آفتاب

شهید بابایی به روایت حضرت آیت الله خامنه ای

شهید بابایی به روایت حضرت آیت الله خامنه ای

تهران – ایرنا – پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت العظمی خامنه ای در آستانه پانزدهم مرداد، سالروز شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی، معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، اقدام به انتشار خاطراتی از این شهید بزرگوار به روایت حضرت آیت الله خامنه ای کرده است.

به گزارش ایرنا از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت العظمی خامنه ای، متن بیانات رهبر معظم انقلاب به شرح زیر است:



کارستان بابایی

چند روز قبل خانواده ی شهید بابایی این جا آمده بودند؛ این خاطره یادم آمد و برای آنها گفتم. سال 61 شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجه ی این جوان حزب اللّهی سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم. آن وقت آخرین درجه ی ما سرهنگ تمامی بود. مرحوم بابایی سرش را می تراشید و ریش می گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختی بود. دل همه می لرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، می لرزید، که آیا می تواند؟ اما توانست. وقتی بنی صدر فرمانده بود، کار مشکل تر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت می کردند؛ حرف می زدند، اما کار نمی کردند؛ اما او توانست همان ها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونه یی از این قضایا را نقل کرد. خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبان هایی بود که از اول با نظام ناسازگاری داشت. شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با این که نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقه ی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامی ها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی می گفت دیدم در دعای کمیل شانه هایش از گریه می لرزد و اشک می ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسؤولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی 23/10/1383



تحول در پایگاه نیروی هوایی

شهید بابایی اوایل انقلاب در نیروی هوایی ستوان یک بود. در فاصله ی سه سال، درجه ی سرهنگی گرفت و فرمانده ی آن پایگاه در اصفهان شد؛ یعنی از ستوان یکی به سرهنگ تمامی ارتقاء یافت. آن زمان هم سرهنگی درجه ی بالایی بود؛ یعنی بالاتر از سرهنگ، نداشتیم... فقط دو درجه ی سرتیپی در ارتش بود: فلاحی، که پیش از انقلاب به درجه ی سرتیپی رسیده بود و ظهیرنژاد که به دلیلی، در اوایل جنگ به او درجه ی سرتیپی اعطا شد. سایر افسران، سرهنگ بودند؛ اما شهید بابایی با نصب درجه ی سرهنگی به پایگاه اصفهان رفت. میدانید که پایگاه اصفهان هم از پایگاه های بسیار بزرگ و مفصل است. سال شصت بود. آن پایگاه واقعاً مرکزی بود که در زمان بنی صدر، امام را هم قبول نداشتند و قبلش هم، آن جا مرکز جنجالی و پرمسأله ای محسوب میشد. اولِ انقلاب، همین آقای محمدیِ دفتر خودمان - آقای «محمدی گلپایگانی» - به عنوان نماینده ی مسؤول عقیدتی - سیاسی، در آن جا فعالیت میکردند. ایشان مرتب مسائل آن جا را گزارش میکردند. عده ای ضد انقلاب و عده ای هم نفوذیهای گروه های به ظاهر انقلابی، در پایگاه نفوذ کرده بودند و واقعاً به کلی یأس آور بود. فرمانده ی آن جا، زمانی که در وزارت دفاع بودم، میگفت: «اصلاً نمیتوانم پایگاه را اداره کنم!» همین طور، همه چیز را رها کرده بود. در چنین شرایطی، شهید بابایی به این پایگاه رفت - این که «یک لاقبا» میگویند، واقعاً با یک لاقبا به آن جا رفت - و همه چیز را راه انداخت. او حقیقتاً پایگاه را متحول کرد.

یک بار من به آن پایگاه رفتم و ایشان، سمیلاتورهای آموزشی را به من نشان داد. شهید بابایی، خودش هم خلبان بود؛ خلبان «اف 14». یعنی رتبه ی خلبانیاش رتبه ی بالایی بود. ایشانْ خیلی به من محبت داشت. من هم واقعاً از ته دل، قدر شهید بابایی را خیلی میدانستم.

یکبار که به اصفهان رفتم - من، دو سه بار به پایگاه اصفهان رفته ام - نزد من آمد و گفت: «اگر شما اجازه بدهید، ما بچه های سپاه را این جا بیاوریم و به آنان آموزش خلبانی بدهیم»... با بچه های سپاه، خیلی خودمانی و رفیق بود. میگفت: «فقط برای انقلاب و رضای خدا، بچه های سپاه را آموزش دهیم.» گفتم: «حالا دست نگهدارید. الآن این کار مصلحت نیست؛ تا ببینیم بعداً چه میشود.» در غیر این صورت، وضعیت نیروی هوایی، حسابی به هم میخورد. به هرحال، ایشان آرام آرام همان پایگاهی را که آن همه مسأله داشت، به کلی متحول کرد.

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده ی شهید بابایی 7/11/1380



ده هزار ساعت پرواز جنگی

من فراموش نمیکنم آن زمانی را که شهید عزیزمان، سرلشکر بابایی، با خوی اسلامی خود و منش نظامی متناسب با دین، در این پایگاه فرماندهی میکرد. من یک بار دیگر این پایگاه را از نزدیک دیده ام. آن روز، و پیش از آن هم، از آغاز انقلاب، خدمات این پایگاه خدمات برجسته ای بود. دهها هزار ساعت پرواز جنگی و خدمات گوناگونِ تهاجمی و تدافعی و وارد کردن خسارات متعدّد به دشمن متجاوز، افتخاراتی است که هرگز از خاطره ها و از پرونده افتخارات نیروهای مسلّح ما زدوده نخواهد شد.

بیانات در بازدید از پایگاه هوایی شهید بابایی اصفهان 18/7/1371

سیام**1058 ** 1418
کد N424298

وبگردی