آفتاب

تندروها؛ بلای جان شیخوخیت اصولگرا / اصولگرایان گرد کدام «شیخ‌الرئیس» جمع خواهند شد؟

تندروها؛ بلای جان شیخوخیت اصولگرا / اصولگرایان گرد کدام «شیخ‌الرئیس» جمع خواهند شد؟

روزهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری 92 برای اصولگرایان سیاست ایران، آرام و بی تنش نگذشته است.

فاطمه استیری: دیگر نه خبری از «حبیب الله» اصولگرایان و نصحیت‌های گاه و بیگاه او هست نه «شیخ الرئیس» آیت الله مهدوی کنی، در بین سنتی ها و نوآمدگان اصولگرا در رفت و آمد برای میان داری و کم کردن اختلافات است.

با رحلت مرد میانجی گر و به کما آیت الله کنی، اصولگرایان حالا بی شیخ و بی برادر بزرگتر شده اند، شیخ و برادر بزرگتری که طی چند سال گذشته و در آستانه هر انتخاباتی محور وحدت مردان اصولگرا می‌شدند تا شاید شکاف و انشقاقی که نطفه آن از سال 84 بسته شده بود بیش از این دامن اصولگرایان را نگیرد و به چندپارگی و چنددستگی بیشتر و بیشتر منجر نشود.

در فاصله کمتر از دو سال تا انتخابات مجلس دهم اما یافتن قلندری سیاسی و یک شیخ بین اصولگرایان که بتوانند خلا این دو وزنه سنگین اصولگرایی را پر کنند بی شک دغدغه جدی در بین راست گرایان خصوصا سنتی های این اردوگاه است.

در این میان گرچه وجود شاقولی سیاسی بین اصولگرایان که قدرت کنار هم قرار دادن مردان اصولگرا را داشته باشد اهمیت زیادی برای این جریان دارد اما بی شک «اصل روحانیت و شیخوخیت» که به نماد و اصل تفکیکی بارز در جریان اصولگرایی در مقایسه با رقبایشان تبدیل شده است اهمیتی به مراتب بیشتر دارد.

چه آنکه اصولگرایان همواره خود را فرزندان و پیرو بی چون و چرای نهاد روحانیت دانسته اند. بگذریم از برخی تفرقه افکنی ها و پشت کردن ها به اصل روحانیت در درون این جریان که بیش از همه برگرفته از رفتار نوآمدگان اصولگرا بود. نوآمدگانی که طی چند انتخابات اخیر از مجلس هشتم تا ریاست جمهوری یازدهم چندین و چندین بار تمام قد در مقابل خواست و تصمیم روحانیت اعتدالی این جریان ایستادند و با بلند کردن پرچمی مخالف، مسیری متفاوت را در پیش گرفتند.

محوریت آیت الله‌های تهران نشین و قم نشین!
آیت الله های تهران نشین و قم نشین سال های زیادی است که دو بال روحانیت جریان اصولگرا را تشکیل داده‌اند، تهران نشینی که آیت الله کنی بود و قم نشینی که آیت الله یزدی است.

شاید از همین رو بود که با به کما رفتن آیت الله کنی چشم امید راست گرایان سنتی به قم دوخته شد تا در روزهایی که شیخ در بیمارستان آرام گرفته است، آیت الله یزدی دست پدری بر سر اصولگرایان بکشد. آیت الله اما بعد از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به سکوتی نصفه و نیمه و انتقادی روی آورد. او به فاصله ای کوتاه بعد از انتخابات به ریشه اختلافات در جریان اصولگرا اشاره کرد و بخشی از تفرقه افکنی ها را متوجه آیت الله مصباح و طیف نزدیک به وی کرد.

رئیس شوراي عالي جامعه مدرسين حوزه علميه قم در روایت خود از جلسه سه نفره آیات مهدوی کنی و مصباح می گوید: «در آن جلسه كه بيش از يك ساعت به طول انجاميد، بنده خطاب به جناب آقاي مصباح عرض كردم جناب آقاي مصباح اگر جامعه مدرسين و روحانيت مبارز در مسائل انتخاباتي آينده كه در پيش داريم به يك نقطه واحدي رسيدند شما كه در جامعه اثر گذار هستيد آمادگي آن را داريد كه همراهي و كمك كنيد تا اختلاف كمتر شود تا با همراهي شما اين دو نهاد كه اثر گذار هستند يكي شوند و اختلافات بين آنها كمتر شود؟ ايشان فرمودند كه در آن زمان هر تكليفي شرعي كه داشته باشم عمل خواهم كرد.»

