آفتاب

نگاهی به اهداف حضور روسیه در سوریه/ آیا واشنگتن، مسکو را به باتلاق سوریه کشانده است؟

نگاهی به اهداف حضور روسیه در سوریه/ آیا واشنگتن، مسکو را به باتلاق سوریه کشانده است؟

شرایط کنونی در سوریه آن را به سمتی سوق میدهد که منافع کشورها و قدرتهای منطقه ای و جهانی هر روز در آن تعریف جدیدی پیدا کرده و شرایط پیچیده تری به خود میگیرد و چنانچه بحران سریع تر پایان نیابد معلوم نیست گستره آن دامن کدام کشورها و مناطق جهان را بگیرد.

بهروز نامداری: شرایط کنونی در سوریه  آن را به سمتی سوق میدهد که  منافع  کشورها و قدرتهای  منطقه ای و جهانی هر روز در آن تعریف جدیدی پیدا کرده و شرایط پیچیده تری به خود میگیرد و چنانچه بحران سریع تر پایان نیابد معلوم نیست گستره آن دامن کدام کشورها و مناطق جهان را بگیرد.

از آمریکا، روسیه ، اروپای غربی و شرقی گرفته تا همسایگان دور و نزدیک سوریه مانند لبنان، عراق ، ایران ،ترکیه ، عربستان ، مصر ،اردن ،اسرائیل و قطر همگی دارای منافع و استراتژی در سوریه هستند که به مرور زمان این منافع و استراتژی ها شکل مرموزتری نیز به خود میگیرند و آرام آرام سیاست داخلی و حتی شرایط اجتماعی و ممکن است به نوعی سیاستهای آینده این کشورها را نیز تحت تاثیر قرار دهد. موج آوارگان سوری علاوه بر همسایگان آن کشور حداقل گستره ای به اندازه 28 کشور عضو اتحادیه اروپایی را درگیر خود نموده است .یعنی از نزدیک به 193 کشور عضو سازمان ملل متحد تقریبا 42 کشور مستقیما درگیر بحران سوریه هستد و این یعنی تقریبا 25 درصد کشورهای جهان. اما در این نوشته قصد داریم به بررسی موقعیت روسیه و شرایط تازه آن در سوریه بپردازیم.

وضعیتی که از هفته گذشته در مورد آشکار شدن ورود نیروی رزمی روسیه به جنگ داخلی سوریه مطرح گردیده ،شرایطی را فراهم آورده که بعد از حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در 24 دسامبر 1979 تا کنون بی سابقه بوده است .هرچند بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه به عنوان وارث آن در دو مورد ورای مرزهای جغرافیایش در گرجستان و اکراین مداخله نموده است اما موضوع سوریه از جنس دیگری است. هم در مورد گرجستان که در واقع اولین تهاجم روسیه برعلیه یک کشور خارجی بعد از نبرد این کشور در افغانستان به شمار می رفت و در آگوست سال 2008   به جدایی اوستیای جنوبی و آبخازیا از گرجستان منتهی گردید و هم مداخله نظامی سال 2014 در اکراین که به جدایی شبه جزیره کریمه از این کشور و ضمیمه شدن آن به روسیه و همچنین استقلال نسبی شرق اکراین انجامید که تبعات آن تاکنون نیز کماکان ادامه دارد، مناطق مورد نظر روسیه در کنار مرزهای آن کشور قرار داشتند و اصطلاحا در حیاط خلوت و حوزه کشورهای مشترک النافع شوروی سابق تعریف می گردیدند.

