آفتاب

چرا کنار گذاشتن ایران از مذاکرات صلح افغانستان خطرناک است؟

چرا کنار گذاشتن ایران از مذاکرات صلح افغانستان خطرناک است؟

یک نویسنده روس معتقد است مذاکرات صلح افغانستان بدون ایران نباید برگزار شود و در صورت حذف ایران از این مذاکرات چالشی جدی هم برای تهران و هم برای شرکای کلیدی آن یعنی دوشنبه و عشق آباد پیش خواهد آمد.

به گزارش وب سایت ایران رو نیکلای یگوروف تحلیل گر روس در این مقاله می نویسد: 

اوایل ماه جولای بعد از وقفه نسبتاً طولانی در حومه اسلام آباد اولین دور مذاکرات صلح افغانستان بین مقامات کابل و نمایندگان جنبش طالبان برگزار شد. طارق فاطمی مشاور ویژه سیاست خارجی نخست وزیر پاکستان تأکید کرد که «مقامات مهم در سلسله مراتب طالبان» و نیز نمایندگان ارشد پاکستان، ایالات متحده و چین در مذاکرات حضور داشتند. عدم حضور نمایندگان ایران در این مذاکرات نه فقط باعث تعجب می شود بلکه اشتباه بزرگی به حساب می آید.

این مذاکرات بعد از انتشار گزارش ها درباره وفات جلال الدین حقانی، رهبر شبکه حقانی که سازمانی مرموز و تا حدی مخفی است که حتی صحت گزارش ها درباره وجود آن زیر سئوال می رود، و نیز بعد از پخش خبر وفات ملا عمر که بسیاری از جهانیان تحت تأثیر رسانه‌های گروهی او را جداً رهبر تمام طالبان افغانستان محسوب می کردند، به تعویق افتاد که البته این امر بر کارآیی این مذاکرات اثر چندانی نخواهد گذاشت.

ملا عمر بیشتر پرچم طالبان بود تا رهبر واقعی این جنبش. حتی اوایل سال های 2000 منابع نزدیک به سازمان های اطلاعات ایران و پاکستان تقریباً همزمان اطلاع داده بودند که در جلسه شورای کویته پیشنهاد مبنی بر برکناری وی حتی از ریاست تشریفاتی طالبان بررسی شده بود. طالبان در سال هایی که گذشت به جمعی از گروهک هایی تبدیل شده است که تنها یک نام مشترک دارند. اقلیت آنها انگیزه های قوی عقیدتی دارند در حالی که اکثریت در راه «جای زیر آفتاب» یعنی کنترل مناطقی می جنگند که بتوانند از آنجا سود ببرند و در جریان های مالی سهمی داشته باشند.


لذا موضع گیری ملا عمر نسبت به مذاکرات درباره پیوستن طالبان فعلی به حکومت تعیین کننده نبود و برای کسی غیر از گروه تنگ همفکرانش که در بلوچستان پاکستان سنگر گرفته اند، جالب نبود. در واقع، هر یک از طرفین متعاهدین افغانی و نیروهای خارجی پشتیبان آنها این مسأله را حل کرده اند. در حال حاضر چانه زنی شدید بر سر قسمت های قدرت، سرزمین و در آمدها جریان دارد. اظهارات جنگ جویانه ملا محمد منصور، جانشین ملا عمر، و اوج گیری فعالیت جنگی گروه های مختلف طرفدار و مخالف دولت در ماه های اخیر، تنها عناصر این چانه زنی بیش نیست. تنها مفسران بسیار «با هوش» نمی فهمند که طالبان عضو هیأت دولت خواهد شد.
منافع تهران در این زمینه به چند نکته ذیل ختم می شود:


- اولاً، ترکیب دولت ائتلافی جدید کابل باید به گونه ای باشد که امنیت شیعیان افغانستان را تضمین کند؛
- ثانیاً، این دولت باید به اندازه کافی کارآمد باشد تا بتواند مسایل آوارگان افغانی مقیم ایران را که به بار بیش از پیش سنگین اجتماعی و اقتصادی برای تهران تبدیل می شوند، حل کند؛
- ثالثاً، دولت ائتلافی کابل باید در زمینه امنیت اعم از مقابله با قاچاق مواد مخدر تا جلوگیری از فعالیت گروهک های افراطی در خاک افغانستان، توافق پذیر باشد.
اینها خطوط قرمز اصولی است که تهران برای هر روند مذاکرات بین کابل و نمایندگان طالبان تعیین می کند. اوضاع افغانستان بدون رعایت این خطوط قرمز اصولاً حل و فصل نخواهد شد.

