آفتاب
سرمقاله رسالت:

واشنگتن تشنه تغییر راهبردهای ماست

واشنگتن تشنه تغییر راهبردهای ماست

آمریکا نسبت به حفظ استراتژی ها و ثوابت سیاست خارجی خود اهمیت ویژه ای قائل است اما این گزاره را برای دیگر کشورها وبازیگران نظام بین الملل تجویز نمی کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه رسالت در سرمقاله روز یکشنبه خود به قلم «حنیف غفاری» نوشت:

نسبت میان «استراتژی»و«تاکتیک» در نظامهای سیاسی دنیا همواره نسبتی تعریف شده است. به عبارت بهتر، تاکتیکها معمولا در ذیل استراتژی ها و متعاقبا اهداف کلان کشورها و نظامهای سیاسی تعریف شده و حتی اگر در ظاهر امر تغییری در بازی تاکتیکی بازیگران صورت می گیرد، هدف از آن حفظ ثوابت و سنگ بنای اصلی سیاست خارجی آنهاست. در واقع باید گفت که استراتژی یک طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازماندهی اقدامات برای دستیابی به هدف یا اهداف اصلی می باشد. با این حال تاکتیک به آرایش و نظم ظاهری حاکم بر میدان نبرد ( میدان نبرد نظامی، فکری، سیاسی و راهبردی ) اطلاق می گردد. از دل همین دو تعریف ساده می توان به نسبت اهمیت استراتژی ها در سیاست خارجی هر کشوری پی برد. در سیاست خارجی هر کشوری، تاکتیکهای غیر ثابت و متعدد در مسیر رسیدن به یک استراتژی ثابت فدا می شوند. در نظامهای ایدئولوژیک و فکری، استراتژی خود در ذیل آرمانها تعریف می شود. به عبارت بهتر، استراتژی در ذیل آرمانها ،اصول و ارزشهایی تعریف می شود که هدف از استقرار و استمرار فعالیت یک نظام دستیابی به آنهاست. بنابر این ما در نظامهای ارزش مدار با سه مولفه «تاکتیک»،» استراتژی» و «آرمان» مواجه هستیم که هر یک از آنها در ذیل دیگری تعریف می شود.

آنچه امروز در نظام بین الملل می گذرد نشان دهنده پیچیدگی حاکم بر این مجموعه است. در سال ۲۰۰۸ میلادی، زمانی که باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا توانست در رقابت با جان مک کین نامزد حزب جمهوریخواه پیروز شود و به کاخ سفید راه یابد، اکثریت رای دهندگان  آمریکایی در انتظار ظهور قهرمانی واقعی در کاخ سفید بودند. قهرمانی که بتواند سیاست خارجی آمریکا را به صورت مبنایی تغییر داده و چهره مخدوش واشنگتن در دوران ریاست جمهوری بوش را با چهره ای تازه و مطلوب جایگزین سازد. با این حال در همان روزهایی که «اوباما» حکم نماد تغییر در سیاست خارجی آمریکا را پیدا کرده بود، «زبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر و منتقد بزرگ سیاستهای بوش، صراحتا اعلام کرد که حتی با وجود حضور اوباما در کاخ سفید استراتژی های سیاست خارجی آمریکا هرگز تغییر پیدا نخواهد کرد. برژینسکی تاکید کرد که تغییراتی که در دوران اوباما صورت خواهد گرفت، صرفا محدود به تاکتیکها و روشها خواهد بود، نه اصول و استراتژی ها. پس از مدتی کوتاه صحت  اظهارات برژینسکی برای همه تحلیلگران مسائل بین الملل و افکار عمومی دنیا به اثبات رسید.ادامه حضور نظامی در افغانستان، ایجاد ناآرامی های مزمن در خاورمیانه، شکل دهی و ایجاد گروههای تکفیری در منطقه، وقوع نبردهای نیابتی، حملات مستمر به نقاط قبایلی پاکستان و بروز رسوایی های اطلاعاتی و امنیتی ناشی از جاسوسی آمریکا در سرتاسر دنیا جملگی محصولات عینی حضور دموکراتهای پرادعا در کاخ سفید بود.

آمریکا نسبت به حفظ استراتژی ها و ثوابت سیاست خارجی خود اهمیت ویژه ای قائل است اما این گزاره را برای دیگر کشورها وبازیگران نظام بین الملل تجویز نمی کند! یکی از نسخه های مهمی که آمریکا برای استحاله نظامهای سیاسی دنیا، اعم از نظامهای دوست و دشمن توسط خود تجویز می کند ، خدشه دار کردن نسبت تاکتیکها و استراتژی های سیاست خارجی آنهاست. واشنگتن در گلوگاههای حساس بین المللی و در مقاطع زمانی تعیین کننده این بازی خطرناک را به اجرا می گذارد. در سال ۲۰۱۲ میلادی، زمانی که محمد مرسی توانست با حمایت شهروندان مصری و مخالفان رژیم دیکتاتوری حسنی مبارک پیروز انتخابات ریاست جمهوری مصر شود ، آمریکا و مهره آن در منطقه یعنی عربستان سعودی سریعا وارد معامله ای خطرناک با وی شدند. دیپلماتها و سیاستمداران برجسته آمریکایی در قاهره به یکی از طرفهای مشورت ثابت رئیس جمهور مصر تبدیل شده بودند. مرسی تا قبل از حضور در کاخ ریاست جمهوری در قاهره قول داده بود در پیمان کمپ دیوید تجدید نظر و حتی آن را لغو کند و گذرگاه رفح را روی غزه بازگشایی کند. همچنین او با رای دهندگان مصری هم قسم شده بود تا انقلاب مصر را از گزند انحراف و چند دستگی به دور نگاه دارد.