بنابراین روسیه به سهولت قادر به پشتیبانی لجستیکی از نیروهایش در مناطق عملیاتی بود. از سوی دیگر با ایجاد مانع برای ورود رسانه های غربی به منطق مورد مناقشه به نوعی کنترل رسانه ای و تبلیغاتی نیز را در دست خود نگاه میداشت و با استفاده از این شرایط قادر بود اهداف خود را محقق سازد. اما این بار در موضوع سوریه، روسیه برای نخستین بار بطور مستقیم نیروی پیاده نظام خود را در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود و در سرزمینی وارد نبرد میکند که نه از نظر آب و هوایی و نه از نظر زبانی و فرهنگی کوچکترین نزدیکی و شباهتی میان شرایط جنگهای قبلی برون مرزی روسیه با نبرد کنونی آن در سوریه وجود ندارد. در هر دو مورد اکراین و گرجستان سربازان روس قدم در سرزمینی می گذاشتند که با توجه به کثرت نژاد روس ساکنان محلی و شرایط جغرافیایی ،اصولا احساس قربتی در آنجا برای آنان وجود نداشت و این در حالی بود که اکثریت ساکنان محلی پشتیبان و حامی آنان نیز بودند و همین عامل جهت به نتیجه رسیدن دخالت نظامی روسیه نقش اصلی را ایفا نمود. اما موضوع دخالت نظامی در غالب درگیری مستقیم برای روسها در سوریه مشابه دخالت شوروی سابق در افغانستان و بلکه بسیار دشوارتر از آن خواهد بود.

به عنوان نمونه در قیاس با شرایط کنونی که روسیه برای جلوگیری از سقوط دولت مرکزی سوریه و بشار اسد در مقابل گروه های مختلف و متفاوت جنگجوی شورشی وارد جنگ شده، شوروی نیز برای حمایت از دولت مرکزی در مقابل مبارزان جهادی که از حمایت آمریکا ،پاکستان و اندکی ایران برخوردار بودند وارد نبرد شد. اما این بار روسیه در شرایطی وارد سوریه میگردد که عملا غیر از نیروهای وفادار به بشار اسد، ایران و حزب الله یاور دیگری در در عرصه میدانی آنجا ندارد و این درحالی است که علاوه بر آمریکا و کل دنیای غرب و متحدان آنها ،روسیه باید در مقابل کلیه کشورهای عربی و سایر همسایگان سوریه مانند ترکیه و اسرائیل نیز صف آرایی کند. شوروی زمانی در افغانستان وارد گردید که از لحاظ اقتصادی وضعیت به مراتب بهتری از روسیه کنونی را داشت. همچنین از جایگاه یک ابرقدرت به دخالت در افغانستان مبادرت نمود که روسیه کنونی فاقد آن جایگاه و پرستیژ بین المللی است علاوه بر اینها شوروی دارای مرزهای مشترک با افغانستان بود که به راحتی می توانست با استفاده از آن برای نیروهای زمینی خود پشتیبانی لجستیکی ،تسلیحاتی و هوایی را فراهم آورد اما در نهایت در نبرد افغانستان،شوروی با تمام مزایایی که در قیاس با روسیه کنونی بود از آن برخوردار بود باز هم شکست خورد.

حال اما سوالی که پیش می آید این است که با توجه به این مقدمه و سابقه تاریخی از دخالت نظامی روشیه و سلفش شوروری در در ورای مرزهای خود این بار عزم روسیه به ورود به عرصه میدانی جنگ داخلی سوریه حاصل محاسبات درست شخص پوتین در کرملین و سایر رهبران و کادرهای نظامی سیاسی روسیه است و یا اینکه حاصل توطئه ای از جانب رقبای غربی روسیه و بخصوص اعضای ناتو برای کشیدن پای روسیه به باتلاق این جنگ است.

در صورتی که فرض اول را مبنا قرار دهیم روسیه درپی آن است که با استفاده از دخالت نظامی در سوریه به بخشی از اهداف و خواسته های خود در عرصه جهانی و منطقه ای دست یابد. اول اینکه نشان دهد که تبلیغات رسانه های غربی در موضوع ضعیف شدن اقتصاد روسیه حاصل از تحریمهای غرب بر علیه این کشور و همچنین افت قیمت جهانی نفت چندان محلی از اعراب ندارد و این کشور کماکان چنان از اقتدار اقتصادی خود مطمعن است که بطور مستقیم وارد معرکه ای نظامی در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود می شود. دوم اینکه روسیه می خواهد این موضوع را برای غرب و آمریکا روشن نماید که این کشور از حالت انفعالی در قبال حوادث خاور میانه و شمال آفریقا خارج شده و قصد دارد بر خلاف مورد لیبی پیش از آنکه نظاره گر صرف تصمیمات کشورهای غربی و ناتو در قبال حوادث منطقه باشد بصورت فعال و تعیین کننده به این قضایا ورود یابد.

