آفتاب

چند واقعه سیاسی به روایت کامران دانشجو

چند واقعه سیاسی به روایت کامران دانشجو

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم در نشستی به موضوعاتی همچون دستگیریش در انگلیس، استیضاح کردان، فعالیتش در صنایع موشکی ایران، حاشیه‌های اخیر در مورد بورسیه‌های دولت، ستاره‌دار شدن دانشجویان و امتناع فرهاد دانشجو برای ریاست دانشگاه آزاد اشاره کرد.

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) کامران دانشجو درباره فعالیتش در صنایع موشکی ایران گفت: من در صنایع موشکی بودم. از سال 62 یا 63 می‌رفتم و می‌آمدم به صورت مرتب از آن موقع شروع کردم تا اینکه آقای عمل نیک و معاون پژوهشی خودم، آقای مهدی‌نژاد طرحی داشتند. آن‌ها طرح قدس پرنده‌های بدون سرنشین را پی گیری می‌کردند. از آن جا شروع کردم.

وی همچنین در مورد استیضاح کردان گفت: به کردان گفتم از نمایندگان ملت ایران عذرخواهی کند ولی او گفت نمی‌شود باید جور دیگری عمل کنم که عمل کردند و حرمت‌ها شکسته شد. نیاز به این شکسته شدن حرمت‌ها نبود.

وی درمورد دانشجویان ستاره‌دار نیز گفت: ستاره دار شدن در زمان من نبود، در زمان آقای زاهدی هم نبود در زمان خود آن‌ها بود. قبل از این که ستاره بگذارند یکی از وزرای دوره‌ اصلاحات گفت به جای این که جلوی اسم فردی بنویسید مثلا فلان دستگاه امنیتی جواب نداده، کنار نام او ستاره بگذارید. ستاره یعنی این که پرونده ناقص است.

به گزارش ایسنا بخش‌هایی از متن گفت‌وگوی دانشجو در برنامه شناسنامه به شرح است:

*آقای کامران دانشجو قبل از انقلاب دامغان بود یا تهران؟

** من تهران بودم. چون پدرم می‌خواست ادامه تحصیل بدهد. او دیپلم دانشسرا داشت و می‌خواست ادامه تحصیل دهد و باید برای ادامه تحصیل دیپلم دبیرستان را می‌گرفت. او رفت دیپلم ادبی را گرفت بعد هم رفت دانشگاه تهران حقوق دانشگاه تهران را خواند و آمد و قاضی شد و رفت در قوه‌ قضائیه.

*الآن در قوه‌ قضائیه هستند؟

** الان 83 سالشان است. 75 سالگی بازنشسته شدند. از زمان انقلاب ایشان دادستان سمنان بود. وقتی انقلاب پیروز می‌شود. اولین ماشینی که می‌آید بیرون – او معمولا با ماشین ادارات نمی‌آمد بیرون - بلافاصله مردم گل می‌ریزند. از زمان شهید بهشتی بود که شد رئیس کل دادگستری استان سمنان.

*با انقلاب هم بودند؟

**بودند با مردم بودند. روحانی‌ای داشت آن جا خدا بیامرزد آقای علوی، ایشان را گرفته بودند، پدر دنبال این بود که ایشان آزاد شود.

* خودتان چطور فعالیت‌های سیاسی قبل از انقلاب داشتید؟

** من سال 56 بود رفتم انگلستان برای ادامه‌ تحصیلم. وقتی حضرت امام فتوا دادند و حکم صادر کردند در ارتباط با سلمان رشدی همسرم با من بود. همسرم وقتی آمدند خانه اخبار را شنیدند. من به ایشان گفتم باید سریع تر کارم را جمع کنم چون وزارت کشور آن جا گفتند دانشجویان ایران را اخراج می‌کنیم. گفتم اگر بخواهند اخراج بکنند یک نفر را هم بخواهند اخراج بکنند من همان یک نفر هستم علتش هم واضح بود. من را چیزی حدود 18 بار پلیس انگلیس گرفت برد.

*سر چه موضوعاتی؟

** اولین بارش درست بعد از پیروزی انقلاب که رفتم سال 58 بود. یک خودرویی منفجر شد که در آن خودرو یک ایرانی و یک بحرینی شهید شدند. آقای کوروش فولادی که یک مدتی هم نماینده‌ مجلس بود هشت هفت سال هم آن جا زندانی شد. ایشان هم مجروح شد. گرفتند بردند زندان. صبح روز بعدش ریختند در خانه‌ ما. کتاب‌های شهید مطهری و همه نوارهایی را که داشتم ریختند به وضع بدی ریختند و بردند اذیت می‌کردند. کتک زیاد می‌زدند خیلی می‌زدند جوری بود که اخوی من هم آمده بود. فرهاد هم آمده بود. وقتی آمد ملاقات من به پهلوهایم زیاد می‌زدند. وقتی من اخراج شدم. هفت هشت ده روز مانده بود. به من شنبه نامه‌ای دادند که شما به علت طرفداری از آن‌ها -آیت الله نمی‌گفتند- به علت طرفداری از خمینی و ارگانیزیشن‌هایی که مجموعه‌هایی که طرف دار آیت الله خمینی هستند رفت و آمد می‌کنید برای امنیت کشور خطرناک شناخته می‌شوید. من این‌ها را می‌گویم برای این که مشخص شود آزادی در آن جا هم جرم است به من این را گفته بودند. چیز دیگری این‌که نگفته بودند 9 روز وقت دارید شنبه نامه داده بودند تا یک شنبه وقت داده بودند این جا را ترک کنید اگر نکنید می‌آییم می‌گیریم شش ماه زندان می‌کنیم حق تجدید نظر خواهی و اعتراض هم ندارید.

*شما از آن موقع به کشورهای عضو شینگن ممنوع الورود هستید؟

** من از آن موقع به کشورهای شینگن ممنوع الورودم ولی از چیزی حدود نه سال ده سال پیش به همه‌ کشورها ممنوع الورود هستم. جزو فهرست تحریم‌ها هستم.

* شما از طراحان موشکی و هوافضایی جمهوری اسلامی هستید؟

** من در صنایع موشکی بودم. از سال 62 یا 63 می‌رفتم و می‌آمدم به صورت مرتب از آن موقع شروع کردم تا اینکه آقای عمل نیک و معاون پژوهشی خودم، آقای مهدی‌نژاد طرحی داشتند. آن‌ها طرح قدس پرنده‌های بدون سرنشین را پی‌گیری می‌کردند. از آن جا شروع کردم. سال 68 ابتدا رفتم پیش عزیزانی که می‌شناختم در سپاه. آقای جراحی و آقای قاضی‌زاده و بکایی در سپاه بودند آن موقع آقای حسین تاج و شمخانی هم در مجموعه وزارت صنایع خود کفایی سپاه بودند.

