آفتاب

«عیدانه»،«نیازمندان» و دو رئیس جمهور

«عیدانه»،«نیازمندان» و دو رئیس جمهور

سید محسن فرجادی

«صورتش را با سیلی سرخ نگه داشته!» این را درباره خیلی از آدم های آبرو دار می گویند. یک معلم و کاسب خرده فروش، یک کارگر و راننده، یک زن سرپرست خانواده و یک کارمند معمولی. همه آدم هایی که اطرافمان هستند و در عین سادگی زندگی می کنند. شبیه خیلی ها نیستند ولی، آدم های زیادی شبیه آنها هستند. آدم هایی که با سیلی صورتشان را سرخ می کنند.
دیروز وقتی سخنان آقای رئیس جمهور در جمع مردم بوشهر را شنیدم [ طبق قانونی که اخیراً مجلس شورای اسلامی تصویب کرده، همه آنهایی که نیازمند و متقاضی هستند یارانه نقدی دریافت خواهند کرد این چند خط را نوشتم تا یادآوری کنم نیازمندها همین آدم هایی هستند که صورتشان را با سیلی سرخ می کنند و اگر پایش بیافتد که نیازمند خوانده شود از خیر همان اندک حقشان از سرمایه ملی هم می گذرند. اینها آدم هایی هستند که هرجا باید برای نظام و انقلاب هزینه شود پای کار می آیند و هزینه می دهند. روا نیست که آنها را نیازمند بنامیم تا جمعیت یارانه بگیرها کم شود. دیروز اینها را ننوشتم و منتشر نکردم و امروز تصادفا به نوشته ای برخوردم که پارسال بعد از مصاحبه تلویزیونی پنجم اسفند محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت نوشته بودم و منتشر نکرده بودم. [ احمدی نژاد: هزینه آجیل و سبزی پلو با ماهی مردم را جور کردیم ]
هم احمدی نژاد درباره مردم خوب نگفته بود و هم روحانی. یاداشت پارسالی این بود:« گفت و گوی زنده رئیس جمهور با مردم به دل من یکی به عنوان شهروندی عادی ننشست.
همه چیز از چند روز پیش شروع شد.
صبوری مردم بر جراحات جراحی بزرگ اقتصادی هنوز هم ادامه دارد و انگار گرانی رفیق شفیق همه شده که اگر نباشد یک چیزمان کم است. اگر دو روز متوالی کالایی را به یک قیمت بخریم شک می کنیم که نکند کاسه ای زیر نیم کاسه باشد و عیبی در آن کالا پوشانده شده یا از بس ترشیده و پوسیده بی مصرف شده به ثمن بخس می فروشند.
عرض می کردم حرفهای آقای رئیس جمهور بر دلم ننشست و گفتم دلیل اش چند روز پیش است. برای خرید میوه به یکی از بازارهای روز شهرداری رفته بودم. شلوغی، صف خرید میوه و جر و بحث های همیشگی میوه فروش ها با انضمام لهجه...
یک باره دیدم وسط بازار چند جعبه روی زمین صف شده و توی هر کدام میوه هایی آبلمبو، پوسیده و در آستانه تباهی و آدم هایی نیم خیز و نشسته پای جعبه ها مشغول سوا کردن پرتقال و سیب. آن آدم ها بی خانمان ها نبودند. اغلب یکی دوتا کیسه میوه ای هم به دست داشتند که خریده بودند ولی آنجا هم خوشه چینی می کردند. یا میوه ای که خریده بودند کم بود یا به آنچه خریده بودند قناعت نداشتند؛ یا اطمینانی به فردا نداشتند یا طمع کرده بودند یا مردم گدامنش شده اند.
هر چه باشد ما ملتی هستیم که با سیلی صورتمان را سرخ نگه می داریم ولی پلی بر آبروی خودمان نمی زنیم. چه شده که بعضی از ما مردم اینطوری شده ایم؟
چند سال پیش بعضی ها می گفتند نکند پول هایی که به مردم داده می شود احساس بدی در مردم بیافریند و نکند کسی فکر کند دارد صدقه می گیرد و ...
مگر یارانه سهمی از درآمدهای ملی نیست که پول خودِ مردم است. پس چه معنی دارد آقای رئیس جمهور به گونه ای سخن بگویند که منِ عامی احساس کنم بر سرم منت گذاشته اند که عیدانه ای به من داده اند که سور و سات عیدم را مهیا کنم. مگر سالهای پیش چکار می کردیم. مگر آقای رئیس جمهور در جواب به سئوالی نپرسیدند«حقوق بگیران در یک سال اخیر آسیب دیدند، اما سالهای قبل هم آسیب دیدند؟»
یک سال میوه بر سفره عید مردم کیمیا شد و امسال گره بر آجیل مشکل گشا افتاده. مردم چند سال پیش چکار کردند؟ عیدانه گرفتند؟»

/2727

کد N149432

وبگردی