آفتاب

همه‌پرسی کریمه، اوکراین را تا مرز جنگ پیش می‌برد‬/ هزینه‌های اشغال کریمه برای روسیه

همه‌پرسی کریمه، اوکراین را تا مرز جنگ پیش می‌برد‬/ هزینه‌های اشغال کریمه برای روسیه

جهانگیر کرمی دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و کارشناس روسیه و اوراسیا از پیامدهای اشغال کریمه، رفتار تهاجمی روسیه و تأثیر بحران اوکراین بر ایران می گوید.

زهرا خدایی: از اوکراین و شبه جزیرۀ کریمه هر لحظه خبر تازه ای می رسد. تصویب الحاق کریمه و شهر سواستوپول به روسیه و تشدید تحریم های غرب علیه روسیه، آخرین تحولات اوکراین است.
خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگو با جهانگیر کرمی، دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و کارشناس روسیه و اوراسیا  که چند روز پیش میهمان سرویس بین الملل خبرآنلاین بود، چشم انداز و آیندۀ بحران فعلی و هزینه های آن برای روسیه را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می خوانید: 

از واکنش روسها به تحولات اوکراین آغاز کنیم. ورود نیروهای نظامی روسیه به شبه جزیره کریمه، از چه زاویه ای قابل بررسی است؟
در عرف حقوق بین الملل اقدام نظامی روسیه در کریمه به مفهوم مداخله در امور داخلی یک کشور، نقض حاکمیت ملی یک دولت دارای حاکمیت و عضو سازمان ملل متحد تلقی می شود و طبیعتا با واکنش غرب مواجه خواهد شد. اما روسیه ادعا می کند که این اقدام بنا به درخواست و دعوت رئیس جمهور قانونی اوکراین و دولت جمهوری خودمختار کریمه و به عنوان مداخله در حمایت از جان و مال اتباع خود که در کریمه در معرض خطر هستند، انجام شده است. این شکل حقوقی قضیه است، یعنی استدلالهای قانونی دو طرف اعم از دولت روسیه و جمهوری اوکراین است.

آیا حقی که روسها بر آن تأکید دارند( دفاع از حقوق روسها) منطقی است؟
در حقوق بین الملل اصل بر عدم توسل به زور و عدم مداخله و رعایت احترام حاکمیت ملی دولتهاست، ولی در رویه و عمل چنین اقداماتی در صورت رعایت تناسب و در حد ضرورت به عنوان یک رویه مطرح بوده است. در اسناد نظامی روسیه حق مداخله نظامی روسیه در حمایت از اتباع روسیه در جمهوریهای جدا شده به رسمیت شناخته شده و این حق به رئیس جمهور روسیه داده شد که نیروی نظامی در حمایت از جمعیت بیست میلیونی ساکن در جمهوری‌های جدا شده از شوروری اقدام نظامی بکند.

اینها شکل ظاهر حقوقی در واقع اسنادی موضوع است. ولی اینکه چرا پوتین چنین اقدامی را انجام میدهد؟ موضوع اینست که در واقع شرایط اوکراین امروز و شرایط شبه جزیرۀ کریمه و مسائل منطقه ای و بین المللی به سمتی رفته که دولت روسیه احساس میکند آنچه که در اوکراین اتفاق افتاده یک اقدام غیر قانونی و بر خلاف قانون اساسی آن کشور و بر خلاف توافق 21 فوریه 2014 بین رئیس جمهور و مخالفین است. لذا آن را شورش و یک کودتا نامیده اند. رئیس جمهور قانونی اوکراین هم که از نگاه روسیه هنوز رئیس جمهور تلقی میشود، در واقع از روسیه خواسته است که نه اقدام نظامی و تجزیه گرایانه بلکه فقط درخواست کمک به اوکراین کرده که مفهومی دو پهلو است. اما شرایط امروز اوکراین به گونه ای است که  شاید استدلالها و استنادهای حقوقی ما  را خیلی به جایی نرساند، بلکه به نظر من  سلسله ای از حوادث اتفاق افتاده که روز به  روز تسریع میشود و احیاناً ممکن است به  یک جنگ بین المللی محدود هم منتهی بشود.