* شما قائم مقام معاونت دانشجویی در زمان قبل دوم خرداد بودید یا بعد از دوم خرداد؟

** قبل از دوم خرداد. زمان وزارت آقای هاشمی گلپایگانی بود. دور دوم آقای هاشمی رفسنجانی بود که آقای هاشمی گلپایگانی شدند وزیر. آقای دکتر سلیمانی که وزیر مخابرات(در دولت احمدی‌نژاد) بودند. من آقای دکتر سلیمانی را خیلی وقت بود، می‌شناختم ایشان در اروپا بودند. در انجمن اسلامی فرانسه بودند. اول هم که آمدم در سازمان اسلامی پژوهش‌ها همکاری‌هایی داشتیم. آقای دکتر سلیمانی شدند معاون دانشجویی آقای دکتر هاشمی گلپایگانی. با من تماس گرفتند گفتند بیا این جا. من هم علاقه به ایشان داشتم و رفتم خدمت ایشان به عنوان قائم مقام معاون پژوهشی سه سال پایانی.

*این که می‌گویند فضای آن موقع دانشگاه‌ها فضای خاصی بود به خاطر فضای بسته‌ی سالیان آخر دوره‌ آقای هاشمی در دانشگاه‌ها بود، درست است؟ فضای بسته‌ای که اجازه‌ انتقاد نمی‌داد به دانشجوها.

** یکی از مواردی که من فکر می‌کنم آقای خاتمی خوب بود، بخاطر شکستن این فضا بود. فضای انتقاد از رئیس‌جمهور، هیچ‌کس به خودش اجازه نمی‌داد که از رئیس‌جمهور انتقاد بکند، در دوره‌ آقای هاشمی رفسنجانی این‌گونه بود.

* این روحیه خود ایشان بود یا نه اطرافیان ایجاد کرده بودند؟

** بالاخره وجود داشت، این وجود داشت که کمتر اجازه‌ انتقاد از رئیس‌جمهور می‌شد.

* خودتان هم‌چنین حسی را می‌کردید که به عنوان قائم مقام معاون دانشجویی که با دانشجو‌ها حشر و نشر داشتید می‌گفتید که این فضا خوب نیست.

** بله رئیس‌جمهور باید مورد نقد قرار بگیرد اما آن موقع این فضای نقادی وجود نداشت. نه در روزنامه‌ها شما چنین چیزی را می‌دیدید نه در مجموعه‌ها این چیز دیده می‌شد. این فضا همان ظرف دو سه سال اول اصلاحات به هم ریخت و بحث آزادی تبدیل شد به هرج‌ومرج و نهایتا رسید به آن جایی که بحث 18 تیر ما را شرمنده کرد.

* شما آن جا چه می‌کردید کجا بودید؟

** من خیلی جا‌ها بودم. هم خیابان کارگر بودم هم دانشگاه بودم. آن چیزی که مسئولین و خصوصا خواص ما باید یاد بگیرند از حضرت آیت الله مهدوی کنی است. خدا روح ایشان را با ارواح ائمه‌ی معصومین و شهدا محشور کند. شما از ایشان آدم سیاسی‌تر و مبارزتر نمی‌بینید. از قبل انقلاب بعد انقلاب در تمام موارد بین خواص مان جزء شاخصه‌ها هستند. یک بار جمله‌ای دشمن شاد کن شنیدید؟ یک جمله فقط؟

* سال 84 به آقای علی لاریجانی رای دادید در حالی که با آقای احمدی نژاد رفیق بودید.

** شورای هماهنگی نیرو‌های انقلاب از زمانی شروع شد که فکر می‌کنم شورای اول تهران بود. شورای اول تهران منحل شد. انتخابات شورای دوم این شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شروع شد. تصور ما واقعا این نبود وقتی شروع کردیم به فعالیت. تصور ما این نبود که یک لیست شانزده نفره‌ی شورای هماهنگی به نام آبادگران 15 نفرش رای می‌آورد. رای آورد بعد من با شورای هماهنگی نیروهای انقلاب فعالیتم را ادامه دادم تا رسید به انتخابات ریاست جمهوری. آن چیزی که من یادم می‌آید چهار پنج نفر آمدند و جمع شدند. آقای محسن رضایی، آقای ولایتی، آقای قالیباف، آقای لاریجانی بود و آقای احمدی‌نژاد. این‌ها جمع شدند. به این جمع‌بندی این شورا رسید که همه‌ این‌ها قبول کردند تقریبا بعضی‌های‌شان می‌گفتند نه ما قبول نداریم مثلا آقای احمدی‌نژاد می‌گفت من قبول نکردم. همه آمدند در صحنه ولی قرار بر این شد ما به عنوان نیروهای شورای هماهنگی تبعیت بکنیم از تصمیم شورا. من مسئول امور استان‌های شورا بودم.آقای متکی مسئول تهران بودند. شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به آقای دکتر لاریجانی رسید. وقتی ما تعهد کردیم که باید در این مسیر حرکت بکنیم من به آن تعهدم وفادار بودم و قبول هم داشتم.

آقای احمدی نژاد گلایه نکرد؟

** ایشان یکی دو بار. چون ایشان از قبل شروع کرد کارهایش را. یکی دو بار در شهرداری با من صحبت‌هایی داشتند که بیا با فلانی همکاری کن. من گفتم چون با شورا عهد بستم عهدم را نمی‌شکنم.

* دور دوم به آقای احمدی‌نژاد رای دادید؟

** دور دوم بله به آقای احمدی‌نژاد.

* بعد از انتخاب شدن آقای احمدی نژاد مکه بودید که به شما گفتند بیا، بعد رفتید پاستور، پیشنهاد به شما چه بود؟

** وزرا تمام شده بودند، یکی از معاونت‌ها را پیشنهاد دادند. چون خودشان نگفتند من هم نگویم بهتر است، من استخاره کردم. من خیلی اهل استخاره نیستم، من آن جا که بودم صبح بود، در حرم مکه خسته شده بودم، خانم ما حوصله‌اش خیلی زیاد است، نماز صبح را خواندیم گفتم من می‌روم در هتل می‌خوابم، شما که آمدی یک تلفن به من بزن که برویم صبحانه بخوریم، چون شش تا هشت صبحانه می‌دادند تا صبحانه را از دست ندهم. ساعت هفت بود یکی زنگ زد تلفن‌ها کشویی بود. یکی گفت من غیرتی هستم. من فکر کردم یکی از دوستانم است دارد با من شوخی می‌کند. گفتم من هم هستم ولی الآن خوابم می‌آید. بستم و خوابیدم پنج شش دقیقه گذشت دوباره زنگ زد. خیلی صریح گفت من غیرتی هستم از دفتر رئیس‌جمهور. گفت آقای رئیس جمهور می‌خواهند شما را ببینند دو ساعت دیگر. گفتم من که طی الارض نمی‌توانم بکنم اگر ایشان بلد هستند می‌بینم. گفتم من مکه هستم.

