آفتاب

علی معلم شاعر مردمی است یا همدست صهیونیزم

علی معلم شاعر مردمی است یا همدست صهیونیزم

شعری که استاد علی معلم به نام عیادت مکتوب برای استاد شجریان سرود حواشی بسیار درست کرد. حواشی البته طبق معمول ربطی به متن ندارند و هیاهوی بسیار برای هیچ اند. هم آن ها که با دیدن شعر رئیس فرهنگستان هنر نوشتند علی معلم بار دیگر به آغوش مردم بازگشت!

و هم آن ها که شعر ایشان را نشانه ناسپاسی و همدستی ایشان با خائنین و صهیونیزم جهانی خواندند! هر دو در زمره بس بسیارانند و بدون هیچ شک و شبهه ای از خواندن بدون غلطِ شعر ایشان نیز عاجزند چه رسد به درک معنی و فهم مطلب. مجبورم برای رفع هرگونه سوء تفاهمی عرض کنم که این حرف ها به هیچ وجه به معنای دفاع از جناب معلم نیست. موضع من درباره حرف ها و مواضع ایشان در سال های اخیر کاملا روشن است و مستند و آن ها که اباطیل صاحب این قلم را دنبال می کنند خوب می دانند چه می گویم. هنوز هم تغییر عقیده نداده ام با این حال هیچ وقت هم مخالفت با عقاید ایشان را با موضوع شعر و شاعری خلط نکرده ام. استاد معلم اگر هر موضعی اتخاذ کند شاعری او زیر سئوال نمی رود. اگر کسی بگوید علی معلم به دلیل مواضع سیاسی اش شاعر نیست حرفش همان قدر خنده دار است که کسی بگوید شجریان به دلیل مواضع سیاسی اش خواننده ای بد صداست. البته استاد معلم در سال های اخیر شعر سست و ضعیف هم کم نگفته اند اما این ها باعث نمی شود حیثیت شاعری او از اساس زیر سئوال برود. این درست مثل این می ماند که کسی با استناد به کتابِ تو را ای کهن بوم و بر دوست دارمِ زنده یاد مهدی اخوان ثالث،او را شاعری ضعیف قلمداد کند و جاودانه هایی همانند زمستان و از این اوستا و آخرشاهنامه را از یاد ببرد.

متاسفانه ما آن قدر در سیاست غرق شده ایم که دیگر میزان و معیار ادبیات و هنر را هم برای ما مسائل روزمرهِ سیاسی تعیین می کند. این حرف ها دعوت به سیاست گریزی نیست، منتهی حرفم این است که هرچیزی را سرجای خودش قرار بدهیم و لااقل هنر و فرهنگ را با معیارهای سیاسی درنیامیزیم. آقای معلم در شعری که برای استاد شجریان گفته اند از مواضع سیاسی اخیرشان دست برنداشته اند. ایشان درست یا غلط هنوز بر سر مواضع پیشین خود باقی اند منتهی از آن جا که سیاست زدگان- در هر طرف ماجرا که ایستاده باشند فرقی نمی کند- از بیخ بی سوادند و به شدت عجول، اصلا ملتفت چیزی که آقای معلم گفته نمی شوند. اول این که اصلا شعر را نمی خوانند. همین که می بینند بالای شعر نوشته شده: عیادتِ مکتوب، تصمیمشان را می گیرند. آن طرفی ها می گویند خب، پس آقای معلم از گذشته خود نادم است و می خواهد جبران مافات کند. این طرفی ها هم می گویند ای خائن! به عیادت جاسوس موساد و دوستِ بهایی ها می روی؟ بگذریم از این که دو طرف ماجرا آن قدر از اخلاق دور افتاده اند که یادشان می رود که عیادت از یک هنرمند بزرگ حتی اگر مخالف رای و نظر او باشیم کار پسندیده ای است و عیادت از بیمار ربطی به خط و ربط سیاسی ندارد. فرضِ محال که من اشتباه می کنم و این زمره بس بسیاران به خواندن تیتر بسنده نمی کنند و شعر آقای معلم را می خوانند. خب، می فهمند؟ نع! قاطعانه و شدید و غلیظ می گویم چون اگر می فهمیدند که کار به این جنجال ها و حواشی های مضحک نمی کشید. آقای معلم از صدای استاد شجریان تعریف و تمجید می کند. خب چه کند؟