دلیل این رفتارهای تهاجمی روسها چیست؟
روسیه در معرض یک فشار راهبردی از سوی  قدرتهای بزرگ جهانی دیگر، یعنی اتحادیه  اروپا و امریکا و حتی قدرتهای منطقه ای  چون ترکیه قرار دارد و اگر اینگونه رفتار  نکند عجیب است. از نگاه مسکو اگر امروز بر  کی یف فشار نیاورد و جلو حرکت آن به سوی غرب  را نگیرد فردا موضوع عضویت در ناتو هم  مطرح می شود و آن گاه روسیه باید با ناتو  بجنگد.
پس علاج واقعه پیش از وقوع می کند.  البته اگر واقعا علاجی واقعی در کار باشد.  چون به نظر من مشکل مردم اوکراین  ناکارآمدی حکومت است و فساد گسترده  اقتصادی که علاج آن را بیشتر در همکاری با  اتحادیه اروپا می بیند و روسیه هم برای  چنین مشکلی راه حل قابل قبولی ندارد. 
از ترکیه گفتید، سفر داود اوغلو به  اوکراین در این شرایط حاد با چه هدفی صورت  گرفت؟
به نظر من سفر آقای داوود اوغلو در این  شرایط به اوکراین نه تنها کمکی به بهبود  وضع منطقه نکرد، بلکه شدت بحران را تشدید و  تسریع کرد. چون که غرب در یک هفته اخیر  تلاش کرد که این پیام را به روسیه بدهد که  جنگ سرد جدیدی در کار نیست و اوکراین یک  صفحه شطرنج نیست و این به معنای باخت روسیه  نیست و روسیه نباید احساس باخت کند. در  واقع مقامات غربی خیلی سعی کردند که به  مقامات روسیه علائمی را مخابره کنند و  گفتوگوهایی بکنند و به این کشور بگویند  که اتفاق بدی نیفتاده است. اگر شما به نشست  شورای امنیت نگاه کنید در آنجا نیز مطرح  شد که طرفین خویشتندار کنند و شرایط  نظامی نشود. سفر داوود اوغلو به نظر من این  کار ناشیانه ای بود. چون در این شرایط هر  اقدامی که بحران را نظامی بکند، برای همه  طرفها خطرناک هست و خطرناک تر از همه  برای اوکراین. داود اوغلو می خواهد ناکامی در  سوریه و بحران داخلی برای حزب حاکم را با  چنین اقدام نسنجیده و هزینه سازی التیام  بخشد.

موضع آمریکایی ها را چگونه ارزیابی می کنید؟

امریکاییها تشکیل یک هیئت بین المللی بی‌طرف را مطرح کردند که با واکنش روسها مواجه شد که این به معنی مداخله در امور
داخلی اوکراین هست. بعد هم شروع کردند به التیماتوم و تهدید و فشار اقتصادی و تحریم و تعلیق برخی همکاریها با روسیه و این جریان ادامه خواهد داشت. به نظر من در مجموع یک شرایط وخیمی پیش آمده و جرقه این وخامت اوضاع هم نه در کی یف بلکه در سیمفروپل و سواستوپل قرار دارد و اعلام استقلال کریمه و موضوع همه پرسی در هفته آینده می تواند اوکراین را تا مرز تجزیه و جنگ پیش ببرد.

