آفتاب
2 سال بعد از انتشار کتابˈوقت حمله به ایرانˈ: ارزیابی دوباره 2 دیدگاه؛

اکنون وقت دیپلماسی است یا جنگ؟

اکنون وقت دیپلماسی است یا جنگ؟

تهران - ایرنا - ˈکالین اچ کالˈ استاد دانشگاه جرج تاون آمریکا معتقد است تغییرات سطح بالای مدیریت ایران و جریان دیپلماتیکی که با امضای موافقت نامه ژنو به راه افتاده به این معنا است که فرصتی واقعی فراهم آمده تا بحران هسته ای این کشور با رویکردی صلح آمیز حل و فصل شود.

اشاره: ماتیو کروینیگ، استاد روابط بین الملل در دانشگاه جرج تاون، 2 سال قبل کتابی را منتشر کرد با عنوانˈ اکنون وقت حمله به ایران استˈ. در همان زمان، کالین اچ. کال، استاد مطالعات امنیتی در دانشگاه جرج تاون، در مقاله ای با عنوان ˈاکنون وقت حمله به ایران نیستˈ، استدلال های کروینیگ را رد کرد.

اکنون 2 سال پس از آن، ماتیو کروینیگ، در سایه تحولات پرونده هسته ای ایران، ارزیابی دوباره ای دارد بر دیدگاه های قبلی خود و کالین اچ کال نیز، مجددا در مقاله ای، دیدگاه های وی را نقد می کند.

با توجه به اهمیت موضوع و ضرورت مطالعه آن برای تصمیم سازان و تصمیم گیران کشور، پایین تر، برگردان بخش های اصلی این 2 مقاله را که نشریه فارین افرز (امور خارجی) منتشر کرده، می بینید.

** هنوز هم وقت حمله به ایران است

به گفته ی ماتیو کروینیگ (1) از زمانی که کتاب ˈالان وقت حمله به ایران استˈ را نوشتم، 2 سال می گذرد و در این مدت تغییرات زیادی رخ داده است اما یک واقعیت پایه بدون تغییر مانده است: بعید است که دیپلماسی بتواند تهدید ناشی از برنامه هسته ای ایران را خنثی کند. هنوز هم یک حل و فصل واقعا فراگیر دیپلماتیک بین ایران و غرب، بهترین نتیجه ممکن است اما دلایل اندکی وجود دارد که چنین نتیجه ای حاصل شود.

بنابراین، چه بسا هنوز هم آمریکا مجبور باشد بین دو گزینه یکی را انتخاب کند. یا ایران را بمباران کند یا به ایران اجازه دهد که به سلاح هسته ای دست یابد. این یک گرفتاری آزاردهنده است اما یک برنامه بمباران محدود علیه تاسیسات هسته ای ایران، مسلما می تواند بر هر تلاشی برای بازدارندگی یک ایران مسلح هسته ای رجحان داشته باشد.

گفتگوهای موفق بر سر یک توافق موقت بین ایران با آمریکا و شرکایش، نتوانسته بطور بنیادی اقبال حل و فصل دیپلماتیک این مشکل را فراهم آورد. دست کم اگر از زاویه نگاه ایرانی ها به مسئله بنگریم که به رغم قطعنامه های شورای امنیت، بازهم از حق غنی سازی سخن می گویند، هنوز بین دو طرف بر سر مهم ترین مسئله، شکاف بزرگی وجود دارد.

هرگونه توافقی که به ایران اجازه ادامه غنی سازی را می دهد، نمی تواند به هیچ وجه بعنوان راه حلی فراگیر منظور شود. در حال حاضر برآورد می شود که ایران ظرف دو یا سه ماه می تواند به یک ظرفیت و توانایی ساخت سلاح هسته ای دست یابد. توافقی که غنی سازی محدودتر را مجاز بدارد، این مدت را در بهترین حالت می تواند به حدود 6 ماه برساند. به عبارت دیگر، توافق فراگیری که موضوع گفتگوهاست، دو طرف را به نقطه ای باز می گرداند که در ژانویه 2012 در آن قرار داشتند یعنی زمانی که کتاب ˈاکنون وقت حمله به ایرانˈ برای اولین بار منتشر شد.

