آیتالله جوادیآملی در نوشتاری به تبیین چیستی مفهوم و شاخصههای انفاق در اسلام و قرآن کریم پرداخت.
به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، متن نوشتار این مرجع تقلید به شرح زیر است:
«در آغاز باید اذعان نمود انسان مالک حقیقی چیزی نیست، بلکه نماینده مالک حقیقی است و باید مطابق فرمان او در مال خود تصرف کند: (وانفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه)1 و اگر کسی بگوید: من با کوشش خود مال فراهم کردهام، گفتار او همان منطق باطل قارونی است که میگفت: (انما اوتیته علی علم عندی).2 لذا وجه مناسبت آن است که انفاق، نسبتی به خداوند بی نیاز دارد و نسبتی به مخلوق محتاج. اینچنین است که خداوند در قران کریم فرمود:«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»3 حکایت کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند همچون حکایت دانهای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشهای صد دانه باشد تا به هفتصد برابر برسد» و در فراز دوم این آیه بیان شده است «وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ4؛ و خداوند برای هر که بخواهد آن را دو چندان میکند» که البته این یضاعف یا به معنای چند برابر است یا همان دو چندان است که این دو چندان 700 است که میشود 1400 و در فراز پایانی این آیه است «وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ5؛ و خداوند را بخششی گسترده است و میداند چه کسی درخورِ بخشش است» که هیچ کس اندازه آن را به غیر از خداوند نمیداند.
شاخصههای انفاق مطلوب در اسلام
1. اجتناب از افراط و تفریط در انفاق از جمله (و مما رزقناهم ینفقون6) میتوان به این نکته رهنمون شد که اولا، پرهیزکاران بخشی از روزی خود را انفاق میکنند، نه همه آن را، و این تعدیل و پرهیز از افراط و تفریط دستور قرآن کریم درباره مقدار انفاق است: (و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا).7
2. انفاق؛ روزی خداوند ثانیا، باید آنچه را انفاق میکنند روزی خدا بدانند، نه مال خود (رزقنا) و این بینش توحیدی را قرآن کریم به انسانها میدهد: (و ما بکم من نعمه فمن الله8)، (واتوهم من مال الله الذین اتیکم)9.
3. انفاق از طیبات انفاق باید از مال حلال باشد؛ چون مال حرام رزق الله نیست، بلکه مبغوض خداست. از این رو قرآن کریم میفرماید از طیبات انفاق کنید: (انفقوا من طیبات ما کسبتم)10 گرچه اصل مال روزی خداست، ولی مال حلال هر کس روزی خاص اوست و خداوند دستور انفاق از رزق خاص انفاق کننده داده است.
4. اکرام فقیر؛ مهمترین شاخصه در انفاق هدف از انفاق به فقیر اطعام نیست اکرام است؛ لذا به انفاق سری توصیه شده است، زمانی اکرام در انفاق محقق میشود که کسی نفهمد حتی کسی که انفاق را دریافت میکند؛ به همین علت است که در روایات آمده به نحوی انفاق کنید که اگر با دست راست انفاق کردید دست چپ با خبر نشود، مقصود از دست چپ و راست این است که نه تنها دیگران نفهمند خود گیرنده هم نفهمد.
5. انفاق تشویقی و اعلان علنی گاهی انفاقها باید برای تشویق مردم آشکارا باشد. انسان گاهی برای کار خیری مانند ساختن مسجد، حسینیه و بیمارستان دعوت میشود در این کارهای خیر اگر علنی انفاق شود دو ثواب مستحق فرد است یک ثواب کار خیر و انفاقی است که انجام داده است و ثواب دیگر از آن جهت است که دیگران را برای انجام این کار خیر تشویق کرده است.
6. انفاق مقولهای عام و فراگیر بدیهی است انفاق نباید محدود به مال باشد، بلکه علم، عقل، قدرت، جاه و جان نیز مورد انفاق است؛ زیرا همه اینها از مصادیق رزق الهی است که به بنده خود عطا کرده است، و از این رو خداوند در بخشی از آیه سوم از سورۀ بقره فرمود: (مما رزقناهم) و نفرمود: من اموالهم. بنابراین، متقین نه تنها از مال، که از هر چه خدای رزاق روزیشان کرده انفاق میکنند و چنین انفاقی است که زمینه بهره گیری از هدایت قرآنی را فراهم میسازد.
7. استمرار و تداوم؛ شرط بنیادین انفاق مطلوب بر مبنای آیه شریفه «و الذین إذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما»11 باید گفت: معنی آیه شریفه این نیست که اگر بخواهند انفاق کنند چنین میکنند، بلکه به این معنی است که همیشه انفاق میکنند و صفات انفاقشان این گونه است که افراط و تفریط ندارد و منزه از اسراف و تقتیر است؛ یعنی در هسته مرکزی عدل زندگی میکنند. انفاق هم به عنوان نمونهای از این زندگی مطرح میشود و همه زندگی عباد الرحمان بر اساس عدل که از بهترین فضائل اخلاقی و انسانی است بنا شده است.
آثار بی بدیل انفاق
1. تحکیم ارتباط با خداوند انفاق در مرحله اول مایه تحکیم ارتباط بندگان با خداست و در مرحله بعد و در پرتو توجه به خدا، در تحکیم پیوند با یکدیگر موثر است، و تحقق این مهم در صورتی در تحکیم پیوند مردمی اولا و ایجاد تقرب الهی ثانیا، سودمند است که تنها برای ابتغاء وجه الله باشد، یعنی سهم، حقیقی در انفاق مالی برای پیوند با خداست، گرچه در برخی موارد، انتفاع جامعه نیز مطرح است.