آیت الله یزدی با بیان این که سه روز بعد در تهران آيت الله مصباح یزدی در یکی از حسینیه های تهران جلسه گرفتند و آقاي لنكراني را به عنوان منتخب خود معرفي كرد، اظهار کرد: «در حالي كه هنوز شوراي نگهبان نظر نداده بود كه چه كسي صلاحيت دارد يا صلاحيت ندارد. اين كار درستي به نظر نمي رسيد. ما دنبال اين بوديم كه شكافي وجود نداشته باشد. بنده واقعا متأسفم كه يك سرمايه گرانقدر حوزه بخواهد به اين شكل آسيب ببيند. متأسفانه اين آسيب به آيت الله مصباح رسيد. در جريان انتخابات هم همين آسيب به جامعه مدرسين رسيد.آسيب سختي به جامعه مدرسين وارد کردند.»

آیت الله در سخنان خود نسبت به آنچه وی تجزیه جامعه مدرسین نامید، هشدار داده و عنوان کرد «زماني كه احساس كردم در حوزه يك حزب و گروهي که خود را منتسب به آیت الله مصباح می دانند به وجود مي‌آيد، به بعضي از روحانيون محترمي كه با ايشان ارتباط خاص دارند، در جلسات خصوصي که با آنها داشتم، گفتيم که از تفرقه و تجزيه جلوگيري كنيم، ولي متأسفانه مشكل حل نشد. حتی نزدیک بود كه يك تشكل جديدي شکل بگیرد. چه توسط كساني كه در جلسات جامعه شركت مي كنند و چه آنهایی كه شركت نمي كنند. خوشبختانه به دلايل مختلف و به خواست خداوند متعال جلوي اين تجزيه گرفته شد و خدا را شكر می کنیم که در حال حاضر هيچ تجزيه اي در جامعه مدرسين وجود ندارد.»

سخنان صریح آیت الله یزدی از جایگاه دبیرکلی جامعه مدرسین به آیت الله مصباح و آنانی که زیر عبای او سایه گرفته بودند خط افتراق جدیدی را بین روحانیت اصولگرا آشکار ساخت. خط افتراقی که تا این روزها که نزدیک به یک سال از انتخابات ریاست جمهوری گذشته است همچنان ادامه یافته است و بیم اصولگرایان سنتی از آن است که بلایی که در چند انتخابات گذشته بر سر اصولگرایان آمد و رقیب اصلاح طلب شان از همان شکاف، بال و پر گرفت اینبار هم دامنگیرشان شود.

جامعه روحانیت بدون شیخ الرئیس!
اما این همه ماجرای روحانیت اصولگرای این روزها نیست. اگر روحانیون قم نشین در تب و تاب افتراق و چند دستگی به سر می‌برند که آیت الله مصباح آن را کلید زده است، روحانیت تهران نشین، هم بدون دبیرکل روزهای خود را سپری می کند.

جامعه روحانیت مبارز با شیخ خود سال‌های زیادی است که محور اصلی تصمیمات جریانات اصولگرا خصوصا سنتی‌های این جریان شده است و برخی تشکل های این اردوگاه چون موتلفه اسلامی، جامعه مهندسین و دیگر تشکل‌های ذیل جبهه پیروان خود را فرزند بی چون و چرا و تابع محض تصمیمات این تشکل روحانی می دانند.

در سویی دیگر اما نوآمدگان اصولگرا که سال 84 را باید سال بروز و ظهور واقعی آنها در سیاست ایران دانست برخلاف سنتی ها چندان گوش به فرمان و تابع شیوخ خود نبوده اند و اگرچه در زبان بر محور بودن روحانیت تاکید داشتند در چند انتخابات گذشته عملا اثبات کردند چندان سخنان پدران خود را بر نمی تابند و اسب شان را بر مدار و خواست خود زین می کنند.