البته فضای تازه ای که بین ایران و دولت آمریکا ایجاد شده، اقدام به یک حمله نظامی علیه ایران را از حیث سیاسی با دشواری مواجه می کند اما در واقع شماری سناریو وجود دارد که می تواند چنین حمله ای را برانگیزد:

نخست اینکه چه بسا مسیر دیپلماتیک بطور کلی از هم بپاشد. کنگره ممکن است تحریم هایی را وضع کند که این توافق را باطل می کند؛ چه بسا که تندروهای ایران این توافق را زمین بزنند؛ شاید رهبر ایران تمایلی به دادن امتیازات لازم نداشته باشد؛ یا احتمال دارد که دیپلماتها نتوانند بر سر شرایط مورد قبول دوطرف به توافق برسند. هریک از این اتفاقات احتمالی، موجب می شود که ایران فعالیت های هسته ای اش را از سر بگیرد و در آن صورت واشنگتن ماهها زمان در اختیار دارد تا از نیروی نظامی استفاده کند یا برای (پذیرش) یک ایران هسته ای آماده شود.

دوم: دیپلمات ها ممکن است نتوانند بر سر یک معامله فراگیر به توافق برسند و به جای آن، همین توافق موقتی را دایمی سازند. متن توافق موقت می گوید که ˈاین قرارداد با رضایت دو طرف قابل تمدید استˈ اما تمدید قرارداد فعلی موجب می شود که برنامه هسته ای ایران، عملا دو یا سه ماه از دستیابی به ظرفیت نهایی (تسلیحاتی) فاصله داشته باشد که یک حاشیه خطای بسیار باریک برای سیاست گذاران آمریکایی است. هرگونه نشانه ای حاکی از نقض شروط توافق توسط ایران، باید به منظور کردن فوری گزینه نظامی منجر شود.

سوم: اگر ایران با معامله ای موافقت کند که اجازه غنی سازی می دهد، چه بسا توافق را با پی جویی محرمانه کسب توانایی تسلیحات هسته ای نقض کند. رهبران ایران، هم خواهان آسان شدن تحریم ها و هم کسب سلاح هسته ای هستند. در حال حاضر، دولت آمریکا و جامعه بین المللی تمرکزی لیزری بر ایران دارند اما به محض آنکه ایالات متحده رسما پایان بحران هسته ای ایران را اعلام کند، نگاهش به سمت دیگری متوجه خواهد شد. در آن شرایط، مناسبات عادی می شود، تجارت آغاز می شود و رهبران جهان همه چیز را در این زمینه فراموش می کنند و نگران مسائل دیگری در جهان خواهند شد. ایران هم ممکن است اینطور محاسبه کند که حتی در صورت عدم پایبندی به توافقات، برای آمریکا مشکل است دوباره جهان را پشت تحریم های تازه علیه تهران گردآورد.

چهارم: حتی اگر ایران بطور کامل به شرایط یک موافقتنامه پایبند باشد، این پایبندی برای مدت زمانی کوتاه خواهد بود. متن موافقت نامه موقت کنونی می گوید که توافق فراگیر نهایی، ˈبرای یک بازه درازمدت مشخصˈ معتبر خواهد بود. گزارش های اولیه حکایت از آن دارد که مقامات ایرانی، یک چارچوب زمانی سه تا پنج ساله را در نظر دارند حال آنکه گروه پنج بعلاوه یک، برای یک دوره ده تا بیست ساله فشار می آورد. در پایان آن دوره مشخص- حالا هرچقدر هم که طولانی باشد- همه موانع برداشته می شود و ایران می تواند بدون نقض موافقتنامه به سوی ظرفیت تسلیحاتی هسته ای حرکت کند.

هر بحثی درباره یک حمله آمریکا به ایران، بی گمان در ایالات متحده با مخالفت مواجه خواهد شد. اما چنانچه کاخ سفید، به استدلال های کسانی گردن نهد که به چنین حمله ای اعتراضات اخلاقی دارند، اشتباه کرده است. اگر قرار است قواعدی که بر نظام بین الملل حکفرماست و از جمله رژیم عدم اشاعه هسته ای، معنی و مفهومی داشته باشند، باید اعمال شوند.