نقش مستقل تهران در زمینه افغانستان
طی پنج سال گذشته کمک های تهران به افغانستان در چارچوب کمک های بین المللی و بر اساس تعهدات ایران، بالغ بر 700 میلیون دلار شده است که قرار است تا پایان سال جاری 200 میلیون دیگر نیز پرداخت شود. تهران با عنایت به اینکه در برخورد با گره کور مسایل افغانستان توسل به زور کارایی چندانی ندارد، به منظور تأمین ثبات افغانستان در امور اقتصادی تمرکز کرده است. سرمایه گذاری های ایرانی به خصوص در استان هرات امکان افزایش تجارت دوجانبه تا 1.7 میلیارد دلار در سال 2013 و تا 2.1 میلیارد در سال 2014 را داده است. شرکت های ایرانی در ایجاد زیرساخت حمل و نقل، بخش کشاورزی، تولید نیروی برق و طرح های ارتباطی کشور همسایه سرمایه گذاری های زیادی می کنند.


در واقع، طی 12 سال اخیر هزینه های افغانی تهران و سرمایه گذاری ها در امنیت و ثبات کشور همسایه معادل 0.9 الی 1.2% هزینه های سالانه بودجه دولتی تخمین زده می شود. ولی نمی توان اوضاع کشور همسایه را تنها از راه سرمایه گذاری تثبیت کرد. ایران بر همین اساس بدون اینکه به کنشگران دیگر میدان افغانی امیدهای چندانی ببندد، از سال 2013 مشغول رایزنی های گسترده با گروه های مختلف این کشور و از جمله با طالبان بوده است.


گفتگو با «طالبان قدیمی» برقرار نشد و نمی توانست برقرار شود چرا که نیروهای محافظه کار پشتیبان ملا عمر همیشه مخالف ایران بوده اند. در این رابطه جا دارد حوادث سال 1998 یادآوری شود که طالبان ضمن هجوم به مزار شریف نه نفر از دیپلمات های ایرانی را به قتل رساند. آن اقدام نمایشی بایستی ضدیت طالبان وقت با جمهوری اسلامی ایران را به نمایش بگذارد. حتی حامیان طالبان در سازمان اطلاعات فرانهادی پاکستان از آن اقدام تکان خورده بودند.


ولی مذاکرات تهران با «طالبان جدید» امیدبخش تر بود. در اینجا باید خاطرنشان کرد که طالبان بعد از سال 2001 با این انتخاب روبرو شد که در کوهستان نشسته و از ترس پهپاد هایی که بالای سرشان پرواز کنند، بلرزند یا اینکه در نظامی که برقرار می شود، جای خود را پیدا کنند. از یک سو، نومیدی و خطر نابودی فیزیکی وجود داشت و از سوی دیگر، زندگی آزاد و با رفاه مالکان محلی با درآمدها از محل قاچاق مواد مخدر، با حق داشتن نیروهای خود و کنترل قسمتی از خاک کشور که می توانستند از محل آن، خود و طایفه خود را سیر بکنند.


آنهایی که راه دوم را انتخاب کردند، «طالبان جدید» نامیده می شوند. علاقه مندان به تثبیت اوضاع افغانستان بی میل نیستند شاهد حضور این گروه در دولت ائتلافی شوند. طالبان جدید در نظام اقتصادی و سیاسی کشور جای مناسب خود را پیدا کرده است. در واقع روند صلح به روابط کنشگران و سرمایه گذاران خارجی با فرماندهان گروه های عضو طالبان جدید بستگی دارد زیرا آنها از طریق «استانداران سایه» بخش عمده خاک افغانستان را کنترل می کنند. ولی سنت تاریخی این است که ساکنان استان ها همیشه دولت مرکزی کابل را یک پدیده بیگانه و دور محسوب می کردند.


نمایندگان طالبان جدید در مذاکرات با ایرانیان خطوط قرمز تهران را تقریباً به طور کامل شناخته و در عوض دریافت حق وفاداری که در این گونه موارد اجتناب ناپذیر است، حاضر شدند این خطوط را رعایت کنند. از یک سو، آنها نیک می فهمند که کسی به آنها اجازه نمی دهد از راه جنگ به کابل باز گردند. از سوی دیگر، آنها در ابتدای مذاکرات با تهران سعی کرده بودند بهای همکاری خود را بالا ببرند ولی اکنون اوضاع به شدت تغییر کرده است زیرا با خطر از پشت جبهه روبرو شدند: داعش گویا «ناگهان» وارد افغانستان شده و به فعالیت لجام گسیخته ای دست زده است. ظهور داعش و دامنه گسترده فعالیت آن، به مسأله جدید در دستور روز روابط تهران با کابل و با سایر نیروهای سیاسی افغانستان تبدیل شده است.