(وقتی برگشتم)من رفتم پاستور فکر می‌کنم سر ظهر رسیدم پاستور. آقای احمدی نژاد سفره‌ای روی زمین انداخته بود پنیر و گوجه و خیار. آقای زریبافان بود آقای هاشمی ثمره بود. من رفتم سلام و رو بوسی و فلان، گفت بیا بنشین نهار بخور. البته آن‌جا مکه که بودم سلیمانی هم تماس گرفته بود که زودتر خودت را برسان آقای لاریجانی هم آمدند. ده دقیقه داخل و سلام و احوال پرسی حتما خبری است دیگر. گفتم من نمی‌دانم فعلا که داریم نهار می‌خوریم بعد از نهار گفتم موضوع چیست آقای زریبافان به من گفت برای این مسئله است. بعد دیگر آقای احمدی‌نژاد دست من را گرفت برد روی مبل نشستیم به ایشان گفتم اجازه بدهید من استخاره کنم استخاره کردم بد آمد یک مسئله‌ دیگری را پیشنهاد کردند دوباره استخاره کردم بد آمد باز معاونت بود یک مسئله را دوباره پیشنهاد کردند دوباره بد آمد چهارمین چیز که من در ماشین بودم داشتم می‌رفتم سلیمانی را ببینم که وزیر مخابرات بود و پورمحمدی هم وزیر کشور شده بود تماس گرفته بود گفت استانداری تهران گفتم باشد جواب می‌دهم همان جا زنگ زدم گفتم ایشان گفت خوب است خیلی خوب است که رفتم پیش آقای سلیمانی نهار خوردیم. از آن‌جا زنگ زدن به دکتر گفتند این‌طور است که بعد دیگر شب بود آقای پور محمدی تماس گرفت با من و گفت این‌طور است و فردا هم شنبه بود بیا جلسه در دولت گفتم برنامه گفت نه بیا در دولت برنامه ات را بگو.

* به عنوان مهمترین استاندار کشور چقدر برکناری آقای پورمحمدی را از وزارت کشور در آن سال 87 صلاح می‌دانستید؟

** من آقای پورمحمدی را لایق می‌دانستم و ایشان خوب کار می‌کرد. به نظر استانداری که با ایشان کار می‌کرد خوب و با درایت کار می‌کرد. مشکل‌شان با آقای احمدی‌نژاد نمی‌دانم چه بود.

* از آن طرف انتصاب آقای کردان و اصراری که آقای رئیس‌جمهور داشتند و رفتار مجلس.

** مجلس هر زمانی باید وظیفه‌ای خودش را انجام دهد، بالاخره آقای کردان خدمتگزار بود در جامعه و این مال یک روز و دو روز نیست و خدمات زیادی را ارائه کرده بود. من تنها کسی بودم که با آقای کردان رفتم در مجلس هیچ‌کس دیگر نیامد من تنها کسی بودم صبح ساعت هفت با ایشان قرار گذاشتم گفت میای؟ گفتم می‌آیم در ماشین خود ایشان نشستم در مجلس هم اگر نگاه کنید این قدر ناراحت بودم که راه می‌رفتم مرتب. برخی از صحبت‌هایی که رد و بدل شد، می‌توانست بدون رد و بدل شدن این صحبت‌ها انجام شود.

* به ایشان توصیه نکردید که مثلا آقای کردان استعفا بدهید.

** چرا من حتی همان لحظه‌ آخر در ماشین که نشسته بودم، این‌که استعفا بدهید که من خیلی ورود پیدا نمی‌کردم که استعفا بدهید یا ندهید اما به ایشان عرض کردم شما می‌توانید بگویید هرچه می‌خواهند بگویند شما برو بالا و در یک دقیقه بگویید که به خاطر این موضوعی که بحث سر شما بود من تصوری داشتم غلط و از نمایندگان از ملت ایران عذرخواهی می‌کنم و هر چه هم شما تصمیم بگیرید من به آن پایبندم بیا پایین. گفت چطور؟ در ماشین من بودم و ایشان به اضافه‌ی راننده‌ ایشان گفتم اگر این کار را بکنی ماندگار است اگر غیر از این باشد فکر می‌کنم حرمت‌ها شکسته می‌شود.

* که شد.

** ایشان به دلایلی به من گفت دلایل را که من دوست ندارم بگویم گفت نه و نمی‌شود باید جور دیگری عمل بکنم که عمل کردند و حرمت‌ها شکسته شد و نیاز به این شکسته شدن نبود.

* فکر می‌کنید به عنوان کسی که مسئول ارشد برگزاری انتخابات بودید و تاثیر گذار. می‌شد وزارت کشور یک جوری عمل بکند که بهانه از کسانی که فتنه را دنبال می‌کردند گرفته شود یا یک جاهایی اشکالاتی به شما وارد بود می‌توانستید آن اشکالات را نداشته باشید؟

** احساس می‌کردم این برنامه‌ریزی شده است. سعی می‌کردم. جلساتی را می‌گذاشتم مثلا همین آوردن تمام صندوق‌ها برای اولین بار بود. هیچ زمان دیگری هم نشد همه‌ صندوق‌ها را من آوردم روی سایت گفتم هر کسی اعتراض دارد بگوید به کدام صندوق اعتراض دارد برویم بالای سر همان صندوق بشمارند ما بیست و چهار هزار کارت ناظر برای ستاد آقای موسوی صادر کردیم. بیشترین ناظر بود .هر چیزی می‌گفتند انجام می‌دادیم روز انتخابات از ستاد‌هایی که می‌آمدند ستاد آقای موسوی سه نفر آمدند آقای مهرعلیزاده بود به اضافه‌ دو نفر دیگر که یکی‌شان الان وزیر است آقای مهرعلیزاده واقعا با متانت صحبت می‌کرد می‌گفتند برگه‌ تعرفه‌ها در تبریز کم است من هم توضیح دادم که نه یک ساعت پیش به ما اطلاع داده استاندار آن جا، ما هم یک میلیون و دویست تا فرستادیم چون همه آمادگی داشتند هواپیما این‌ها بود فرستادیم دست‌شان رسیده مشکلی ندارد خیلی با متانت و مشخص بود که می‌خواهد یک چیزی را متوجه شود و می‌خواهد یک گوشزدی کند من واقعا نیتی ندیدم با تواضع با خلق و خوی بسیار خوب، اما یکی دیگر همراه ایشان بود که اصلا فضای ستاد را می‌خواست ملتهب بکند نه شما از قبل این کار را کردید یک حرف‌هایی که اصلا من سعی می‌کردم با ایشان صحبت نکنم ایشان داد می‌زدآقای مهرعلیزاده به ایشان تذکر می‌داد که ایشان می‌گوید این طور نیست ساعت یازده بود که وقتی آقای موسوی اعلام کرد من برنده‌ام خیلی برای من جای تعجب داشت آن‌جا من قطعا احساس کردم به صورت قطع برنامه‌ای در پیش است.