رویه ای که از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 بنا گذاشه شد. اصولگرایان در سال 84 سعی کردند با محوریت علی اکبر ناطق نوری در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و نقش آفرینی آیت الله مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، یک نامزد را روانه میدان انتخابات کنند، تصمیمی که از سوی نواصولگرایان اجابت نشد و با وجود تلاش‌های ناطق نوری برای قرار دادن همه اصولگرایان زیر یک چتر و معرفی یک نامزد واحد، در نهایت با یکه تازی محمود احمدی نژاد، برخی دیگر از کاندیداها نیز به تصمیم شیوخ این شورا پشت کردند تا نه یک پرچم که چند پرجم اصولگرایی بالا برود.

همان انتخابات را شاید بتوان نقطه آغازی بر بحران شیخوخیت در جریان اصولگرا دانست. چه آنکه همان نواصولگرایان در انتخابات های بعدی بارها و بارها در مقابل تصمیمات جامعتین قد علم کردند و سازی متفاوت را نواختند تا ریش سفیدان اصولگرا و شیوخ آن دیگر به مثابه سابق قادر به یکی کردن همه تشکل های ذیل اصولگرایی نشوند.

اختلاف افکنی‌ها تا آنجا پیش رفته است که حتی آیت الله کنی که همواره بر مدار صبر و مماشات با آنها پیش میرفت در آستانه انتخابات مجلس نهم لب به اعتراض گشود و از تشکیل چندین و چندین جبهه اصولگرایی گله کرد و گفت« «یکی از اعضای جبهه پایداری، به من گفته است «ما شما را خیلی قبول داریم». من هم به او گفتم «شما می‌خواهید مرا مثل بودا کنید»! بودا یک مجسمه است و بودائی‌ها می‌روند و پایش را می‌بوسند و از این کارها، ولی حرفش را گوش نمی‌کنند. شما هم می‌گویید آیت‌الله مهدوی‌کنی را قبول داریم، آدم خوبی است، ولی به حرفش گوش نمی‌دهیم. آیت‌الله مهدوی بودایی به درد نمی‌خورد. اگر قبول دارید که مهدوی آیت‌الله است و آدم خوبی هم هست، حرفش را بپذیرید. من هم حرف تحمیلی و زوری که نمی‌زنم. حرفی است که همه جا می‌پسندند. می‌گویم آقا بیایید همه با هم باشیم، همدیگر را حذف نکنیم.»

آیت الله حتی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تلاش‌های مضاعفی را برای به وحدت رسیدن اصولگرا بر روی یک کاندیدا به کار بست اما تنها ائتلاف بزرگ اصولگرایان سنتی بود که گوش به سخنان وی سپرد و دیگر تشکل‌های این جریان هریک کاندیدای مستقل خود را به میدان فرستادند.

یک سال بعد از انتخابات اما رئیس دانشگاه امام صادق که با اعتدال و صبورانه تلاش و مدتها با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد به کما رفت تا چالشی جدید و جدی پیش پای اصولگرایان گذاشته شود. چه آنکه بسیاری به کما رفتن آیت الله مهدوی کنی را مقدمه ای برای کمرنگ شدن نقش جامعه روحانیت و در کلیت آن جامعتین ارزیابی می کنند.

جامعه روحانیت اما تاکنون جلسات خود را زیر نظر قائم مقام جامعه یعنی آیت الله موحدی کرمانی برگزار کرده است و زمزمه هایی نیز مبنی بر احتمال دبیرکلی ایشان مطرح شده است.

مشکل قدیمی جامعه روحانیت با قهرهای سیاسی
جامعه روحانیت اما از چند سال پیش با مشکل دیگری به نام قهر سیاسی اعضای خود هم دست و پنجه نرم می‌کند، قهری که بسیاری از شاخصین این جبهه را از ساختار تصمیم گیری آن طی چند سال گذشته دور کرده است. قهری که باز هم باید یک پای آن را به اختلاف افکنی‌های احمدی نژاد و طیف سیاسی همراه با او در بدنه اصولگرایی نسبت داد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و حسن روحانی که روزی گرداندگان اصلی این تشکل بودند در نتیجه اتهاماتی که از سوی احمدی نژاد به آنها وارد شد و سکوت جامعه، به انزوایی طولانی مدت روی آوردند. انزاویی که بعدها آیت الله کاشانی هم قدم در همان راه نهاد تا 4 چهره تاثیرگذار جامعه دیگر در جلسات این تشکل حضور نیابند.