هدف سوم روسیه از ورود زمینی به جنگ در سوریه آن است که نشان دهد حوادث و اتفاقات اکراین از نظر آن کشور تمام شده تلقی می گردد و به نوعی مایل است اعتماد به نفس خود را در قبال این موضوع به رخ رقبای جهانی بکشاند. چهارم اینکه روسیه در خاورمیانه پای میگذارد جایی که ظرف چند سال گذشته و بعد از حوادث موسوم به بهار عربی و حتی در حال حاضر و در پی حل و فصل شدن موضوع پرونده هسته ای ایران بسیاری از ائتلافهای راهبردی در منطقه در حال پوست اندازی است و شکل استراتژی های منطقه ای قدرتهای جهانی و نحوه یار گیری آنان در حال تغییر می باشد .

در این شرایط پوتین می خواهد به همه نشان دهد روسیه به تعهدات خود در دفاع  از متحدانش به خوبی عمل میکند و قیمت آن نیز چندان تاثیری در عزم این کشور ایجاد نخواهد کرد چه بسا این قیمت درگیری نظامی روسیه در فرسنگ ها دورتر از مرزهای خود و به منظور حمایت و دفاع از متحدینش باشد و بنابراین روسیه متحدی قابل اعتمتد تر از غرب است. از سوی دیگر ورود جنگ افزارهای مدرن صنایع نظامی روسیه به عرصه تجربه به نوعی نشان دادن قابلیت جنگی ،تهاجمی و تدافعی این ابزارها به مشتریان بالفعل آن و به نوعی تلاشی در جهت بازاریابی برای این تجهیزات است تا شاید تحرک صنایع نظامی بتواند سایر بخشهای صنعتی آن کشور را نیز به تکاپو وادارد، بلکه چرخ اقتصاد روسیه مستقل از نفت و گاز بتواند بچرخد. بنابراین در جمع بندی این بخش می توان چنین نتیجه گیری نمود که اربابان کرملین در پی ارسال این پیام به حکام جهان و بخصوص حاکمان خاورمیانه و شمال آفریقا هستند که از این پس حرف آخر را در معادلات منطقه ای نه اروپا و آمریکای مردد که روسیه مصمم خواهد زد و حاکمان منطقه ای پیش از اینکه به فکر رایزنی با واشینگتن و پایتختهای اروپای غربی برای حل بحرانهای خاور میانه باشند باید نظر مسکو را در این زمینه جویا شوند و در واقع از این پس بدون هماهنگی با روسیه هیچ هدفی محقق نخواهد شد. اما این تنها یک سوی ماجراست .

سمت دیگر این است که ورود روسیه به جنگ زمینی در سوریه ممکن است حاصل محاسبات اشتباهی باشد که غرب در دامان آن کشور انداخته باشد و به نوعی آن را وارد باتلاقی به نام سوریه کرده باشد تا از بتواند اقتصاد آن کشور را هرچه بیشتر تضعیف نماید و از بعد استراتژیک نیز در زمان مقتضی ضربه خود را بر پیکره روسیه وارد نماید. همانگونه که در مقدمه اشاره گردید ورود شوروی به افغانستان و خروج خفت بارش از آن کشور یکی از دلایل تضعیف اقتصاد و حکومت شوروی و حتی ارتش سرخ که در زمان خویش یکی از نامدارترین نهادهای نظامی جهان بود شد.

این بار ورود روسیه به جنگ زمینی در روسیه می تواند اقتصاد تک محصولی نفتی/گازی این کشور را هرچه بیشتر تضعیف نماید چراکه از یک طرف با افت جهانی قیمت نفت درآمد این کشور با کاهش چشم گیری مواجه شده و چنانچه این کشور هزینه های جنگ را نیز به لیست مخارج خود اضافه نماید، که باعث خروج میلیاردها دلار ارز از آن کشور خواهد شد ،هرچه بیشتر می تواند اقتصاد آن کشور را به اضمحلال بکشاند این روند چند مزیت را برای غرب فراهم مینماید اول اینکه روسیه با درگیر شدن در ورای مرزهای خود از بحران اکراین و شبه جزیره کریمه غافل خواهد ماند و به نوعی توان عملیاتی و تحرک خود را از دست خواهد داد و این کشور دیگر قادر نخواهد بود از متحدین جدایی طلب خود در شرق اکراین حمایت نماید. بنابراین در میان مدت دولت مرکزی متحد غرب اکراین قادر میگردد حاکمیت مجدد خود را بر این مناطق احیا نماید.

