آفتاب
/دوازدهین سالگرد دستگیری صدام/

منافع آمریکا هم‌چنان در گرو ‌شکار از گودال‌های عنکبوتی خاورمیانه

منافع آمریکا هم‌چنان در گرو ‌شکار از گودال‌های عنکبوتی خاورمیانه

"گودال عنکبوتی" در آخرین روزهای پاییز عراق، تاریک و مرطوب است. بوی نا و عرق چند روز مانده نفس را می‌بُرد. مردی ژنده‌پوش با ریش‌های انبوه گوشه‌ای کز کرده و با هر صدایی لرز، تمام وجودش را فرا می‌گیرد. حسی در درونش می‌گوید ماجرا تمام شده است، او اما با لجاجت خاص خودش سعی می‌کند همه چیز را نادیده بگیرد و اندکی بخوابد و رویا ببافد. ساعت از هشت شب شنبه 13 دسامبر گذشته است که فریاد‌ها و صدای پاها درست بالای سرش رشته‌های رویایش را پنبه می‌کند؛ سرباز آمریکایی مخفیگاه عنکبوت را پیدا کرده و به چشمان هراسان و بهت‌زده مردی خیره شده که در رویاهایش همیشه پادشاه بوده:"من صدام هستم؛ رییس‌جمهور عراق و می‌خواهم مذاکره کنم." سرباز آمریکایی پوزخندی می‌زند و می‌گوید: "رییس‌جمهور بوش سلام می‌رساند!"

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) صدام، دیکتاتور عراق بعد از گذشت 9 ماه از ورود نیروهای آمریکایی به کشورش در 13 دسامبر 2003 در "سپیده‌دم خونین" از زیر خاک پیدا شد ولی این اتفاق نقطه پایان فعالیت‌های جاه‌طلبانه غرب در خاورمیانه نبود.

آمریکایی‌ها که عملیات سپیده‌دم سرخ را یکی از درخشان‌ترین عملیات‌های اطلاعاتی خود می‌دانند، ماه‌ها پیش از این عملیات و بازداشت کردن صدام با تشکیل دادن ائتلافی بین‌المللی متشکل از نیروهای 40 کشور به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی در عراق به این کشور حمله کردند؛ بهانه‌ای که خود امروز آن را واهی می‌خوانند چرا که هرگز هیچ نمونه‌ دندان‌گیری از این سلاح‌ها در عراق پیدا نشد. دولت بوش پسر که صدام را باعث مصائب بخشی از خاورمیانه می‌دانست اعلام کرده بود که پس از سرنگونی دولت وقت با استقرار نهادهای قانونی، این کشور را ترک می‌کند؛ وعده‌ای که ساده‌لوح‌ترین‌ها هم نمی‌توانستند آن را باور کنند.

پیش از حمله قدرت‌های جهان به عراق، صدام برای اثبات نداشتن سلاح کشتار جمعی دو موشک "الصمود" خود را نابود کرد اما "جنگ در راه بود." با این حال با وجود اعتراضات گسترده مردم آمریکایی خسته از جنگ، تنها 16 روز پس از نابودی موشک‌های الصمود، بوش پسر رسما اعلام کرد: دیپلماسی برای عراق پایان یافته و صدام و پسرانش بهتر است عراق را به مقصد ناکجا ترک کنند چرا که جنگ در راه است.

آمریکایی‌ها که برای یورش به عراق به بهانه‌ای بسنده کرده بودند، بی‌توجه به مخالفت اکثریت اعضای شورای امنیت سازمان ملل و قانع نشدن اذهان عمومی، عملیات به اصطلاح "آزادسازی" عراق را آغاز و بغداد را بمباران کردند. بغداد زیر حملات هوایی و زمینی نیروهای ائتلاف کمر خم کرد.

چکمه‌پوشان آمریکایی، استرالیایی، انگلیسی، اسپانیایی و... وقتی که پایشان به عراق رسید و سلاح‌های کشتار جمعی را پیدا نکردند به بهانه‌های دیگری برای ماندن در عراق نیاز داشتند: صدام باید پیدا و محاکمه شود.

عملیات اطلاعاتی و امنیتی هم‌زمان با تلاش برای دستگیری فرماندهان ارتش وفادار به صدام آغاز شد و سرانجام آنچه که می‌خواستند انجام شد.