*خودتان در آن ساعت آمار داشتید؟

** هیچ چیز نداشتیم طبق روال تازه صندوق‌های کوچک و سیار را شروع می‌کردیم چون ساعت نه تمام کردیم تا ساعت ده هم گفتیم در صندوق‌های بزرگ افراد در‌ها را ببندند ولی رای بگیرند هنوز داشت رای گرفته می‌شد هنوز آدم بود در حسینیه‌ ارشاد هنوز بودند وقتی ایشان اعلام کرد من تعجب کردم بعد یکی از دوستان ما شاید چون دوست نداشته باشد اسمش را نمی‌گویم مسئول قسمت کامپیوتری بود تماس گرفتم گفتم روی سایت چه آمده ایشان رفت گفت هنوز چیز خاصی نیامده ما بیست دقیقه‌ای صبر کردیم شاید در مرحله‌ اول چیزی حدود - وقتی رفتم آن جا نشستیم نگاه کردیم - یک میلیون رای آمده بود تا ساعت دوازده و نیم شد صندوق‌های کوچک آمد من گفتم این‌ها را جمع بزنیم حدود سه میلیون خورده‌ای رای شمرده شده بود تا آن موقع و آمده بود روی سایت و ما می‌دیدیم. یک ساعت و نیم بعد از مصاحبه‌ آقای موسوی من وقتی جمع کردم از این حدود سه میلیون گفتم چند درصد است چون آقای موسوی اعلام کرد من با تفاوت فاحش برنده ام گفتند هفتاد و چهار درصد آرایی که تا به حال آمده مال آقای احمدی‌نژاد است از صندوق‌های کوچک و سیار و بیست و شش درصد باقی مال بقیه‌ سه نفر است این را که من شنیدم بلافاصله احساس کردم این‌ها دارند فضا سازی می‌کنند با صداوسیما تماس گرفتم با رئیس آن موقع آقای ضرغامی تماس گرفتم گفتم اجازه بدهید من بیایم و آراء را که تا الآن آمده اعلام بکنم با توجه به این‌که این‌ها این‌طور گفتند یک توضیح هم دادم ایشان گفت نه ما معمولا از شش به بعد شروع می‌کنیم تعداد آراء را. من چون دیدم نشد حدود ساعت یک بود که خبرنگارها در ستاد زیاد بودند خبرنگار‌ها را صدا کردم گفتم بروید بگویید می‌خواهم مصاحبه بکنم.

*من هم آن جا بودم خیلی هم تاکید داشتید که زنده پخش شود که به ما گفتند زنده پخش نشود.

** گفتم این که من می‌گویم زنده هم پخش بکنند که پخش نشد اما من گفتم ما این قدر رای تا به حال داریم این قدر مال فلانی است درصد‌ها را گفتم چیزی حدود پنج شش دقیقه نشستم و گفتم و بلند شدم یکی از خبرنگار‌ها گفت ولی آقای موسوی اعلام کرده که ایشان برنده است گفتم من نمی‌دانم آقای موسوی از کجا گفته آن آرایی که ما داریم این تعداد است و این هم نتیجه‌اش است ایشان چطور گفتند من نمی‌دانم.

* مصاحبه‌تان را با آقای محصولی هماهنگ کردید؟

** نه همان جا تصمیم گرفتم و رفتم. به محض این که گوشی را گذاشتم گفتم بروید آخرین آمار را بگیرید یک ربع بیست دقیقه طول کشید فکر می‌کنم من که این را گفتم برگشتم آمدم در ستاد نشسته بودم مرتب ببینم به چه نحوی می‌گذرد در حد یک ربع بعدش بود با من تماس گرفتند از صداوسیما آقای ضرغامی خودشان بودند گفتند دوربین‌های ما آمده است از ساعت دو می‌توانید بیایید شروع کنید به گفتن شمارش آرا. دو آمدم سه چهار پنج شش هفت هشت نه ساعت به ساعت آمدم و گفتم. نه بود من شبش نخوابیده بودم شب قبلش هم واقعا کار پر مشغله‌ای بود ساعت نه رفتم اتاقک کوچکی بود رفتم آن جا دراز کشیدم به عزیز ما که قائم مقام بود در ستاد عرض کردم آقای شریفی راه یک ربع قبل از این که ده شود من را صدا کنید که بروم گزارش بدهم حدود ده دقیقه یک ربع مانده بود صدایم کردند من در خواب و بیداری گفتم چقدر آراء اضافه شده گفتند هفت صد هزار تا.

* چطور شد وزیر علوم شدید سال 88 ؟

** فکر می‌کنم دو یا سه روز مانده بود اسامی و برنامه‌ها را آقای احمدی‌نژاد بدهند به مجلس قبل از این از من در چهار پنج جا برنامه خواسته بودند در مورد وزارت کشور و وزارت علوم و دو تا از معاونت‌ها یک معاونتی را گفتم نمی‌توانم یکی را گفتم من بلد نیستم نمی‌دانم اما برای وزارت کشور و وزارت علوم برنامه دارم ایشان گفت برای وزارت علوم گفتم این را بلد هستم. یک ساعتی با همدیگر صحبت کردیم من برنامه را داده بودم گفت برنامه ات را تکمیل کن تا من بتوانم بفرستم برای مجلس و چهارشنبه هم فرستاد.

*انتخاب شما به عنوان وزارت علوم با توجه به حساسیتی که انتخابات 88 ایجاد کرده بود در دانشگاه‌ها فکر می‌کنید پیام خاصی داشت؟

** نمی‌دانم این را باید از آقای احمدی‌نژاد سوال بکنید من وقتی رفتم مجلس فضای مجلس فضای خیلی مثبتی نبود شاید بگویم پنجاه پنجاه بود یا پنجاه و پنج به نفع.

* یکی از داغ ترین موضوعی که به مدیریت شما در وزارت علوم برمی‌گردد و در این مدت هم جنجال ساز شد بورسیه‌ها بود اوایل گفتند سه هزار تا و به شش صد رسید. چه بود قضیه؟ اشتباهاتش چه بود؟ یک جایی از شما خواندم که اشتباه هم می‌تواند رخ دهد.