دوم اینکه روسیه با افزایش هرچه بیشتر هزینه های نظامی خود مجبور میگردد فشار بیشتری بر تنها صادرات عمده خود یعنی نفت و گاز و ارز حاصل از آنها وارد نماید بنابراین هم در موضوع دادن تخفیف در قیمت نفت دست و دلبازتر خواهد شد و هم اینکه بر سر قیمت گاز با اروپا کمترین چانه را خواهد زد و جهت حفظ سهم بازار خود هم در بخش نفت و هم در بخش گاز حاضر به همه نوع مصاله با دوست و دشمن خواهد شد و در نهایت سخاوت عمل خواهد نمود. روشن است که برنده اصلی این قسمت مصرف کنندگان اروپایی گاز روسیه و سایر مشتریان نفت آن کشور که عمدتا غربی هستند خواهند بود.

سوم اینکه با ورود ارتش روسیه به جنگی که احساسات ملی گرایانه روسیه در آن کمترین دخالت را خواهد داشت و اینکه به احتمال بسیار زیاد بیشترین تلفات را نیز به نیروهای نظامی آن کشور وارد خواهد ساخت به محبوبیت پوتین نزد ملی گرایان روسیه لطمه بزرگی وارد خواهد آمد چرا که در مقایسه با ورود روسیه به اکراین و گرجستان ،ورود روسیه به سوریه از کمترین حد مشروعیت نزد افکار عمومی برخوردار خواهد بود. چهارم اینکه رسانه های غربی با معرفی پوتین به عنوان حامی بشار اسد و معرفی او به عنوان مسئول تداوم بحران سوریه ،به نوعی روسیه را بانی وعلت  بحران آوارگان اروپا معرفی می کنند و این باعث تهیج افکار عمومی اروپا بر علیه پوتین و بهره بردراری غرب بر علیه روسیه در قضیه اکراین خواهد شد.

اینکه کدام از این دو تحلیل می تواند مبنای ورود روسیه به سوریه قرار گیرد بسته به نحوه نگرش خوانندگان به بحران در سوریه و نقش روسیه در آن است. اما به نظر نویسنده چنانچه روسیه بتواند در کمترین زمان ممکن روند جریانات در سوریه را به نفع حکومت آن کشور و شخص بشار اسد بازگردانده، گستره و اقتدار دولت مرکزی را تحکیم نموده، مخالفان را به گونه ای در موقعیت ضعف قرار دهد که آنان مجبور به مذاکره  و مصاله با حکومت مرکزی جهت تشکیل دولت ائتلافی با حفظ ساختارهای موجود و بدون حذف شخص بشار اسد شوند ،این تحلیل اول است که در ارزیابی قدرت روسیه و دستیابی آن کشور به اهدافش میتواند قرین به موفقیت گردد. اما چنانچه بحران در سوریه به درازا بکشد و روسیه هر روز مجبور گردد که بیشتر در باتلاق سوریه فرو رود و منابع مالی و نظامی بیشتری را خرج ماندن دولت اسد بر مسند قدرت نماید بدون شک این راهبرد دوم واستراتژی توطئه غرب بر علیه روسیه و توهم قدرت در کرملین است که رنگ واقعیت به خود می گیرد. و در این صورت بعید است که متحدین غربی و طراحان جنگ بر علیه روسیه که مجریان جنگ داخلی سوریه هستند اجازه دهند به این زودیها این جنگ خاتمه پذیرد. چراکه با ادامه جنگی که اکنون روسیه هر روز بیشتر در باتلاق آن فرو میرود رقبای غربی این کشور روسیه را با هزینه اعراب و مردم سوریه در خاورمیانه زمین گیر می نمایند تا آن کشور را از ترکتازی در اروپا و سایر نقاط جهان باز دارند.

4949

 

کد N977376

وبگردی