هشت سال بعد نیروهای ائتلاف، آمریکا را در باتلاق عراق تنها گذاشتند و این چنین شد که ایالات متحده که در همراه کردن افکار عمومی نیز شکست خورده بود راهی بجز ترک عراق پیش روی خود ندید. دولت آمریکا که دیگر به دموکرات‌ها و باراک اوباما رسیده بود با موانعی برای حضور دائم یا طولانی‌مدت در عراق مواجه شد. نرسیدن به توافقی شبیه آنچه امروز در افغانستان به وقوع پیوسته و ایستادگی سیاستمداران عراقی در مقابل خواست آمریکایی‌ها در کنار همکاری‌ کشورهای منطقه، سرانجام سران واشنگتن را مجبور کرد خاک عراق را ترک کنند. اما همان روز که لئون پانه‌تا به عنوان رییس پنتاگون دستور خروج از عراق را عملی می‌کرد جایی در اعماق ذهنش می‌دانست که نیروهای آمریکایی روز دیگری و به بهانه دیگری روی همین خاک عملیات دیگری را پیاده می‌کنند.

حقیقت ورود آمریکا و هم‌قطارانش به عراق و خروج از آن اما، قسمتی از اتفاقات دومینوواری بود که پس از حمله 11 سپتامبر در خاورمیانه به وقوع پیوست.

در واقع برخورد دو هواپیمای بوئینگ 767 به برج‌های تجارت جهانی بیش از آن‌که تغییری در ایالات متحده ایجاد کند صفحه جدیدی را در خاورمیانه باز کرد. کمتر از یک ماه بعد از 11 سپتامبر،‌ نیروهای آمریکا و ائتلاف ناتو به همراه 48 کشور دیگر در هفتم اکتبر به بهانه مبارزه با تروریسم به ویژه القاعده، وارد خاک افغانستان شدند.

از این تاریخ به بعد تمام مسائل خاورمیانه را باید با نیم‌نگاهی به این واقعه تحلیل و بررسی کرد چرا که ضربه اصلی به دومینوها در اتفاقات منطقه به طور حتم اصابت بوئینگ‌های ربوده شده به برج‌های تجارت جهانی بود.

به گودال عنکبوتی برمی‌گردیم؛ جایی که صدام پس از پیدا شدن در آن، جنون قدرتش را در بند دار دید. صدام پس از جنگ کویت دیگر دوست عزیز و رام غربی‌ها نبود بلکه دیوانه‌ای به حساب می‌آمد که هر چه بر روزهای عمرش افزوده می‌شد امکان انجام کارهای محیرالعقول توسط او هم افزایش می‌یافت. اکنون با وجود این پیر دیوانه، منافع کشورهای دوست آمریکا در منطقه به خطر می‌افتاد. در کنار این، آمریکا سقف افغانستان را برای کارهایی که در نظر داشت کوتاه می‌دید. به همین دلیل این مسئله که سر تمام رشته‌ها درباره القاعده به عراق می‌رسد در کنار وجود سلاح‌های کشتار جمعی می‌توانست طرحی دهان پر کن برای گسترش حملات به عراق باشد.

اکنون مدت‌ها پس از اینکه دست آمریکا از عراق کوتاه شده بهانه دیگری لازم است تا اهداف آمریکا بار دیگر مستقیما از داخل عراق پیگیری و رهبری شود. سوریه به عنوان یکی دیگر از کشورهای اپوزیسیون جهانی علیه آمریکا و غرب در همسایگی عراق درگیر جنگ داخلی شده و گروهی موسوم به داعش از دل درگیری‌ها سربرآورده است.