هر آدمی که سرِ سوذن ذوقی داشته باشد نمی تواند به سحرِ صدای استاد آواز ایرانی شهادت ندهد و این هیچ ربطی به کفر و ایمان و زهد وفسق و اصولگرایی و اصلاح طلبی و سبز و زرد و این حرف ها ندارد. قسیم جنت و نار هم وقتی از او می پرسند بزرگترین شاعر عرب کیست پس از آن که مقدمه ای حکیمانه درباره نقد شعر بیان می کند کسی را نام می برد که در عرب به فسق و فجور شهره بود. یحتمل اگر امام علی روحی له الفدا در زمانه ما می زیست و چنین رایی را بر زبان می آورد دوستان خود ارزشی پندار بر او خرده می گرفتند که چرا از مواضع انقلابی خود عدول کرده است و جبهه فرهنگی انقلاب را تضعیف. کاملا جدی می گویم و قصد مزاح هم ندارم. عقل که از وجود آدمی رخت بربندد و آدمیزاد فکر کند آن چه در سرِ او به نام مغز وجود دارد صرفا یک غدّه مزاحم است کار به این جاها هم می کشد. آخر پدر آمرزیده ها خودتان نمی توانید شعر را بخوانید لااقل بدهید یک آدم که دوکلاس سواد درست و حسابی دارد و مدرکش را از این دانشگاه های جورواجوری که مثل قارچ سر هر کوچه ای سبز می شوند نگرفته است برایتان بخواند تا بفهمید که اصلا ماجرا چیز دیگریست.پس از تعریف و تمجید های استاد معلم از استاد شجریان که حقیقتا هیچ اغراقی در آن ها نمی توان یافت شاعر موضع خودش را هم اعلام می کند. موضعی که اگرچه خیلی تند و تیز نیست اما تکرار همان حرف های قبلی آقای معلم است. حرف هایی که شاید من و شما نپسندیم اما به هرحال موضع آقای معلم است و از دل آن عدول از مواضع پیشین به دست نمی آید. اتفاقا این ابیات آقای معلم خیلی صریح و روشن است و اگر کسی ادعای فرهنگی بودن دارد و این ابیات را نمی فهمد بهتر است واقعا فکری به حال خویش کند.

 دوستدار تو و صدای تواند
پارت تا پارس سیستان تا ماد

دوستدار صلاح ایشان باش
سرو باغی و هست سرو آزاد

تلخ اگر کاسنی اگر شیرین
سبز باغ است باغتان آباد

دوستان بوستان ایامند
دل گل‌های بوستانی شاد

تا گلستان شود به تو آتش
در نباید به روی غیر گشاد

از کجای این حرف ها ندامت از حرف های پیشین و یا دست دوستی با بی بی سی دادن درمی آید؟

من واقعا باید توضیح بدهم که آقای معلم دارد به تصریح و تلویح و کنایه به استاد شجریان می گوید دوستدارِ صلاح مردم خویش باش و مبادا نامهربانی ها تو را به سوی اغیار سوق دهد؟ و بعد هم متوقع باشم آن ها که نظم معلم را نفهمیدند شاید نثر مرا بفهمند؟ یقین دارم این یادداشت با همه سعی و تلاشی که من برای روشن سخن گفتن داشتم سوء تفاهم های بسیاری برخواهد انگیخت. چه می توانم کرد؟ هیچ. تنها دلخوشی ام آن اندک گوش هاییست که این سخنان را فارغ از سیاست زدگی و غوغای عوام می شنوند.

کد N943895

وبگردی