آنگونه که گفته می شود، آیا شبه جزیرۀ کریمه تا این اندازه برای روسها مهم است که برای حفظ آن هر کاری می کنند؟

در تاریخ اوکراین و روسیه موضوع شبه جزیره کریمه موضوعی نیست که به سادگی قابل حل باشد. شبه جزیره کریمه در سال 1954 از طرف خروشچف به اوکراین داده شد و آن هم به مناسبت سیصدمین سال اتحاد اوکراین و روسیه و پیوستن اوکراین به
روسیه بود. در آن زمان طی ماده واحدهای که تصویب شد، شبه جزیره کریمه به نشانه وحدت دو کشور و حسن نیت متقابل به عنوان یک جمهوری خودمختار به اوکراین داده میشود. به لحاظ حقوقی روسها می‌توانند، طبیعتا  یک تفسیری از آن موضوع ارائه کنند که این  اقدام به عنوان اتحاد دو کشور صورت گرفته و بر آن مادۀ واحده " نشانه حسن نیت متقابل"  قید خورده است. لذا اگر قرار باشد اوکراین  برود جزء اتحادیه اروپا و در مقابل روسیه  قرار بگیرد و درگیر شرایطی بشود که  دگرگونی حادی در اوضاع و احوال ایجاد بشود، این می تواند دستاویزی برای روسیه برای  مداخله در اوکراین قرار بگیرد. لذا به نظر  من درخواست آقای پوتین برای تصویب حق  دخالت نظامی در اوکراین را باید با در نظر  گرفتن این مقدمات تحلیل کرد.  آیا این اقدامی از طرف غرب برای فشار به پوتین بخاطر مسائل سال 2013 است؟

بله. حتما این طور است. سال 2013 سال توفیق سیاست خارجه آقای پوتین بود. با وجود فشار آمریکا، مسکو به اسنودن پناهندگی داد و بعد هم برای بی حیثیت کردن آمریکا در نزد متحدینش استفاده کرد.

روسیه در موضوع سوریه توانست با همراهی  ایران مقاومت کند و دولت بشار اسد را تثبیت  کند و مخالفین وارد جنگ و درگیری با هم  بشوند. یعنی امروزه جنگ بیشتر بین داعش و  ارتش آزادیبخش سوریه است تا بین سوریه  و آنها.  اما در مورد تاثیر بحران بر ایران، یک سطح تاثیر این است که تا آنجایی که وادار به واکنش می کند، این برای ایران بد نیست.

روسیه ای که در مقابل غرب قرار می گیرد، این همیشه خواست ایران بوده است. روسیه ضد غربی و ضدامریکایی برای ایران یک مفهوم راهبردی دارد. اما آن طرف یک نکته ای هست و آن اینکه اگر این موضوع روسیه را وادار به یک تعامل جدید و یک توافق جدید با غرب بکند، می تواند برای ما عواقبی داشته باشد، و اگر این فشار باعث تضعیف روسیه بشود، باز این هم این مسئله راحت نخواهد بود. پس یک روسیه ضدغربی که در عین حال تضعیف نشود و در عین حال وادار به تعامل جدید و معامله جدید با غرب نشود، کشورهایی نظیر ما، از آن استقبال خواهند کرد. اساسا در نظام بین الملل همیشه فرصتها و محدودیتها و تهدیدهایی هست و همه از آن بهره می گیرند و یا می کوشند از مضراتش دور شوند.

آینده کریمه را چگونه پیش بینی می کنید؟

پوتین چند گزینه پیشرو دارد. یک گزینه همین کارهایی است که همین الان انجام میدهد، منتها تا مرز جنگ پیش نرود و تا مرز
تهدید و فشار بماند،  برای اینکه هم غرب و هم در داخل اوکراین سیاستمدارانی که میخواهند برای به دست آوردن قدرت تلاش کنند، مفهوم این فشارها را می‌فهمند.

احتمال بعدی اینست که اقدام به الحاق کریمه بکنند. این شرایط برای پوتین خیلی پر هزینه خواهد بود. حتی ممکن است به درگیری نظامی در داخل اوکراین کشیده بشود و یا ممکن است ناتو وارد درگیری نظامی بشود.