رابطه عراق و سوریه و درگیری‌های پی در پی در این کشورها اما به مدت‌ها قبل و به زمان حضور غربی‌ها در عراق برمی‌گردد. ابومصعب الزرقاوی یکی از سرنخ‌هایی بود که آمریکایی‌ها در افغانستان با استفاده از آن توانستند جریان حملات خود را به عراق گسترش دهند. "حمد فاضل النزال الخلایله"، معروف به الزرقاوی، تروریست بنیادگرای اردنی الاصل، در افغانستان اردویی برای تعلیم شبه‌نظامیان به راه انداخته بود و پس از حمله نیروهای ائتلاف به آن کشور، به عراق آمد. اما گسترش حملات غربی‌ها به عراق در نهایت موجب شد تا او و جنبش تحت رهبری‌اش پس از تشکیلاتی شدن، در سال 2004 با القاعده بیعت کنند. ائتلاف با القاعده موجب افزایش اعضا و حملات این گروه و سرانجام کشته شدن الزرقاوی شد اما نگاهی به اهداف این گروه که مکتوب آن‌ها طی نامه‌ای از الزرقاوی به ایمن الظواهری، رهبر القاعده بر جای مانده مشخص می‌کند که بقایای سپاه 1000 نفری الزرقاوی طی شش سال توانستند خود را به خارج از عراق رسانده و نظم، تشکیلات و رهبری جدیدی را بنا نهند.

الزرقاوی در نامه خود به الظواهری مهم‌ترین اهداف جنبشش در عراق را در چهار بند خلاصه کرده بود:

• بیرون‌راندن نیروهای آمریکایی و متحدانشان از عراق

• تأسیس دارالخلافه در این کشور

• گسترش جنگ علیه دشمنان اسلام در کشورهای همسایه عراق

• جنگ علیه اسرائیل

اصطلاح "دولت اسلامی" از زمان فعالیت‌های این گروه در عراق مرسوم شد و رجعت آن‌ها به وطن خود تحت رهبری، ایدئولوژی و پرچمی مشابه پیش، فرصتی دوباره را برای بازگشت غربی‌ها به عراق فراهم کرد. آمریکایی‌ها یک بار به بهانه مبارزه با آنها وارد عراق شده و شکست خورده‌ و راه‌های پیروزی را در این شش سال خوب مشق کرده‌اند.

دومینوهای بعدی پس از حمله به عراق را می‌توان با اهداف غربی‌ها در منطقه پی گرفت. اهداف آمریکا و دوستانش در منطقه فراتر از مبارزه با تروریسم و صدام در افغانستان و عراق است و چه کسی است که این را نداند. اهداف این جماعت را می‌توان در ماجراهایی که پس از 11 سپتامبر در منطقه به راه انداختند جست‌وجو کرد و فهمید. به بیان دیگر واقعیت در پاسخ به این سوال است:‌ آمریکا به چه دلیل تشنه دست‌اندازی به‌ خاورمیانه است؟

فروش سلاح

ایالات متحده بزرگترین صادرکننده سلاح است. در حقیقت هرچه درگیری و جنگ و خون جهان را بیشتر فرا بگیرد پول بیشتری در جیب دولت کاخ سفید ریخته خواهد شد. پس جای تعجب نیست که هرجا صحبتی از جنگ باشد، آمریکایی‌ها یا دستی بر آتش داشته و یا در اسرع وقت خود را به آن خواهند رساند.

در همین حال هر مسئله‌ای در بین کشورهای حوزه خلیج فارس باعث خواهد شد تا قراردادهای کلانی با این قطب اسلحه‌سازی منعقد شود تا آنجا که دیگر زرادخانه‌های کشورهایی چون بحرین و عربستان برای جا دادن تانک‌ها و ماشین‌های زرهی جا کم می‌آورند.

محاصره ایران

این یک توهم و خودبزرگ‌بینی نیست که به زعم کشورهای غربی، ایران به عنوان کشوری شیعی که پتانسیل کنترل و نظارت بر منطقه را دارد هرگز نباید آسوده باشد چرا که برتری یافتن ایران در منطقه، آمریکا را نگران منافع خود در خاورمیانه و رفقای دیرینه‌اش، عربستان و اسراییل می‌کند. فشار بر ایران برای عدم تاثیرگذاری در منطقه را می‌توان در خلال پرونده اتمی دریافت کرد.

همز‌مان با ورود غربی‌ها به عراق با استناد به اوهامی مبنی بر وجود تروریسم و سلاح کشتار جمعی در آن، در سال 1382 پرونده اتمی ایران هم براساس وقایعی که تا آن روز مطرح نبود، گشوده شد. از آن روز تا کنون از این پرونده به عنوان اهرم فشاری بر ایران یا منطقه استفاده شده است.