** انسان اشتباه می‌کند اما آن چیزی که مهم است قبل از این که بخواهیم به این بورسیه برسیم من چند سوال دارم یک چرا هشتاد و چهار به این طرف اگر واقعا یک نفری بخواهد بررسی کند و نظرش این باشد که بررسی شود ماموریت ندارد که یک کاری را انجام بدهد بلکه نشسته از سر خیرخواهی بخواهد ببیند بورسیه‌ها چه شدند و می‌خواهد اصلاح بکند چرا 84 به بعد؟ بالاخره تاریخچه‌ بورسیه مشخص است از 68 به این طرف من یک موقعی خودم قائم مقام معاون دانشجویی بودم و اتفاقا در آن مواقع با آقای دکتر سلیمانی تقسیم کار کرده بودند ایشان بحث دانشجویان خارج از کشور را به من سپرده بود. من می‌رفتم در شورای بورس شرکت می‌کردم به عنوان نماینده‌ی ایشان. چون وزیر هیچ وقت خودش در شورای مرکزی بورس شرکت نمی‌کند نماینده دارد معمولا معاون دانشجویی است که من شرکت می‌کردم اول از 68 که بررسی شود معلوم می‌شود کدام بورسیه‌ها نیامده اند و در کدام دوره بورسیه شدند و نیامدند این یک بعد قضیه. من قائل به این هستم که الان ناظر سازمان بازرسی دیوان محاسبات دارند بررسی می‌کنند نمی‌خواهم چیزی را بگویم می‌خواهم نتیجه‌اش بیاید بیرون مشخص هم شود مجلس هم دارد کامل از 68 به این طرف را بررسی می‌کند این یک سوال. دوم این که حالا بررسی کردید چرا اسامی را دادید بیرون چرا آوردید روی سایت چه کسی آورده روی سایت کجای این با اخلاق و کجای این با قانون می‌خواند سوال سوم این که شما نشستید می‌گویید معدل چهارده معدل شانزده قانون می‌گوید تعداد و شرایط را وزرات علوم تعیین می‌کند آن شرایطی که من تعیین کرده بودم شورای مرکزی بورس پیشنهاد داده بود و من موافقت کرده بودم چهارده و شانزده نبود شورای مرکزی بود صحبت کرد گفت به نظر من این عدالت آموزشی نیست چون امکان دارد فردی که لیسانس می‌خواند درس‌های عمومی هم دارد دو درس عمومی را ده بگیرد یک دفعه معدلش از چهارده و نیم پانزده می‌آید سیزده دوازده می‌شود درس عمومی نه تخصصی گفتیم چه کار کنیم؟ پیشنهادی که دادند این بود که بیاییم معدل کارشناسی را ضرب در دو بکنیم ارشد را ضرب در دو بکنیم با هم دیگر جمع کنیم اگر جمع این‌ها حداقل هفتاد شد قابلیت بررسی داشته باشد بتوانیم مصاحبه بگیریم من هم گفتم باشد این خوب است پس باید اگر می‌خواهد بررسی شود این بررسی شود و این خیلی بد است که روی این تاکید داشتند که بدون آزمون بفرمایید که آزمون را چه کسی حذف کرد؟ آزمون بورس و اعزام به خارج را چه کسی حذف کرد؟ دو سال آخر دوره اصلاحات حذف شد این قضیه را آن‌ها حذف کردند ضمن این که کار خلاف قانون هم نکردند چون قانون می‌گوید آزمون علمی نمی‌گوید کتبی یا شفاهی آزمون اعم از شفاهی است مصاحبه است که خیلی از جاهای دنیا با مصاحبه دانشجو می‌پذیرند و کتبی یا هر دو با هم در نتیجه از دو سه سال آخر دوره‌ اصلاحات به صورت مصاحبه انجام می‌شود ما فقط این را اعلام عمومی کردیم که بیایید روی سایت وارد کنید تا شفاف شود این موضوع. یکی دیگر از مسائل که مانور می‌دادند این بود که تبدیل به داخل که این را هم ما شروع نکردیم زمان وزارت آخرین وزیر اصلاحات معاون آموزش ایشان و معاون دانشجویی یک نامه‌ای را می‌نویسند این نامه الآن هست.بند چهار این نامه این است که با توجه به شرایط و فلان اگر کسی خودش تمایل داشت بورس خارج قبول شد می‌خواست به داخل تبدیل بکند اشکال نداشته باشد آن را هم وزیر موافقت کرده ما هم گفتیم بر اساس همین روال بروید جلو به دو علت یکی این که ما مشکل ارزی داشتیم دوم مشکل رساندن ارز به دست دانشجویان هم داشتیم سوم این که خیلی از جاها دانشگاه‌های ما به اندازه‌ کافی رشد کرده بود و هزینه‌ خارج از کشور می‌شد حدود پانصد یا هفت صد میلیون تومان ما با پنجاه میلیون تومان این را بورسیه تبدیل به داخل می‌کردیم و در زمان من کمترین اعزام صورت گرفته به خارج و تبدیل می‌کردیم به داخل. حالا سه هزار تا شما فرمودید اولا سه هزار نبود بعد گفتند 3778 تا بعد گفتند هر سه هزار تا یک میلیارد تومان هر بورسیه هزینه دارد من وقتی شنیدم فهمیدند فضا سازی بکنند می‌خواهند سه هزار میلیارد تومان در ذهن تداعی شود سه هزار و هر بورسیه یک میلیارد سه هزار میلیارد دوباره در ذهن تداعی شود در حالی که یک میلیارد هزینه نبوده اکثر این‌ها تبدیل به داخل شدند که پنجاه میلیون تومان هزینه شده هزینه‌ای که وزارت خانه اگر داده باشد که خیلی از این‌ها را هنوز نداده و این هم مال تبدیل به داخل. الآن چیزی که به نظرم می‌رسد تازه خلافی صورت گرفته شما گفتید سه هزار خلاف آخرش معلوم شد سی و شش تا است که آن‌ها هم خودشان مدارک را اشتباه فرستاده بودند و اطلاعات غلط داده بودند چون ما در مرحله‌ اول خود اظهاری می‌گرفتیم چون روال طبیعی این است خود اظهاری می‌گیری شما در شهریور ماه ارشد تان تمام می‌شود اما تا مدرک را بدهند تسویه بکنید طول می‌کشد دفاعیه را تازه در شهریور تمام کردید گواهی می‌دهد که ایشان در شهریور ماه دفاعش را انجام خواهد داد. این می‌گفت معدل من شده چهارده و نیم بعدا مشخص می‌شد که کمتر شده با آن ضریبی که ما گذاشتیم نمی‌خوانده این‌ها مال خود اظهاری‌ها بوده یک تعدادی گفتند این‌ها سن بوده من خیلی کار ندارم با این‌ها اما یک بند دارد در آیین نامه‌ی بورس و این است که در موارد خاص شورای مرکزی بورس تصمیم می‌گیرد. مطلب دوم تعهدی که یک دولت می‌دهد دولت بعد باید ادامه دهد سوم این بورسیه‌ها چه گناهی کردند اگر تخلفی هم صورت گرفته حالا سی و شش را بگذاریم کنار خب بورسیه‌ها چه گناهی دارند که نامه‌ی محرمانه می‌فرستند برای آن‌ها که شما باید پولت را خودت بدهی پولی را هم که به تو داده شده باید برگردانی این زن دارد بچه دارد از آن طرف آخر آخرش حتی آمار شما درست شد شش صد تا آخرش نمی‌دانم چقدر شد جوابگوی دو هزار و پانصد تای دیگر سه هزار تای دیگر که مشکلی نبوده جواب گوی این‌ها چه کسی است؟

