آفتاب
در فرهنگسرای کتاب مطرح شد؛

داستانی که قدرت تکلم قطب الدین صادقی را گرفت/ مرد صلیبی سردشت

داستانی که قدرت تکلم قطب الدین صادقی را گرفت/ مرد صلیبی سردشت

قطب الدین صادقی در نشست داستان خوانی در نمایشگاه کتاب، به خوانش داستان «ماه عيد بود» نوشته رهنورد زریاب پرداخت و گفت: اولین بار که این داستان را خواندم قدرت تکلمم برای نیم ساعت سلب شد.

به گزارش خبرنگار مهر، یکی دیگر از نشست های «کتابخوانی هنرمندان» عصر دیروز سه شنبه ۲۲ اردیبهشت با حضور و داستان خوانی قطب الدین صادقی در فرهنگسرای کتاب واقع در بيست و هشتمين نمایشگاه بين المللی کتاب تهران برگزار شد و صادقی در این برنامه به خوانش داستانی از كتاب «زيبای خفته زير خاك» اثر رهنورد زریاب پرداخت.

صادقی در ابتداي اين جلسه كتابخواني گفت: من در جستجوي كتاب مناسبي براي خواندن در اين جمع بودم كه در نهايت دو كتاب انتخاب كردم. نخست، كتاب «زيبای خفته زير خاك» نوشته رهنورد زریاب، كه از بزرگ‌ترين داستان‌نويسان افغانستان است و ديگری «آخرين انار دنيا» نوشته بختيار علی كه از بزرگ‌ترين نويسندگان كردزبان است. كتاب بختيار علی تاكنون به ۳۰ زبان ترجمه شده است.

صادقی پس از خواندن داستان «ماه عيد بود» از كتاب «زيبای خفته زير خاك»، درباره اين داستان گفت: «ماه عيد بود» در فضای روزهای عيد نوروز نوشته شده است كه همه دختركان شادند ولی دخترك اين داستان، كه پدر ندارد و خانواد‌ه‌اش با فقر دست و پنجه نرم می كنند، روزهای سختی را می گذراند.

اين نويسنده و كارگردان در ادامه گفت: گرچه اين قصه به شدت واقع‌گرايانه است، ولي نمادين نيز به حساب می آيد. «ماه عيد بود» ترسيم انسانی روانشناسانه شخصيت‌هاست. نويسنده در حد كمال المان‌های مختلف را در يك چيدمان نيرومند در كنار هم قرار داده است. اولين بار كه اين داستان را خواندم، حدود نيم ساعت قدرت تكلم از من سلب شد. زيرا با شخصيت‌هايی مواجه شدم كه به خاطر يك مساله كوچولو كل دنيايشان تغيير می كند.

اين بازيگر ادامه داد: من از طريق اين داستان‌خوانی خواستم به يكی از شاخص‌ترين نويسندگان افغانستان كه چند سالی هم به فرانسه تبعيد شده بود، ادای احترام كنم.

وی درباره جديدترين كارهای در دست اجرايش گفت: من نمايشنامه‌ای نوشته‌ام با نام «بی تو بهتر». اين نمايشنامه درباره يكی از فجايع رخ‌داده در ايران در ۷ تيرماه ۱۳۶۶ است. در اين فاجعه يكی از شهرهاي ايران بمباران شيميايي شد؛ آن شهر سردشت نام دارد. رژيم ددمنش عراق شهر سردشت را بمباران شيميايی كرد. اين اتفاق دردناك بسيار بزرگ و وحشتناك است. زيرا جبهه‌ها و برخی از نقاط ايران در طی ۸ سال جنگ، بارها و بارها از سوی عراق بمباران شيميايی شدند ولی هيچ گاه يك شهر به صورت كامل بمباران نشد، مگر سردشت.

وی درباره شخصيت‌های نمايشنامه «بی تو بهتر» گفت: من چند تن از افراد شيميايی را می شناختم و با مشكلات آنان آشنايی داشتم. در اين نمايشنامه قصد داشتم نشان دهم كه ايرانی ها يكي از رنج‌ديدگان بيماران شيميايی هستند. من در سردشت جوانی را ديدم كه ۶ سال صليب‌وار پشت به ديوار می خوابيد. زيرا اگر مانند همه مردم روی زمين می خوابيد، ريه‌هايش پر از آب می شد. نمايش من درباره مرد صليبی سردشت است. من اين نمايش را در ۷ تير در سردشت برگزار می كنم.

کد N821281

وبگردی