برخی مردم به دلایل انسانی، با مداخله نظامی مشکلی ندارند اما می گویند که عدم اشاعه هسته ای، مقوله دیگری است. با این حال، گسترش تسلیحات هسته ای، تهدید گرانسنگی برای صلح و امنیت بین المللی است. اگر ایالات متحده معتقد است که جلوگیری از جنگ هسته ای و بازداشتن کشورهای دیگر از دستیابی به مرگبارترین سلاح جهان، یک ضرورت قطعی است، در آن صورت باید بطور اصولی خواهان استفاده از زور برای دستیابی به آن هدف باشند.

هنگامی که بحث به استفاده از زور برای جلوگیری از تکثیر هسته ای می رسد، با سوال هایی عملی مواجه ایم: آیا استفاده از زور، شانس معقولی برای موفقیت دارد و آیا این گزینه بر دیگر گزینه های جایگزین ترجیح دارد؟ در برخی موارد، همچون برنامه هسته ای کره شمالی، پاسخ این پرسش ها، منفی است. اما ایران متفاوت است. یک حمله آمریکایی، اگر در زمان مناسب انجام شود، می تواند تاسیسات کلیدی هسته ای ایران را نابود کند و برنامه هسته ای ایران را دست کم چندسالی به عقب براند و با تغییر شماری از فاکتورها، از جمله محاسبات دولت ایران، امکان قابل ملاحظه ای را فراهم آورد که ایران هرگز به دنبال سلاح هسته ای نرود. برای کسب اطمینان، ریسک های جدی ای وجود دارد اما این ریسک ها را باید با خطرات زیستن با یک ایران مسلح اتمی در دهه های آینده و نیز با گسترش بیشتر سلاح های هسته ای در منطقه و اطراف جهان و افزایش ریسک جنگ هسته ای علیه اسراییل و ایالات متحده مقایسه کرد.

ایالات متحده، البته که باید پیوسته، ارزیابی های خود را در پرتو شواهد تازه، به روز کند اما نکته این است که در 2 سال گذشته، هرچه رخ داده، نتوانسته این واقعیت را تغییر دهد که مداخله نظامی، احتمالا برای حل بحران هسته ای ایران ضروری است. ایران، غنی سازی را در فردو (قم) آغاز کرده است اما این تاسیسات، برای آمریکا و بمب های اصلاح شده سنگرشکن، پدیده تازه ای نیست.

بهار عربی، دولت های دیگری را در منطقه سرنگون کرد، اما رژیم ایران، قوی مانده است و انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ماه اوت را بدون خشونت یا اعتراض پشت سر گذاشت. رییس جمهوری تازه ایران، حسن روحانی، مسلما همچون احمدی نژاد آتشین مزاج نیست اما انتخاب وی، به هیچ وجه موجب نمی شود که یک ایران مسلح به سلاح هسته ای کمتر خطرناک باشد.

مهم ترین تغییر دو سال گذشته این است که پرزیدنت اوباما، به شکلی قاطع از استدلال های من دفاع کرد وعلیه منتقدانم سخن گفت. وقتی بارها از مارس 2012 می گوید که یک ایران مجهز به سلاح هسته ای، ˈچالشی نیست که بتوان آن را کنترل و محدود ساختˈ و ایالات متحده باید برای انجام ˈهرکار لازم برای جلوگیری از این وضعیت آماده باشدˈ، بسیاری که خارج از این دایره اند، از این تهدیدها ابراز بدبینی می کنند، اما نزدیکترین مشاورانش، تاکید دارند که وی به جلوگیری از یک مسابقه هسته ای در خاورمیانه پایبند است و در صورت ضرورت آماده استفاده از زور برای بازداشتن تهران از دستیابی به بمب می باشد. خوشبختانه، اوضاع هنوز به آن نقطه نرسیده است. در حال حاضر، همه باید به یک حل و فصل رضایت بخش دیپلماتیک امیدوار باشند. اما اگر این تلاش شکست خورد، هیچ کس، بویژه رهبران ایران، نباید درباره آنچه در مرحله بعدی رخ می دهد، خود را فریب دهند.

