هیچ کس بهتر از خاندان آل سعود خود را نمیشناسد چراکه در این خاندان روابط عجیب و غریب خاصی حاکم است. خاندان آل سعود به راحتی دروغ میگویند و به خوبی قادرند تا پیامهای خود را به طور غیرمستقیمی مبادله کنند. ترس به خاطر آینده مشترکشان آنها را در یک مسیر قرار داده اما از سویی عشق به قدرت و حکومت مسالهای است که آنها را به طور محتاطانهای از هم جدا میکند. باید گفت که خبر بیماری پادشاه عربستان مساله عادی در این کشور نیست چراکه به نوبه خود میتواند میان عاشقان به قدرت و جناحهای اصلی کشور نزاعهای طولانی را به وجود آورد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزنامه الاخبار چاپ لبنان در گزارشی به بررسی اوضاع عربستان آن هم پس از خبر بیماری پادشاه این کشور و پیامدهای مرگ و نبود ملک عبدالله در قدرت پرداخته است.
دقایقی پس از اعلام خبر بیماری پادشاه عربستان و انتقال او به بیمارستان نگذشته بود که در تمام رسانهها و شبکههای اجتماعی سروصدای زیادی به پا شد.
اتفاقی که پس از انتشار آن تمامی رسانهها به بررسیها و پیشگوییها درخصوص سرنوشت پادشاه عربستان و کشورش پرداختند.
این نخستین بار نیست که شایعههایی درخصوص خبر فوت ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان در محافل جهانی منتشر میشود.
در مارس 2014 میلادی شایعههایی درخصوص کنارهگیری ملک عبدالله از قدرت آن هم به خاطر ناکارآمدی وی و روی کار آمدن برادرش سلمان بن عبدالعزیز منتشر شد. اخباری که پس از آن منابع مسوول عربستانی به سرعت آن را تکذیب کردند و با واکنش نسبت به بهانهتراشانی که خواهان برکناری پادشاه از قدرت هستند، اعلام کردند که پادشاه همواره با تمام قوا و اقتدار کامل آماده حکومت در کشور است.
بنابر بند 11 هیات بیعت عربستان گفته شده که این هیات در صورتی که متوجه شود که پادشاه عربستان دیگر قادر به ادامه سلطنت نیست سریعا کمیته پزشکی را مامور ارائه یک گزارش پزشکی جامع میکند. اگر پس از ارائه گزارش، این هیات متوجه شود که پادشاه به طور موقت توانایی حکومت بر کشور را ندارد، به طور موقت قدرت را به ولیعهد واگذار میکند اما در صورتی که گزارشهای پزشکی تاکید کند که پادشاه دیگر قادر به ادامه حکومت نیست این هیات مقدمه چینیها برای انتقال قدرت به ولیعهد کشور را به عنوان پادشاه کشور فراهم میکند.
روشن است که جناح معروف به "هفت سدیری" (این گروه متشکل از هفت برادر شامل ملک فهد، سلطان و نایف است که همگی از یک مادر بوده و تا پیش از مرگ مادرشان از نفوذ ویژهای برخوردار بودند) با استفاده از این بند خانواده ملک عبدالله را وادار میکند تا پرونده پادشاهی را در جناح ملک عبدالله مختومه کنند به طوری که اساسنامه هیات بیعت مرجعی است که از اجماع داخل خانواده سلطنتی برخوردار خواهد بود نه اوامر پادشاه. چون اوامر هیات بیعت پس از مرگ پادشاه و ولیعهد اجرایی میشود. با اساسنامه جدیدی که در زمان شاهزاده سلطان ولیعهد سابق صادر شد مرگ این ولیعهد به ملک عبدالله فرصت اجرای اختیاراتش را مطابق اساسنامه حکومتی صادره در مارس سال 1992 داد به طوری که وی به جای او شاهزاده نایف را در سال 2011 چندین بار به عنوان ولیعهد تعیین کرد و بعد از مرگ شاهزاده نایف پادشاه فورا سلمان را در سال 2012 جانشین وی کرد که هر دو از جناح سدیری بودند و این جناح هیچ مغایرتی بین این انتصابها و اساسنامه هیات بیعت ندید در حالی که سدیریها بر این مساله اصرار دارند که این اساسنامه به عنوان مرجعیتی برای تعامل با جریان پادشاه باشد. تنش بین اساسنامه هیات بیعت و دستور پادشاه در زمینه تعیین ولیعهد ولیعهد ایجاد شده و اول اینکه در صورت بیماری پادشاه و ولیعهد به صورت موقت قدرت به هیات مذکور منتقل خواهد شد و در حالت دوم به مقرن این بیان کننده اصرار جناح سدیری است که آزمایشات پزشکی به این نتیجه برسد که پادشاه قادر به ادامه مسئولیتش است که در قدرت بماند یا نه.
