این فرقه فراخواند. تحقیقات فرانسه از تک نگاری مناطق علوی نشین سوریه چون شهرهای لاذقیه، طرطوس، جبله، جسر الثغور (که به اشتباه آن را جسر الشغور می خوانند) و برخی روستاهای شهر حمص شروع شد و کم کم به عقاید و تشکیلات دینی و کیفیت ارتباط با شیوخ و اختلافات دیرینه قیایل علوی نیز رسید. اسناد وزارت امور خارجه فرانسه در سالهای 1918م تا 1928م شامل بحثهایی در باره شیعه اثنا عشری (که رییس آنان کامل بک الاسعد بود)، دروز، علویان، قبایل عرب و چرکس و غیره بود. این اسناد که در واقع نتیجه گردآوری گروههای اطلاعاتی فرانسه (منظور کمیته جمع آوری اطلاعات) در منطقه بود کاملاً دارای خط و سیر ویژه ای در جهت به اهداف فرانسویان در تقسیم سوریه به سه منطقه علوی، دروز و مرکزی بود. در خلال این مباحث آنان سعی می کردند که از نقاط ضعف طوایف مختلف برای نفوذ در آنان استفاده کنند و نقاط قوت آنان نیز به طریقی در جهت گسترش سیاست و منافع فرانسه در منطقه به کار گرفته شود.


اولین طرحهای تحقیقاتی و کیفیت سازماندهی آنها در سوریه به وسیله رییس میلران و جنرال گورو برنامه ریزی شد. میلران در سال 1920م در تلگرافی سرّی به جنرال گورو که متصرف منطقه لاذقیه بود می نویسد: "علویان مقیم سواحل و کوههای ساحلی سوریه که به زبان عربی سخن می گویند گروهی دینی و مرتبط به اسلام می باشند، ولی این جمعیت در واقع از دایره اسلام خارج اند و نباید آنان را با مسلمانان در یک صف قرار داد." هدف وی از این گفته تجزیه دینی منطقه علویان از مناطق سنی نشین سوریه بود. سرانجام در سال 1922م در نتیجه فعالیتهای فرانسویان حکومت علویان به رسمیت شناخته شد و این منطقه به "بلاد العلویین" شهرت یافت. این منطقه شامل لاذقیه و اطراف آن یعنی صهیون، جبله، بانیاس، صافیتا، طرابلس شام قدیم، ناحیه طرطوس و اطراف مصیاف می شد.


در سال 1928م در دوره حکومت فرانسویان شخصی به نام کمت بیرن در کتاب "در راه سوریه" خود مطالبی در باره این فرقه نوشت. سپس کاپیتان پیرمای با توجه به مشاهدات خود در متصرفات شهر لاذقیه که مرکز علویان سوریه بوده است کتابی به نام علویه در باره عقاید، آداب و رسوم مذهبی، شیوخ و قوانین داخلی قبایل علوی به رشته تحریر در آورد. وی در این کتاب سعی نموده است که احساسات علویان طرفدار فرانسه را به خود جلب نماید و فرانسویان را منادی آزادی علویان از ظلم و ستم عثمانیان قلمداد کند. این نوع نگرش نشان می دهد که فرانسه در وهله نخست هویتی مجزا از دیگر مسلمانان برای علویان سوریه و نه به عنوان فرقه ای اسلامی در ضمن امت اسلامی می تراشد، سپس با بکارگیری مستندات تاریخی احکام تکفیری عثمانیان در صدد جلب نظر آنان و دلجویی از علویان بر می آید تا زمینه ادغام این فرقه در امت اسلامی منتفی گردد و بتواند از این تجزیه در جهت تأمین منافع فرانسه بهره برد. این همان پژوهشهای راهبردی است که متأسفانه ما در وطن عزیز نسبت به آنها غفلت فراوانی نموده ایم و هزینه های هنگفتی که برای ایجاد ارتباط با ملل و اقوام مختلف دنیا صورت می گیرد به علت نداشتن شالوده های تحقیقاتی همچون هبابی بر آب می مانند و با هر موجی چیزی به ظهور می رسد و با بادی از میان می رود. از مهمترین تحقیقات فرانسویان در دوره حکومت فرانسه در سوریه کتاب دو جلدی "منطقه علویان" از نویسنده مشهور فرانسوی ج. ویولرس است که در سال 1940م نشر یافت. مؤلف در این کتاب به بررسی پراکندگی جغرافیایی علویان، تاریخ و اعتقادات آنان پرداخته است، ولی در ضمن از برخی اقلیتهای دینی سوریه چون مسیحیت و فرقه اسماعیلیه نیز بحث کرده است. از همه مهمتر آن که وی در جلد دوم نقشه ها و عکسهای بسیاری از مناطق علوی نشین را نیز آورده است. از سال 1940م تا 1980م یعنی به مدت 40 سال فرانسویان به دلیل شکست از حکومت مرکزی دمشق و برچیده شدن حکومت مستقل و خودمختار علویان کمتر به تحقیقات خود ادامه دادند و فقط در این میان ماسینیون است که در سالهای 1961م تا 1963م به کار خود ادامه می دهد.