اما گزینه سوم این است که آقای پوتین وارد جنگ نظامی نشود، بگذارد انتخابات برگزار بشود، و اقدام نظامی موکول بشود به تصمیمات دولت پس از انتخابات. به نظر من اینکه از الان بخواهد اقدام نظامی بکند، مشروعیت داخلی و بین المللی نخواهد داشت تا در شرایطی که بعدآً حسب تصمیمات دولت جدید و پیدا کردن بهانه هایی که افکار عمومی کشور و افکار عمومی بین المللی را بتواند اقناع بکند، صورت بگیرد.

چرا پوتین در این شرائط به اقدام نظامی راغب تر است؟
به نظر می آید که دولت روسیه در دوره پوتین، یعنی از سال 2000 تا امروز یک وضعیتی داشته که در مسائل مربوط به سیاست خارجی تقریبا باخت عمده ای نداشته است. مثلا حمله آمریکا به افغانستان را داشته ایم. دولت روسیه در تصویب قطعنامه  همراهی کرد، و استقبال کرد که آمریکا بیاد درگیر جنگ با گروهی بشود که قبلا خودش آنها را تقویت کرده و به وجود آورده یعنی القاعده، طالبان و اینها. در موضوع عراق. وقتی آمریکا خواست حمله کند، هم روسیه مخالفت کرد، هم آلمان و هم فرانسه، در نتیجه ناتو وارد نشد و در نتیجه آمریکا مجبور شد با انگلیس و چند کشور کوچکتر وارد عمل بشود در عراق و بعد هم با شکست بیرون برود و هزینه های گزافی بپردازد.

طرح خاورمیانه بزرگ که قرار شد با حمله به عراق به تحقق بپیوند، محقق نشد. و بعدا هم انقلاباتی که در کشورهای عربی اتفاق افتاد، در کشورهای صورت می گیرد که متحدین آمریکا بودند، مثل مصر. 

در موضوع سوریه هم آمریکا نتوانست کاری  کند، در موضوع گرجستان هم در سال 2008 ناتو  نتوانست کمکی به تفلیس بکند. درست است که  در مقابل، طرف غربی دو اقدام را علیه  روسیه طی 15 سال گذشته یعنی دوره پوتین انجام داده و از انتقال تکنولوژیهای  پیشرفته به روسیه و مدرن شدن این کشور و نو  شدن صنعتی آن جلوگیری کرده و فشار بر  روسیه را چه در موضوع ناتو و چه در موضوع  سپر موشکی گسترش داده است، اما دولت روسیه  باخت عمده ای نداشته همین باعث شده که  دولت روسیه تحمل و ظرفیت باخت ژئوپولیتیک  را از دست بدهد. احساس دولت روسیه امروز  این است که باخت ژئوپولیتیک در اوکراین  قابل جبران نیست.

آیا روسیه وارد بازی خطرناکی شده است؟

احساس دولت روسیه اینست که باخت ژئوپولیتیک در اوکراین قابل جبران نیست. با این حال با گزینۀ نظامی، روسها وارد بازی خطرناکی می شوند. دولت روسیه بر این باور است که این جنگ وارد فاز جدی نخواهد شد؛ چون آن جنگ به معنای تصاعد بحران تا مرز نابودی مطمئن متقابل خواهد بود. در این میان باید احتمال ورود ناتو به  بحران را نیز در نظر گرفت. در صورتی که  روسیه اصرار بر گزینۀ نظامی داشته باشد،  ممکن است ناتو نیز تحرکاتی داشته باشد. به  نظر می رسد روسها برای یک جنگ غیرهسته ای  با ناتو آماده هستند. روسها به زعم خودشان،  غرب از ترس تصاعد بحران به سطح هسته ای  مانع از ورود ناتو به جنگ نظامی خواهد شد و  بازی خود را بر این اساس آغاز کرده اند.