2. انفاق موجب فزونی نعمت واژه انفاق در قرآن کریم درباره اعطای الهی نیز به کار رفته است: و معلوم است که انفاق الهی مایه کاهش ملک و ملک او نیست، بلکه انفاق او زمینه افزونی نعمت وجود و کرم بیشتر او میگردد: (لئن شکرتم لازیدنکم)12، (ولا تزیده کثره العطاء الا جودا وکرما)13. بنابراین، در این گونه موارد سخن از زوال و نابودی متاع مورد انفاق نیست، در نتیجه باید گفت: در کاربرد قرآنی انفاق، چنین معنایی لحاظ نشده است، بلکه هم در موارد زوال و هم در موارد افزونی و هم در موارد یکسان بودن به کار رفته است.
3. انفاق توأم با تکریم موجب ازدیاد نعمت و فضل بی شک انفاق مال اگر با حسن فعلی و فاعلی همراه باشد، یعنی هم مال حلال باشد و هم اعطای آن از سر اخلاص و بر پایه احترام و تکریم انجام گیرد، نه ترحم و تحقیر، با زوال و نابودی همراه نیست و نه تنها خداوند از فضل خود چیزی را جایگزین آن میکند: (و ما انفقتم من شی ء فهو یخلفه14)، بلکه آن را مضاعف میکند: (مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مائه حبه والله یضاعف لمن یشاء والله واسع علیم)15 و بدین جهت، اهل تقوا انفاق را غنیمت و کافران آن را غرامت و خسارت میشمارند: (و من الاعراب من یتخذ ما ینفق مغرما16).در برخی از نصوص روایی برای ترغیب به انفاق چنین آمده است: من ایقن بالخلف، جاد العطیه17.
4. انفاق، راه درمان بخل مسئله انفاق را از آن جهت که به حسب ظاهر، کمبود و نقص است، قرآن کریم تحلیل میکند که این نقص صوری، ازدیاد معنوی را در بر دارد. گرچه انفاق به حسب ظاهر از دست دادنِ مال است؛ اما این مالی که مورد انفاق شد، مانند همان آبی که از نهر گرفته بشود، فوراً آنجا را خدای سبحان پر میکند و انسان از آن جهت که طبعاً به دنیا علاقهمند است، مال را که وسیله معیشت میداند دوست دارد و طبعاً انسان، بخیل و ممسک است و اگر خزاین عالَم طبیعت را هم به انسان بدهند، این سعی میکند که این خزاین را به خود اختصاص بدهد. قرآن کریم چون شفای بیماریهای درونی است، اوّل دردها را بازگو میکند، سپس راه شفا و درمان را هم تشریح میکند؛ به انسان میگوید «تو مریضی»، زیرا طبعاً مُمْسک و بخیلی و این بخل و امساک، مرض است. و این قرآن که شفای بیماریهاست، راه درمان انسان را از این بیماریِ درونی هم بیان میکند، چون قرآن مدّعی است که تمام اوصاف نفسانی را درمان میکند و معتقد است انسان طبعاً بخیل است و این بخل هم مرض است، آنگاه راه درمان را هم بیان میکند تا انسان در اثر تقوای مالی بشود سالم از مرض. امّا اینکه انسان طبعاً مُمْسِک است و مالدوست، در سوره «اسراء» آیه 100 اینچنین فرمود: ﴿قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لأَمْسَکْتُمْ﴾؛ اگر همه خزاین رحمت حق را شما میداشتید، در اثر آن بخل و امساکی که دارید، سعی میکردید به کسی ندهید-خواه رحمتهای معنوی، خواه رحمتهای مادّی- اگر شما خزاین رحمت حق را میداشتید هر آینه امساک و بخل میورزیدید، چرا؟، ﴿خَشْیَةَ الأَنفَاقِ﴾؛ میترسیدید تمام بشود. لذا خداوند در سوره «اسراء» فرمود: «انسان مریض است؛ انسانی که طبعش اینچنین است، این مریض است» و برای اینکه این مرض را درمان کند میفرماید: آنچه در اختیار انسان است، خواه جان و خواه مال و خواه علم و سایر کمالات که قابل انفاق است، این از یک طرف مالِ خود او نبود و خدای سبحان به او داد (این در آغازِ کار)، در پایان کار هم برای انسان ابدی نیست، از انسان میگیرند -چه بخواهد، چه نخواهد- بین آن آغاز و این انجام هم انسان مالک نیست، بلکه نماینده مالک است؛ مستخلَف است.
پی نوشتها:
1 سورۀ حدید، آیۀ7.
2 سورۀ قصص،آیۀ78.
3 سورۀ بقره، آیۀ 61
4 همان
5 همان
6 سورۀ بقره آیۀ 3.
7 سورۀ اسراء؛ آیۀ 29.
8 سوره نحل، آیه 53.
9 سوره نور، آیه 33.
10 سوره بقره، آیه 267.
11 سورۀ فرقان، آیۀ 67.
12 سورۀ ابراهیم آیۀ 7.
13 مفاتیح الجنان، دعای افتتاح
14 سورة سبأ | آیة : 39 .
15 سورۀ بقره، آیۀ 61
16 سوره توبه، آیه 98..
17 نهج البلاغه، حکمت 138
منبع: بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء
انتهای پیام
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است