مقامات آمریکایی و سعودی در همان مدت کوتاه حضور مرسی در قدرت دست به کار شدند و به مهار تاکتیکی مرسی پرداختند. آنها به مرسی این گونه القا کردند که ایجاد تغییرات کلان و بنیادین در سیاست خارجی مصر به سود وی و انقلاب این کشور نخواهد بود و صرفا منجر به ایجاد جوی رادیکال در این کشور خواهد شد! آنها از مرسی خواستند تا استراتژی ها و آرمانهایی که برآمده از تفکرات افرادی مانند استاد حسن بنا و سید قطب بود را در ماورا و خفایای ذهن خود حفظ کند و در عالم واقع، به فکر درک جهان واقعی و پیرامونی خود باشد! واشنگتن و ریاض به مرسی توصیه کردند که مواردی مانند عدم بازگشایی گذرگاه رفح و یا عدم تجدید نظر در پیمان کمپ دیوید یک بازی تاکتیکی صحیح است که منجر به حفظ استراتژی های کلان اخوان المسلمین در سیاست خارجی خود خواهد شد. پس از اینکه مرز میان استراتژی ها ،تاکتیکها و آرمانها در سیاست خارجی دولت مرسی بر هم ریخت، آمریکا و عربستان که به اهداف خود در مهار اخوان المسلمین به خوبی دست یافته و از سوی دیگر، با عملیاتی موازی شهروندان مصری را نیز علیه نظام مرسی تحریک کرده بودند، به ناگهان بر وی تاخته و با حمایت از مهره های  وابسته به رژیم سابق مصر از جمله « ژنرال سیسی»  به یک‌سال ریاست جمهوری مرسی پایان دادند. هم اکنون محمد مرسی در دادگاه مصر با لباس قرمز رنگ اعدام ظاهر می شود. این لباس بیش از آنکه نماد اعدام و پایان یافتن تاریخ مصرف سیاسی مرسی باشد، نتیجه گوش سپاری وی به زمزمه های مکارانه آمریکا و آل سعود بود.

به طور کلی بدترین معامله در سیاست خارجی یک کشور، معامله ای است که در آن استراتژی ها مورد داد و ستد قرار گیرد. با این حال از این بدتر، معامله ای‌است که در نتیجه آن، تاکتیکها در مسیر تقویت استراتژی ها به گردش در نیامده و بالعکس، زمینه را برای انحراف و گسست استراتژی ها و متعاقبا آرمانها فراهم سازد. باید پذیرفت که ایجاد گسست میان تاکتیکها و استراتژی های سیاست خارجی کشورهای مخالف آمریکا، از اصلی ترین اهداف دموکراتها و جمهوریخواهان کاخ سفید محسوب می شود.

هم اکنون جمهوری اسلامی ایران در برهه زمانی بسیار حساس و تعیین کننده ای قرار دارد. کلیت حضور اعضای ۱+۵ پای میز مذاکره و امتیازاتی که در این معادله کسب کرده ایم، نماد و نشانه تبلور کلید واژه « ایران قدرتمند» است. ایران قدرتمندی که توانست پس از مقاومتی ۱۲ ساله، آمریکا و متحدانش را وادار به دادن امتیازاتی مهم پای میز مذاکرات هسته ای نماید. با این حال این دستاورد کلی (که البته تا تحقق نهایی آن هنوز راه زیادی باقی مانده است) نباید منجر به مواجهه احساسی و غیر منطقی ما با پدیده برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شود. واشنگتن درست در زمان شادی کاذب یا افسردگی مفرط کشورها،عملیات خطرناک خود جهت بر هم زدن مرز میان تاکتیك‌ها، استراتژیها و آرمانهای آنها را در دستور کار قرار می دهد.

این قاعده در مورد ایران نیز صادق است. واشنگتن هم اکنون تشنه ایجاد تغییر در ثوابت و استراتژی های سیاست خارجی ماست ! تبدیل استراتژِی « مدیریت رفتار دشمن» به « تبدیل دشمن به دوست» تنها یکی از این موارد محسوب می شود.بدیهی است که در چنین شرایطی باید « بازی تاکتیکی» خود را در مسیر حفظ استراتژی ها و آرمانهایمان مدیریت و هدایت نموده و فراموش نکنیم که « اصرار بر حفظ استراتژی های ما» شاه کلید پیروزی دیپلماتیک ما در وین بوده است نه «عدول از  این استراتژیها». بدیهی است که اگر دستگاه سیاست خارجی ما سند برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ را در مسیر تقویت و پررنگ ساختن استراتژی های کلان ما در منطقه و جهان جاسازی و تعریف نکند، این پدیده می تواند به پاشنه آشیل سیاست خارجی ما در آینده ای نزدیک تبدیل شود. بالعکس اگر این موارد در مسیر تقویت اصول ، آرمانها استراتژی ها و ثوابت سیاست خارجی کشورمان  تعریف شود،

پیروزی های بزرگ تر دیگری در انتظار ما خواهد بود. از این رو آنچه پیروزی یا شکست نهایی ما در قبال مذاکرات هسته ای را تعیین می کند، نحوه مواجهه ما با این پدیده خواهد بود. مواجهه ای که باید در سایه حفظ و استمرار بازی تاکتیکی  در ذیل اهداف استراتژِیک و آرمانی ما صورت گیرد.

کد N922071

وبگردی