در حال حاضر دفتر پادشاه در بیانیهای که اخیرا منتشر کرد تلاش جناح سدیری برای سوءاستفاده از بیماری پادشاه عربستان را ناکام گذاشت.
این نخستین بار است که دفتر پادشاه با شفافیت و سرعت روند بیماری پادشاه عربستان و نحوه معالجه آن را مطرح میکند.
در واقع بیانیه دفتر پیرامون بیماری پادشاه و درمان او برگه برنده دیگری از سوی هیات بیعت را در زمینه تشکیل تیم پزشکی برای بررسی وضعیت پادشاه از بین برد.
در واقع انتشار این بیانیههای صریح درباره وضعیت جسمانی پادشاه اقدامی برای ناکام گذاشتن جناح سدیری برای شایعه پراکنی درباره وضعیت پادشاه است و دفتر پادشاه میخواهد این پیام را به جناح سدیری برساند که پادشاه عربستان فعلا در شرایط ثابت است و نیازی به کنار گذاشتن وی از قدرت نیست.
به نظر میرسد که انتشار شایعهها و نزاعها میان دو جناح سدیری و جناح ملک عبدالله به طور علنی شده و مشخص است کسانی که از کناره گیری و مرگ پادشاه عربستان از قدرت سخن میگویند همان طرفداران جناح سدیری هستند و در مقابل کسانی که همه چیز را درخصوص بدتر شدن وضعیت بیماری پادشاه تکذیب میکنند همان طرفداران جناح ملک عبدالله هستند و هدفشان تسویه حساب با سدیریهاست.
با توجه به شرایط بیماری پادشاه عربستان و فراهم کردن شرایط برای به قدرت رسیدن پسرش متعب و تعیین دیگر پسران ملک عبدالله برای تصدی پستهای مهم در کشور و نگرانیهای جناح پادشاه درباره طرح جناح سدیری سه سناریو مطرح میشود:
اول اینکه پادشاه عربستان تا پایان عمر خود و به شیوه سنتی در قدرت باقی بماند، اما این سناریو تضمین نمیکند که متعب بعد از مقرن به قدرت برسد. دومین مساله این است که در صورت برکناری پادشاه از قدرت پسرش متعب در منصب ولیعهد ولیعهد تعیین شود که به نظر این سناریو تا حدودی مورد قبول است اما جناح سدیری ترس از این دارد که با اعلام پادشاهی مقرن در کشور و ولیعهدی متعب تمام منافع سدیریها از بین برود.
سومین سناریو این است که با استناد و تکیه بر روش قطریها پادشاه و ولیعهد او برکنار شوند و مقرن به عنوان پادشاه و متعب به عنوان ولیعهد انتخاب شوند و محمد بن نایف یا یکی از شخصیتهای وابسته به جناح سدیری به عنوان نماینده دوم آن انتخاب شوند.
در واقع جناح سدیری میخواهد تا پیش از اینکه پادشاه عربستان سلامتی خود را به دست آورد به منظور ایجاد تغییرات اساسی هرچه سریعتر قدرت در کشور منتقل شود چراکه بیشترین ترس جناح سدیری از این است که پادشاه عربستان در صورت کسب سلامتی برنامههای چند ساله خود را که برای نابودی این جناح طراحی کرده عملی کند. به همین خاطر سدیریها با نگرانی هرچه بیشتر اصرار دارند تا در حالی که پادشاه عربستان تحت معالجه قرار گرفته پیشنهادات مورد نظر خود را به جناح ملک عبدالله ارائه کنند.
ملک عبدالله به عنوان یک فرد قدرتمند و سرکوبگر در درون آل سعود شناخته شده و با وجود جایگاه برجسته وی در صورت مرگ این شخصیت تغییرات اساسی در ساختار قدرت عربستان ایجاد میشود و این کشور با بحرانهای زیادی روبهرو خواهد شد. یکی از این بحرانها چالش اقتصادی است.
ملک عبدالله در مهار کردن اعتراضات مردمی که از مشکلات معیشتی به شدت رنج میبردند موفق نبود و حتی در سایه کاهش تولیدات نفت و برداشته شدن یارانه برخی اقلام ضروری در کشور و با وجود کاهش سقف توقعات اقتصادی و سیاسی مردم باز هم ملک عبدالله در مهار اقتصاد موفق نبود و این امکان وجود دارد که پس از مرگ وی شاهد تظاهرات گسترده باشیم که در پی آن فساد در نهادهای دولتی و کاهش روند معادلات رشد در کشور ایجاد شود.
چالش دوم پس از بروز پیامدهای اقتصادی، بروز مشکل امنیتی است که با وجود داعش خطر آن بیشتر احساس میشود چراکه این گروه نه تنها امنیت عراق بلکه امنیت عربستان و ثبات سیاسی آن را نیز تهدید میکند.
انتهای پیام
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است