به دانشگاه‌ها گفتند بورسیه‌ها را پذیرش نکنید. خانواده‌ این‌ها را مشوش کردند این‌ها را به عنوان آدم‌های بی سواد دانشگاه پذیرفته‌اند. شما چرا این شکلی می‌گویید دانشگاه مصاحبه کرده پذیرفته از نظر علمی هم آدم‌های قوی بودندازنظر تعهد هم آدم‌های قوی بودند آن تعدادی هم که ما فرستادیم اعزام به خارج با این که کم بودند همه شان تمام کردند برگشتند آن‌هایی هم که آن جا رفتند انجمن‌های اسلامی را که داشتند منحرف می‌شدند برگرداندند در مسیر نظام فعال کردند هم ما آدم متعهد فرستادیم هم آدم عالم فرستادیم این طور نیست که بی‌سواد باشند جوابگوی خانواده‌های این‌ها که شما برگشتید این طور گفتید(کیست؟). از آن طرف این‌ها می‌آیند پیش ما گلایه می‌کنند می‌گویند به دانشگاه‌ها گفتند این‌ها را پذیرش نکنید خب دانشگاه پذیرش نمی‌کند او را. بعد می‌گویند تا بهمن ماه هم باید جایی را بیایید و الا بورس را لغو می‌کنیم بورس این‌ها را هم لغو بکنند.

ما هجده هزار نفر عضو هیئت علمی بردیم در دانشگاه‌ها. اگر کسی از این که این بچه‌های متعهد و عالم بیایند عضو هیئت علمی دانشگاه‌ها شوند واهمه دارد این را بداند که در دوره‌ من بیش از هجده هزار تا جمعا حدود بیست و چهار هزار تا در دوره‌ من و آقای زاهدی به دانشگاه‌ها بردیم و آن حلقه‌ی بسته یکی از مشکلات آموزش عالی ما این بود حلقه‌ی بسته‌ی آموزشی و پژوهشی در دانشگاه ایجاد شده بود. گروهی بود که دوازده سال عضو جدید نمی‌گرفت ما این حلقه‌های بسته را شکستیم. شفاف هم می‌آوردیم روی سایت می‌گذاشتیم مشخص بود وقتی من تحویل دادم 2.18 به یک درصد هم نمی‌رسید تولیدات علم دنیا متعلق به ایران بود و این آن موقع بیشتر جالب می‌شود که ما یک درصد جمعیت دنیا را داریم ما با همین سیاست‌ها توانستیم محصول علمی مان این بود محصول سیاسی مان هم این بود که سه هزار نشست انتخاباتی برگزار کردیم خون از بینی هیچ کس نیامد. جناب آقای دکتر روحانی در اولین و آخرین ملاقاتی که خدمت ایشان داشتم خودشان فرمودند که من رفتم در دانشگاه‌ها بیشترین سخنرانی‌هایم را در دانشگاه‌ها داشتم .بودند افراد دیگری هم در آن جلسه که ایشان این را فرمودند جو بسیار منطقی بود وقتی من صحبت می‌کردم به عنوان نامزد انتخاباتی بودند مخالفین بودند اما گوش می‌کردند جو منطقی بود گزارش شد یک جا درگیری شود؟

* قبول دارید که فضای سیاسی در دوره‌ی شما کم رنگ تر شده بود؟

** نه اصلا کم رنگ نشده بود این را قبول نداریم ما سیاست را تعریف کنیم. اگر فعالیت سیاسی یعنی این که همدیگر را بزنیم نا سزا بگوییم بله کم رنگ تر شده بود ولی نه این که بنشینیم حرف هم دیگر را گوش بدهیم.

* در پایگاه دانشگاه‌ها به یک طیف‌های خاصی فقط میدان می‌دادید خیلی‌ها معتقدند که در انجمن اسلامی‌ها را بستید مثلا دفتر تحکیم وحدت.

** دفتر تحکیم وحدت دو شاخه داشت آن‌هایی که قانونی بود. ما نمی‌توانیم به جایی که قانونی نیست مجوز بدهیم.

* خیلی‌ها انتقاد دارند تشکل‌هایی که مجوز دادید اکثرا از یک طیف بودند طیف‌های دیگر را نمی‌پوشاندند.

** ما پنج تشکل اصلی داشتیم که مجوز قانونی داشتند ما به این‌ها اجازه می‌دادیم شما می‌خواهید بگویید مثلا اگر کسی می‌آمد و در فتنه فعال بود و می‌خواست تشکلی داشته باشد ما باید به او مجوز می‌دادیم؟

* نه این را که بر اساس قانون نمی‌توانستید بدهید. نمی‌شود به بهانه‌ این که آن‌ها در فتنه دخالتی نداشتند ولی فکرشان نزدیک تر به آن‌ها است اجازه ندهیم.

** هر تشکلی که قانونی بود مجوز می‌دادیم.

* شما جایی گفته بودید دانشجو ستاره دار باشد ایراد ندارد.

** مثل این می‌ماند که آدم برگردد بگوید فلانی گفت لا اله فلانی درست گفته دروغ نگفته ولی گفته لا اله الا الله. این لا اله با لا اله الا الله زمین تا آسمان فرق دارد آن چیزی که من عرض کردم این بوده بارها و بارها گفتم اولین بار نگفتم که اولا ستاره دار شدن در زمان ما نبود در زمان آقای زاهدی هم نبود در زمان خود آن‌ها بود دوما مصوبه شورای انقلاب فرهنگی است که هر کسی می‌خواهد از مقطعی به مقطع دیگر برود باید از چند جا استعلام بشود این مصوبه‌ها در همه‌ دوره‌ها انجام می‌شده قبل از این که ستاره بگذارند یکی از وزرای دوره‌ اصلاحات گفت به جای این که جلوی اسم این فرد بنویسید مثلا فلان دستگاه امنیتی جواب نداده که این فرد برایش خوب نبود بنویسند این را یا مثلا دستگاه قضایی تایید نکرده این بد می‌شد اتفاقا این که من گفتم خوب است کاری که وزیر کرد کار خوبی بود به جای این که نوشته شود کنار این ستاره گذاشت پایینش هم این را تایید کرد که ستاره یعنی این که پرونده ناقص است به سازمان سنجش رجوع نمایید. سازمان سنجش به خود فرد می‌گفت که شما از مثلا اطلاعات استعلام شده هنوز یا جواب نیامده یا جواب منفی آمده.