ویژگی های عجیب و غریب داعش افغانستان و خطرات در محور آسیای میانه
تا کنون هیچ دلیل روشنی ارائه نشده است که شعبه افغانی داعش با مرکز یعنی دولت اسلامی عراق و شام و اطرافیان البغدادی روابط تنگاتنگی دارد و فعالیت خود را با آن ها هماهنگ می نماید. این امر قابل درک است زیرا شعبه افغانی چیزی جز فرانشیز معمولی نیست: برخی گروه ها از برند داعش استفاده می کنند ولی اهداف آنها با اهداف مرکز سازگار نیست.


این وضع منحصر به فرد نیست زیرا بدون اغراق می توان گفت که 90 درصد «شعبه های» داعش که در گوشه و کنار خاور نزدیک و میانه به سرعت خرگوش تکثیر می شوند، همینطور رفتار می کنند. تردیدی نیست که روند تکثیر آنها همچنان ادامه خواهد یافت. افغانستان در طول سال های جنگ بی پایان به پناهگاهی برای انواع و اقسام افراطیون و تندروان تبدیل شده است. قسمت عربی آنها به مرور زمان به میهن خود برگشته و اکنون در مناقشات کشورهای خود شرکت فعالی می کنند. ولی نمایندگان آسیای مرکزی باید چکار کنند؟ روشن است که اولین کاری که دولت ائتلافی افغانستان با مشارکت طالبان بدان خواهد پرداخت، بیرون راندن بیگانگانی از خاک کشور خواهد بود که بیش از این به عنوان متحدان در مقابله با کابل لازم نیستند ولی نمی توان آنها را خوب کنترل کرد. تازه آنها در زمینه دریافت درآمدها از مناطق کنترل شده رقابت ایجاد می کنند.


یک جنبه دیگر قضیه وجود دارد. همیشه ادعا می شد که دولت مرکزی کابل که محل گسترش ارتشاء محسوب می شد، رشوه خواری فراگیر، بی بند و باری فرماندهان صحرایی و نیروهای آنها را تداعی می کند در حالی که طالبان پیرو موازین شرعی آمیخته به ارزش های سنتی کشور است. این نقطه قوت همیشگی طالبان قدیمی و جدید بوده است. حتی الآن بخشی از مردم عادی افغانستان طالبان را مظهر نظم نسبی، فقدان رشوه خواری و دادرسی عادلانه شرعی می دانند. شعبه افغانی داعش سعی می کند این پرچم را از دست طالبان بگیرد و طالبان را به سازش کاری، ارتشا و امتناع از اسلام ناب در راه بهروزی مالی متهم کند. اعضای داعش ادعا می کنند که آنها به عنوان سازندگان «امارت افغانستان»، پیروان واقعی اسلام هستند که عدالت دوران خلفای راشدین را به کشور باز خواهند گرداند.


روشن است که داعش در محور افغانی شانس ندارد. آنها به هیچ عنوان نمی توانند موفقیت طالبان سال های 1990 را تکرار کرده و به سرعت در کابل به قدرت برسند. لذا میهن آنها یعنی جمهوری ‌های آسیای مرکزی و قبل از همه تاجیکستان و ترکمنستان، هدف اساسی همه تلاش های آنها خواهد بود که ما هم اکنون شاهد همین وضع هستیم. همه موجبات بی ثباتی اوضاع آسیای مرکزی فراهم شده است. تنها در دره فرغانه یک جرقه کوچک کفایت می کند تا چند جمهوری همزمان آتش بگیرند. بی ثباتی هدایت پذیر ترکمنستان از هر طرف به نفع گروهی از شرکت های نفتی و گازی است که می توانند از این طریق به منافع اقتصادی نه تنها ایران بلکه چین و روسیه لطمه بزنند.


******


این چالش جدیدی فراروی سیاست خارجی تهران است زیرا دو شریک کلیدی آن یعنی دوشنبه و عشق آباد به مخاطره می افتند. ثبات این دو کشور با وجود همه ویژگی های باریک روابط دوجانبه، برای ایران اهمیت راهبردی دارد. با توجه به این چالش جدید، کنار گذاشتن تهران از روند رسمی مذاکرات با طالبان یک اشتباه راهبردی با عواقب غیر قابل پیشبینی جلوه می کند. در نهایت امر، جمهوری اسلامی می تواند در حدود تنگ چند ولایت افغانستان به طور مستقل با گروه های دیگر به توافق برسد و حتی امنیت سرمایه گذاری های خود و منافع قسمت شیعه جمعیت کشور را تضمین نماید. ولی جای شک باقی است که این امر به نفع تمام افغانستان و کنش گران بین المللی که در میدان افغانی بازی می کنند، تمام شود.

4949

کد N921168

وبگردی