جامعه روحانیت مبارز حتی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از حسن روحانی مردی که روزی از بدنه این تشکیلات برخواسته بود حمایت نکرد گرچه بعد از انتخابات چندین بار از وی برای حضور در جلسات دعوت کرده است، دعوتی که هنوز از سوی رییس جمهور اجابت نشده است.

در سویی دیگر شیخ ناطق نوری هم گرچه بعد از انتخابات بارها با درخواست اصولگرایان برای قرار گرفتن در محوریت یک حزب فراگیر روبرو شده است اما تاکنون تن به این محوریت نداده است و همچنان دلخور از اصولگرایان هنوز وارد تصمیم گیری‌های اصولگرایانه نشده است و گویی قرار است در همان مسیر فراجناحی بودنی قدم بردارد که آیت الله هاشمی از سال ها پیش آن را انتخاب کرده است.

در میانه این قهر سیاسی اعضای جامعه و به کما رفتن دبیرکل، این سیدرضا تقوی از چهره های شاخص این جریان است که تلاش دارد میانه دار تحرکات اصولگرایان شود. برگزاری جلسات هم اندیشی اصولگرایان که از سنتی ها تا نوآمدگان و حتی برخی وزرای احمدی نژاد در آن حضور دارند از جمله اقدامات وی بوده است.

جلسات تقوی که به گفته خود وی و دیگر اعضای جامعه روحانیت مبارز نه از جایگاه جامعه که به صورت شخصی برگزار می‌شود گویا رسالت اصلی خود را در نزدیک کردن تندروهای این جریان به بدنه سنتی ها تعریف کرده است. رایزنی های جدی تقوی با پایداری ها و در راس آن دیدار با آیت الله مصباح و دعوت از وی برای حضور در همایش بزرگ صولگرایان را باید اقدامی در راستای آشتی دادن پایداری ها با سنتی های اصولگرا دانست هرچند او نیز به مثابه باهنر که تلاش دارد جایگزین مناسبی برای پیرمرد میانجی گر باشد، نتوانسته است در غیاب آیت الله کنی گره از کار اصولگرایان باز کند.

گرچه برخی تحلیلگران معتقدند آیت الله پایداری ها خود را یک پای اصلی روحانیت در تصمیمات اصولگرایان می داند و حاضر نخواهد شد زیر عبای جامعتین قرار گیرد اما برخی خبرها نیز حکایت از آن دارد که فضای قم چندان موافق آیت الله مصباح نیست و بعید نیست شیخ برای بازسازی چهره و وجهه خود تن به همراهی با دیگر اصولگرایان بدهد. و در نهایت تندروها برای ماندگاری در سیاست مجبور به تن دادن با سنتی های اعتدالی شوند.

بی شیخ نمی مانیم!
«بی شیخ نمی مانیم»، این جمله را دبیرکل موتلفه در پاسخ به اظهاراتی مطرح ساخت که نبودن آیت الله کنی را بحرانی جدی برای این جریان تعبیر می کردند، باید دید موتلفه ای ها که خود نیز این روزها تک و تای زیادی برای نزدیک کردن جریانات اصولگرا و رسیدن به وحدت را آغاز کرده‌اند و حتی به دیدار آیت الله پایداری ها نیز رفته اند در کنار دیگر همراهان اصولگرایشان گرد کدام شیخ جمع خواهند شد.

چند روز پیش هم مرتضی نبوی تلویحا هشداری را به بزرگان اصولگرا داد و با اشاره به اختلافات رخ داده در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم گفت«و بزرگان ما در قوم اصولگرایی در جریان انتخابات مقابل هم ایستادند که این تجربه ناموفقی بود که نتیجه این اختلافات را هم در پایان انتخابات دیدیم. »

باید دید شیخوخیت اصولگرایی چه زمانی به پا خواهد خواست و آیا شیخ محمد یزدی راضی خواهد شد در نبود شیخ الرییس دست پدری بر سر اصولگرایان بکشد؟ آیا مصباح پایداری ها دست از افتراق افکنی برخواهد داشت یا مسیر تک روانه خود و تشکل تحت فرمانش را به مثابه گذشته دنبال خواهد کرد؟ آیا دیگر شیوخ اصولگرا چون موحدی کرمانی می توانند جایگزین مناسبی برای آیت الله به کما رفته باشند و ....
/27220

 

کد N464159

وبگردی