علاوه بر این همدستی غربی‌ها با دول غیرشیعی در منطقه برای تضعیف و از بین بردن "هلال شیعی" متشکل از ایران، عراق و سوریه در خاورمیانه و در نهایت رسیدن آن به لبنان و فلسطین، غربی‌ها را مجاب می‌کند تا در هرگونه عملیات به عنوان دخالت در این منطقه شرکت کنند. شاهد این مدعا دخالت بیش از 20 کشور غربی در قریب به اتفاق درگیری‌ها و جنگ‌های خاورمیانه است.

یکی از مهم‌ترین اهداف آمریکا برای حمله به عراق استقرار دولتی بود که بتواند در مواجهه با ایران منافع آن را تامین کند. شکست این پروژه با روی کار آمدن ابراهیم الجعفری و بعدتر نوری المالکی، آمریکا را در محاصره ایران ناکام گذاشت. پس از آن بروز جنگ داخلی در سوریه و برافروختن این جنگ توسط غربی‌ها و به ویژه آمریکا، شبه‌نظامیان را دوباره به داخل عراق هدایت کرد. ورود مجدد چنین گروه‌هایی راه را بیش از گذشته برای عرض اندام غربی‌ها در منطقه فراهم کرد. شرکت داشتن 40 کشور در "ائتلاف جهانی علیه داعش" به رهبری آمریکا و هم‌چنین بازگشت 1500 مستشار آمریکایی به عراق تاییدی بر این اظهارات است.

تامین امنیت اسراییل

جنگ 33 روزه اسراییل با حزب‌الله نشان داد تا زمانی که سوریه در این میان به عنوان واسطه بین ایران و حزب‌الله حضور دارد، اسراییل نخواهد توانست در منطقه به اهداف خود دست پیدا کند.

در این مرحله است که آمریکا به عنوان ناجی اسراییل به ایفای نقش خود در سوریه پرداخته و آشوب جنگ داخلی را در منطقه شام و عراق دامن می‌زند. افزایش درگیری‌ها بین مذاهب مختلف اسلام به طور قطع کار آمریکا را در منطقه به مراتب آسان‌تر می‌کند چرا که ضرورت دخالت مستقیم آن را به عنوان "پلیس بد" در این میان از بین می‌برد و از طرفی کشورهای مسلمان اگر درگیر اختلافات درونی باشند هرگز مجال این را نخواهند یافت تا درمقابله با موجودیت اسراییل در منطقه همکاری کنند.

کنترل نفت

بدیهی است که آمریکا با داشتن منابع گسترده نفتی و انرژی نیازی به میادین انرژی خاورمیانه ندارد اما تسلط داشتن بر این میادین در خاورمیانه می‌تواند باز هم به عنوان اهرم فشاری بر کشورهای حوزه خلیج فارس و رقبای بین‌المللی آمریکا ایفای نقش کند.

با توجه به این مسئله که تقریبا تمامی کشورهای خاورمیانه اقتصادی مبتنی بر نفت دارند وجود تنش در منطقه از برنامه‌ریزی کشورها جهت توسعه نفتی و یا حتی دستیابی بیشتر آن‌ها به این ثروت جلوگیری می‌کند. همانطور که دولت صدام با داشتن دو ابزار مهم یعنی نفت و ارتش کارآمد در نهایت به خطری بزرگ برای عربستان، متحد دیرینه آمریکا تبدیل و در نهایت سرنگون شد.

اکنون 12 سال از روزهای پرالتهاب پاییز 2003 عراق و زیرخاک رفتن صدام می‌گذرد؛ در این سال‌ها پرچم‌داران صلح و امنیت جهانی، بانی پنهانی و آشکار فجایعی بسیار بزرگ‌تر از اقدامات صدام در جگر گوشه بین‌النهرین بوده‌اند. ورود داعش به عراق خود حکایت از پاییزی دیگر در تاریخ سیاسی این کشور دارد که باز شدن دوباره پای آمریکا به آن می‌تواند زمهریر دیگری را برای مردمان آفتاب سوخته این سرزمین به بارآورد؛ دیروز برای بر دار کردن دیکتاتوری دیوانه، امروز به بهانه کوتاه کردن دست خلیفه خودخوانده و فردا... .

گزارش از خبرنگار ایسنا: عاطفه مرادی

انتهای پیام

کد N625737

وبگردی