تصورشان اینست که همانند قضیۀ اوستیا ناتو نقش خود را در حد یک مانور در قلمرو دریای سیاه و کمک انسان دوستانه و بیانیه محدود خواهد کرد. چون همۀ اعضای ناتو همراه با اوکراین نیستند. به خصوص اینکه از نگاه آنها دولت آمریکا ارادۀ چندانی برای ورد به جنگ ندارد. تصور روسها اینست که این بحران بیشتر به دلیل نقش آلمان در اتحادیه اروپا بود که تا این مرحله پیش برد. اما واقعا حوادث در جنگها قابل پیش بینی نیستند. جنگ جهانی اول و دوم نیز براساس چنین محاسباتی بود، در حالیکه هیچیک از طرفین تصورشان این نبود که واقعاً بحران به جنگ منجر نمی شود ولی شد.

چرا هر وقت پوتین به قدرت می رسد با آمریکاییها شاخ به شاخ می شود؟

برای اینکه اراده گرایی، تجربه شخصی و حس ایستادن و موفقیت پوتین خیلی بیشتر از دولتمرد روسی دیگر است. پوتین دنیا را بر اساس ذهنیت اطلاعاتی خود بسیار رقابتی و نظامی می‌بیند. ولی مثلا مدودف و خیلی دیگر از سیاستمداران روسی میگویند که گیریم که موفق هم شدیم، این ملت از ما رفاه میخواهند، از ما توسعه میخواهد، روسیه اگر  بخواهد در آینده نقش داشته  باشد، باید قدرتمند باشد و یا اینکه می گویند بیایید چینی ها را ببینید، اگر میخواهیم از نظر نظامی هم قدرتمند بشویم، باید در مسیر چین باشد. در واقع نوع نگاه مهم است.

آمریکاییها چه چیزی بدست می آورند در قبال یک روسیه ضعیف؟

اتفاقا امریکاییها در این داستان دیرتر از همه جنبیدند. یعنی در این موضوع مربوط به اوکراین جلو نبودند، اتحادیه اروپا جلو بود. در اتحادیه اروپا هم آلمان و لهستان جلوتر از همه بود. آمریکاییها هم محاسبات خاص خودشان را دارند. نگاهی که آقای اوباما به مسائل دارد اینست که خیلی شاخ به شاخ شدن با روسیه را در این شرایط نمی پسندد. هرچند که این به معنای این نیست که الان کوتاه میآید. اینکه شما نگاه کنید آقای اوباما در مقابل سوریه خیلی سیاست آنچنانی نداشت. ولی او را مدام به جلو انداختند، کار به جایی رسید که اعلام کرد که اگر سوریه از سلاح شیمیایی استفاده شود، آمریکا وارد میشود. آمدند از سلاح شیمیایی هم استفاده کردند اما آمریکا کاری نکرد.

اقدامات نظامی روسیه دقیقا چه هزینه هایی برایش دارد؟
پیش از هر چیز روسیه در فشار اقتصادی و تحریم قرار می گیرد و این برای اقتصاد این کشور ساده نخواهد بود. روسیه به شدت نیازمند سرمایه گزاری و فناوری است و این تحریمها مشکلات متعددی را برای این کشور ایجاد می کند. البته برای غرب هم هزینه هایی دارد اما طبعا برای مسکو سخت تر خواهد بود.

همچنین روسیه از نوعی انزوای بین المللی می هراسد و تلاش این کشور برای ارتباطات بین المللی گسترده تر می تواند با محدودیتهایی روبرو شود. باید اشاره کرد به عدم همراهی متحدین روسیه تا امروز و این که همانند اعلام استقلال استیا و ابخازستان، این موضوع با استقبال سایر کشورها روبرو نمی شود همچنین است در داخل روسیه. اگرچه تا امروز مردم روسیه اقدامات پوتین تایید کرده اند و محبوبیت پوتین افزایش یافته است اما وقتی نتیجه فشارها و تحریم های اقتصادی معلوم شود طبعا پیامدهای منفی خواهد داشت. باید اضافه کرد که هر اقدام نظامی روسیه به همان میزان که موفقیتهایی را برای این دولت ایجاد می کند، به همان میزان هم همسایگانش را می ترساند و این برای هر کشوری یک هزینه مهم است.

5252

کد N168919

وبگردی