در سال 1980م میشل سورات در بحث خود در باره مذاهب و فرق مختلف سوریه مختصری درباره علویان نوشته است. سپس در سال 1987 الاین نیمیر در کتاب علویان خویش مطالبی نه چندان تحقیقی درباره علویان به رشته تحریر در آورد. باید یادآور شد آثاری که در سالهای اخیر (سال 1370 به قبل) توسط فرانسویان و یا مارونیهای وابسته به فرانسه در باره علویان به چاپ رسیده اند و گاه با نامهای مستعار "انور یاسین" و یا "ابوموسی حریری" را با خود دارند، چندان قابل اعتماد نیستند، زیرا تألیف این آثار در جهت تضعیف علویان سوریه و حمایت معنوی از مارونیهای لبنان است و مسائلی را برای تحریک سایر مسلمانان مطرح می نمایند. از آن سال تا کنون (1370) تحقیق جدیدی در باره علویان به چاپ نرسیده است، و فقط شخصی به نام "ایوجیرانده" که مترجم آثار نجیب محفوظ به فرانسوی است و در حال حاضر (زمان نوشتن خاطره شخصی سال 1370) در شهر لاذقیه مرکز علویان سکونت دارد، کتاب العلویون بین الاسطورة و الحقیقة نوشته هاشم عثمان را به زبان فرانسوی ترجمه می نماید.

متأسفانه مطالب بسیاری از کتاب مذکور را، که در سال 1985م در بیروت به چاپ رسید ناشر به میل خود حذف نمود، ولی این فرانسوی قصد ترجمه نسخه کامل کتاب را دارد. چندی پیش (22 سال قبل) نویسنده کتاب مذکور به راقم این سطور اطلاع داد که در جلد دوم کتابش با تفصیل بیشتری به عقاید علویان خواهد پرداخت و چون مطالب آن مستند به تعداد بسیاری از نسخ خطی می باشد حتما از اهمیت خاص برخوردار خواهد بود. نکته ای که در اینجا قصد دارم بگویم این است که نویسندگان فرانسوی تنها به گرفتن بورسیه های تحقیقاتی از دانشگاههای فرانسه برای تحقیق بر علویان استفاده نمی کردند، بلکه نویسندگان، مترجمان و پژوهشگران فرانسه نیز با حضور در مناطق علویان برای دهها سال به کنکاش می پرداخته اند و زوایای مختلف این فرقه را آشکار می نموده اند. ضمن آن که وجود مرکز تحقیقات فرانسه در دمشق مهمترین سازمان فرانسوی است که این گونه مطالعات را هدایت و ساماندهی می نماید و وجود مراکز مطالعاتی راهبردی در مناطق مهمی چون سوریه و لبنان برای نظارت، هدایت و بهره برداری از پژوهشهای تاریخی و کاربردی یک ضرورت است و این مکانیسم در بسیاری از کشورها توسط دولتهای اروپایی اجرا می گردد و سبب تراکم و افزونی تجارب علمی و دقت بیشتر مطالعات انجام شده در موضوعات فرهنگی و اجتماعی می شود. روشهای مطالعاتی ما ایرانیان بیشتر مبتنی بر استفاده از منابع دیگران و روش تحقیق کتابخانه ای می باشد و اگر محققی نیز برای تحقیقات میدانی به منطقه ای و یا کشوری اعزام گردد در زمان کوتاهی باید همه نوع اطلاعات را سرهم بندی کند و با یک نتیجه گیری غیر علمی به صاحبان آن طرح ارائه نماید و سازمان مشخصی نیز در این روند مطالعاتی و سفر تحقیقاتی بر کار این پژوهشگر نظارت ندارد.


برگرفته از کتاب سیر اندیشه در بستر زمان

4949

کد N996797

وبگردی