* یک جوی را درست می‌کنند هر دانشجویی آمده دو انتقاد هم به نظام کرده می‌شود ستاره دار.

** این طور نیست شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبه دارد می‌خواهد این مصوبه اجرا نشود رئیسش آقای روحانی است این مصوبه را لغو کند این مصوبه دارد هرکس می‌خواهد از مقطعی به مقاطع بالاتر برود باید از چهار دستگاه استعلام شود این استعلام صورت می‌گیرد اگر دستگاه قضایی یا امنیتی اگر جواب منفی داد شما طبق قانون این فرد را نمی‌توانید اجازه بدهید و اگر این کار را کردی خلاف انجام دادی بعدا می‌آیند سراغ شما که چرا خلاف انجام دادی مصوبه که مال دهه‌ شصت است مال دوره‌ نخست وزیری آقای موسوی است که به عنوان رئیس شورا در آن دوره بوده مثل مصوبه‌ دیگری که چهارده بند دارد در ارتباط با رعایت حدود اسلامی که می‌گوید این مال 66 است که می‌گوید اردوهای مختلط نباید صورت بگیرد خب اگر کسی اردوی مختلط فرستاد یعنی خلاف قانون می‌کند من آمدم گفتم این چهارده بند را شروع می‌کنم به تدریج اجرا کنم از من می‌پرسند چرا اجرا می‌کنی خب از آن‌هایی که اجرا نکردند باید بپرسید که چرا اجرا نکردند اردوی مختلط .یا این بود که یکی از بندهایش این است من رفتم در شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتم اگر قبول ندارید لغو کنید این است که اگر امکانات به اندازه‌ی کافی بود و کلاس داشتید تعداد دانشجوی دختر و پسر هم به اندازه‌ کافی بود کلاس دختر و کلاس پسر‌ها را جدا کنید. سند دانشگاه اسلامی را سال 77 تصویب شده سوال بکنید چرا تا به حال اجرا نشده ما در سال 90 بر اساس مصوبه شورای انقلاب فرهنگی بازنگری کردیم و بردیم در شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبه کردیم یکی از بندهایش این است که در هر استان می‌بایست یک دانشگاه دخترانه ایجاد شود اگر کسی اجرا نکرد سوال بکنید نه این که پانزده سال دیگر وزیری آمد خواست اجرا کند.

* راز و رمز سه برادر که در پست‌های کلیدی کشور وارد شدید؛ شما در پست مهم وزارت کشور و بعد وزارت علوم و آقای خسرو دانشجو که در شورای شهر آقای فرهاد دانشجو دانشگاه آزاد و یک دفعه هم کشیدید کنار چه شد؟

** خسرو در شورای شهر رای آورد در زمان مسئولیت بنده دنباله‌ی داستان دانشگاه آزاد در شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه پیدا کرده بود بررسی اساس نامه که این بررسی در زمان من تمام شد من کلا خیلی آدمی نیستم بخواهم خیلی طولانی طول بدهم نه باید کار را انجام بدهیم.

* با لج و لج بازی انجام شد.

** من قائل به این هستم اساس نامه‌ای که تصویب شد اولا برای پویایی خود دانشگاه آزاد است ثانیا جلوی خیلی از موارد را می‌گیرد ضمن این که آقای دکتر جاسبی زحمات بسیاری را برای آموزش عالی کشیده شاید آن نوع مدیریت برای ابتدای کار دانشگاه لازم بود و الا پا نمی‌گرفت دانشگاه آزاد اما بالاخره دانشگاه آزاد هم می‌آمد _به نوعی از اریکه‌ی یک خانواده بودن من آقای جاسبی را نمی‌گویم _بیاید زیر مجموعه‌ی شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار بگیرد مثل بقیه‌ی دانشگاه‌های دیگر باید این می‌شد در اساس نامه این را آوردند.

* فکر نمی‌کردید حضور آقای فرهاد حاشیه برای شما درست کند؟

** اصلا فرهاد قبول نمی‌کرد بعد از این که تصویب شد شورای عالی انقلاب فرهنگی زمانی که من در آن جلسه نبودم من را به عنوان نماینده اعلام کرد که باید بروی فلانی باید برود و رئیس جدید را ظرف مدت این مدت پیشنهاد بکند به شورای عالی انقلاب فرهنگی. هیئت امنا تشکیل شود رئیس انتخاب بشود من گفتم برای چه من را گذاشتید گفتند تو وزیر علومی باید بروی بالاخره برمی‌گشت به کار من. من دو هفته این را با شیب ملایم بردم جلو وقتی آمدم در جلسه‌ی شورای انقلاب فرهنگی آقای دکتر کچوییان بود شدیدا به من اعتراض کرد مذاکراتش هست جلوی همه که آقای دانشجو ما به تو یک ماموریت دادیم شما موظفید این ماموریت را انجام بدهی اگر نمی‌خواهی یا فکر می‌کنی رو در بایستی داری با کسی بگو یک نفر دیگر را انتخاب کنیم چون ظرف دو سه هفته انجام شود یک ماه وقت گذاشتند آقای کچوییان شدید برخورد کرد بقیه‌ی اعضا هم گفتند باید انجام بدهی بعد من پنج یا شش هفت تا اسم دادم به آقای احمدی نژاد گفتم به نظر شما کدام یک از این افراد را من شروع کنم با صحبت کردن آقای احمدی نژاد ده اسم بود پنج نفر را با اولویت یک دو سه گفت اولی اش فرهاد بود من رفتم با فرهاد صحبت کردم گفتم قبول می‌کنی ببرم در هیئت امنا گفت نه ما هم دستور جلسه را انتخاب رئیس گذشته بودیم آقای مخبر و محمدیان در جریان هستند می‌دانند تا سه شنبه شب در دفتر خود من فرهاد قبول نکرد که من با نفر دوم مشهد بود تماس گرفتم گفتم این طور شده.

* بگویید چه کسی بود.

