آفتاب

برای آنها که مفهوم «شناسنامه» را نفهمیدند!

برای آنها که مفهوم «شناسنامه» را نفهمیدند!

«مبتذل کردن یک سخن متین و منطقی از ویژگی‌های بارز و هنرمندی‌های سیاست‌زدگان است. یادم هست محمدحسین جعفریان دوست شاعر و نویسنده‌ام در یکی از دیدارهای سالانه شاعران با رهبر انقلاب، شعری خواند با عنوان عاشقانه‌های یک کلمن. یک شعر دردمندانه که زبان حال بسیاری از جانبازان این سرزمین بود.»

به گزارش ایسنا، سید عبدالجواد موسوی با این مقدمه در خبرآنلاین نوشت: «فراز پایانی شعر را در اینجا می‌آورم تا اگر آن را نشنیده‌اید تا حدودی با فضای کلی آن آشنا شوید:

و من اما هر صبح آماده می‌شوم

برای شکنجه‌ای تازه

در دور افتاده‌ترین اتاق بداخلاق‌ترین بیمارستان

در باغ‌وحشی به نام کلینیک درد

تا مواد اولیه شکنجه‌ای تازه باشم

برای جانم

تنم

وطنم

تا باز خودم را از تخت یک متر و شصت سانتی‌ام

به خاک بیندازم

اما نمیرم

درد این ستون فقرات کج

و فراق

لهم کند

اما همچنان شهیدی زنده باقی بمانم.

رهبر انقلاب پس از شنیدن این رنجنامه فرمودند: «بدهید این شعر را خوشنویسی کنند و بدهید به بنیاد جانبازان و ایثارگران، آنجا آویزان کنند.» هر کس اندک ذوقی می‌داشت طعن و کنایه رهبر انقلاب را از این جمله در می‌یافت. اما باور می‌کنید که عده‌ای رفتند و واقعا دادند این شعر را خوشنویسی کردند؟ از اینکه در بنیاد جانبازان و ایثارگران این شعر خوشنویسی شده را آویزان کردند یا نکردند، بی‌اطلاعم اما صورت خوشنویسی شده شعر را دیدم. اگر بدبین باشید این حرکت را به حساب خیلی چیزها می‌توانید بگذارید اما اگر خوشبین باشید جز اینکه طرف را به کم‌هوشی متهم کنید و او را دارای ضریب هوشی بسیار پایین فرض کنید، کار دیگری از دستتان برنمی‌آید. البته در نتیجه فرقی نمی‌کند. طرف چه از سر عمد چنین شیطنتی را کرده باشد و چه از سر اختلال در سیستم مغزی‌اش، سخنی متین و درست را به سطحی‌ترین صورت ممکن تنزل داده و کاری کرده که هیچ دشمنی با دوست نمی‌کند.

مواجهه برخی از نوابغ که دشمن قسم‌خورده دولت آقای روحانی‌اند با سخن اخیر رئیس‌جمهور که گفته است «منتقدان با شناسنامه حرف بزنند»، بی‌شباهت به کار کسانی نیست که به جای تامل در سخن رهبر انقلاب به خوشنویسی شعر جعفریان پرداختند.

منظور آقای روحانی از با شناسنامه حرف زدن کاملا واضح و روشن است. کسی که می‌خواهد در قد و قامت یک منتقد سیاسی ظاهر شود باید خاستگاهش و مبانی انتقادی‌اش مشخص باشد. باید مشخص باشد چه چیز را نفی می‌کند و چه چیز را اثبات. در پس عناوین کلی و مبهمی همچون مردم و ارزش‌ها پنهان شدن و هر که را چون ما نمی‌اندیشد به هزار چیز ناجور متهم کردن، اسمش هر چه باشد انتقاد نیست.

این سخن روشن‌تر از آن است که نیاز به شرح و تفسیر داشته باشد. هرکس ذره‌ای با فضای سیاسی امروز ایران آشنایی داشته باشد معنی این سخن را در می‌یابد. با این حال آدم‌های بی‌مزه‌ای یافت شده‌اند که شناسنامه‌شان را در سایت‌ها منتشر کرده‌اند و صدایشان را بلند کرده‌اند که آقای روحانی ما شناسنامه داریم، پس اجازه انتقاد هم داریم. چه می‌توان گفت جز سخن حکیمانه و دردمندانه حضرت لسان الغیب:

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی»

انتهای پیام

کد N269778

وبگردی