** خوب نیست بگویم. تماس گرفتم گفت اگر فلانی قبول نمی‌کند باشد من مشکلی ندارم اگر هیئت امنا من را قبول بکند تمام شد ما هم رفتیم یک ساعتی گذشته بود نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد اخوی آمد یک مقدار هم بغض کرده بود آمد در دفتر من رفت توی اتاق استراحت. رفتم دیدم دارد نماز می‌خواند آمد گفت مشکلی ندارد باشد که من زنگ زدم به آقای محمدیان به آقای مخبر صحبت کردم که ایشان گفت مشکلی ندارم در نتیجه می‌توانیم ایشان را به عنوان کاندیدا معرفی کنیم رفتیم در جلسه معرفی کردیم پنج رای آورد که البته اعتراضاتی داشتند. آقای هاشمی و این‌ها که اول باید رئیس هیئت امنا انتخاب شود گفتم من یک ماموریت دارم این ماموریت را از شورای انقلاب فرهنگی دارم باید انجام بدهم بروم جز هیئت امنای شما هم نیستم آن‌ها آمدند گفتند باید اسامی را هر کسی می‌خواهد اعلام بکنیم بیست اسم شد من گفتم باشد به من ماموریت دادند برو رزومه شان را بگیر. من گرفتم یکی که عضو هیئت امنا نیست زنگ زده بود به این‌ها که برنامه بنویسید روزی که ما رفتیم در جلسه‌ی هیئت امنا نشستیم جلسه‌ی هیئت امنا این‌ها گفتند این بیست نفر باید بیایند هر کدام برنامه هایشان را ارائه بکنند گفتیم باشد هر کسی هست ارائه بکند گفتند نه همه شان که نیامده اند سه نفر آمده اند گفتیم خب آمدیم یکی نیامد گفتند نه تا نیامده نمی‌توانیم تصمیم گیری کنیم من احساس کردم که این‌ها می‌خواهند عقب بیفتد. این‌ها همه ضبط شده است در حالی که قول داده بودند که اگر رئیس هیئت امنا انتخاب شد بلافاصله بعدش رئیس دانشگاه انتخاب شود دیدیم به این نحوه. من کاغذ آرا را دادم به عزیزان گفتم هر کس از این بیست نفر آن نفری که مورد نظرش است را روی کاغذ بنویسد پنج نفر نوشتند چهار نفر کاغذ سفید دادند پنج رای آورد از نه نفر ما این گزارش را آوردیم یکی از عزیزان گفت قانونی نیست گفتم من این گزارش را می‌دهم به شورای عالی انقلاب فرهنگی که شما گفتید قانونی نیست. من گزارش دادم که ایشان گفته قانونی نیست ولی این پنج تا هم این طور است آقای مخبر هم صورت جلسه کرد در همان جلسه بود آقای مخبر به عنوان ناظر از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی و بعد اخوی رای آورد. بعد موقع حکم زدنش شد نمی‌دانم چرا احمدی نژاد حکم را نزد گفت من نمی‌زنم به آقای هاشمی هم گفتیم. در اساس نامه هم آمده بود یا رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی یا وزیر علوم باید حکم بدهد من به آقای احمدی نژاد گفتم ما تا این جا بردیم کار را. ایشان دلایلی داشت گفت الآن نظرم این است شما برو بزن گفتم من از طرف شما باید بزنم من به عنوان نماینده‌ی شما به ما اجازه می‌دهید در حکمم نوشتم به عنوان کسی که از ایشان اجازه گرفته ام.

* چه دلایلی داشتند که نمی‌زدند؟

** دلایل خاص خودشان را داشتند به من هم یک سری چیزها را گفتند من این دلایل را قبول نکردم هنوز هم قبول ندارم فرهاد رفت دانشگاه آزاد اما دولت عوض شد من رفتم کنار شورا عوض شد خسرو رفت کنار.

*شما برای دانشگاه ایرانیان مجوز صادر کردید؟

** نه شورای عالی انقلاب فرهنگی به من به عنوان وزیر ابلاغ کرد که دانشگاه ایرانیان به ریاست هیئت امنای آقای احمدی نژاد در تهران. علتش هم این بود که وقتی فرستادند درخواستشان را چون برای تهران بود با آقای نادری منش نشستیم صحبت کردیم. من وا آقای نادری منش را هم جز هیئت موسس گذاشته بودند که من چون همان اولی که ورود پیدا کردم به وزارت علوم معاونینم را انتخاب کردم به همه شان گفتم که من و شما هیچ کدام در هیچ موسسه‌ی غیر انتفاعی نباید عضو باشیم نه می‌توانیم عضو شویم و داشته باشیم برای آقای نادری منش با توجه به آن قولی که دادیم اسم خودت و اسم من را لغو کن.

* وقتی حکم ابلاغ می‌شود شما نمی‌توانید مخالفت کنید؟

** نخیر اسم حذف شد فرستادیم چون برای تهران می‌خواستند اصلا وزارت علوم صلاحیت رسیدگی را نداشت چون شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده بود اگر کسی برای تهران می‌خواهد قبلا تصویب کرده بودند نه دوره‌ی ما که باید شورای عالی انقلاب فرهنگی بیاید و مجوز صادر شود برای غیر از تهران وزارت علوم و چون این را برای تهران می‌خواستند ما ارجاع دادیم به شورای عالی انقلاب فرهنگی آن جا که تصویب شد اساس نامه را فرستاد ما دیدیم هیئت موسس این طور است برگرداندیم. گفتیم این ایرادات در اساس نامه وجود دارد چون گفته بود اساس نامه را بررسی کنید بعد هم گفتند این ایرادات را برطرف کردیم در نتیجه مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را دارد و علی القاعده وقتی این مصوبه را دارد قانونا باید بتواند کارش را انجام بدهد.

*الآن که کنسل کردند.

** نمی‌دانم من اطلاعی ندارم مصوبه‌ شورای انقلاب فرهنگی دارد.

* مصوبه را شورا می‌تواند رای گیری کند منتفی کند؟

** بله هر چیزی را شورا می‌تواند در دستور کار بگذارد یا لغو بکند مثل همین چیزی که گفتم سال 66 را می‌تواند لغو کند.

* در مورد دانشگاه ایرانیان آقای احمدی نژاد مشورت کرده بود گفته بود می‌خواهم دانشگاه بزنم؟

** بله گفته بود. برای همین به من گفته بود بیا جز هیئت موسس و گفته بودم به این دلیل نمی‌توانم باشم ولی وقتی گفتند تهران گفتیم تهران را ما نمی‌توانیم بررسی کنیم باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شود.

* دلیل اصلی تان همان قول و قرار‌ها بود یا نه نمی‌خواستید؟

** یکی دو نفر دیگر هم در هیئت موسس بودند هم به این دلیل هم به آن دلیل قول ها. به خاطر آن یکی دو نفر نمی‌توانستم از نظر اجرایی.

انتهای پیام

کد N625853

وبگردی