** هنوز هم زمان حمله به ایران نیست

در مقابل این دیدگاه، کالین اچ. کال(2) می گوید مقاله ای در شماره مارس/آوریل 2012 با عنوان هنوز هم زمان حمله به ایران نیست، نوشتم و از پی جویی سیاست حمایت از راه حلی دیپلماتیک برای چالش هسته ای ایران دفاع و استدلال کردم که به خاطر مخاطرات و هزینه های اقدام نظامی، استفاده از زور باید بعنوان آخرین دستاویز و نه اولین گزینه مدنظر باشد.

تحولات کلیدی در سال 2013، یعنی انتخاب حسن روحانی بعنوان یک میانه رو به ریاست جمهوری ایران و امضای یک قرارداد موقت بین ایران با آمریکا و شرکایش، این نتیجه گیری را تقویت می کند. حال، جنگ افروزانی چون رویل مارک گرچت و ماتیو کروینیگ هرچه بگویند، واقعیت این است که هنوز هم وقت حمله به ایران نیست. در واقع، دورنماهای وصول به یک توافق فراگیر برای حل و فصل صلح آمیز بن بست هسته ای، هرچند هنوز هم تضمین شده نیست، اما هرگز به این روشنی هم نبوده است.

در انتخابات ژوئن 2013، روحانی با دست خالی، شماری از مخالفان محافظه کار خود و از جمله سعید جلیلی، مذاکره کننده سرسخت هسته ای ایران را شکست داد. جلیلی در مبارزات انتخاباتی اش وعده می داد که راهبرد مقاومت هسته ای را ادامه می دهد حال آنکه روحانی قول داد که با غرب به نوعی توافق هسته ای دست یابد و ایران را از فشار اقتصادی تحمیل شده توسط تحریم ها آزاد سازد. روحانی که خود گفتگوکننده سابق هسته ای ایران است، اعتقاد دارد که از حمایت جامعه و چراغ سبز رهبر ایران برای رسیدن به یک توافق فراگیر با آمریکا و دیگر اعضای پنج بعلاوه یک برخوردار است.

توافقی که در ماه نوامبر 2013 به دست آمد، معنی بخش ترین حرکت به سمت غیرهسته ای کردن ایران پس از یک دهه است... این توافق البته با همه نکات مثبتی که در خود دارد، نمی تواند چالش هسته ای ایران را حل کند بلکه قرار است یک پنجره دست کم 6 ماهه یا بیشتر، برای گفتگو بر سر یک راه حل فراگیر بگشاید.

نازل ترین وضعیت از نگاه مقامات آمریکایی این است که توافق نهایی، سطح غنی سازی ایران را برای همیشه در حد پنج درصد محدود می کند، ذخیره اورانیوم غنای پایین ایران را کاهش می دهد، محدودیت های قابل ملاحظه ای بر شمار سانترفیوژها و تاسیسات غنی سازی ایران وضع می کند، نیروگاه اراک را تعطیل یا به یک نیروگاه آب سبک تبدیل می کند، نظارت های سرزده بیشتری را بصورت اعلام شده و اعلام نشده ممکن می سازد و به ابعاد نظامی گذشته پژوهش های هسته ای ایران می پردازد. در عوض، تحریم های چندجانبه و یک جانبه مرتبط با برنامه هسته ای ایران بطور فراگیر برداشته می شود.

اما سخنی هم درباره رویکرد زیاده خواهانه ای که خواهان نابودی کامل برنامه هسته ای ایران است و نماد آن هم بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل می باشد. تلاش برای هرچه دورتر نگه داشتن ایران از سلاح هسته ای، یک مسئله منطقی و درست است. ضروری است که هرگونه توافق نهایی با ایران، باید مثلا این کشور را از در اختیار داشتن تاسیساتی که امکان تولید پلوتونیوم سطح تسلیحاتی را فراهم می کند، باز بدارد. اما در واقعیت، تلاش برای حصول توافقی حداکثری که بخواهد برای همیشه به هرگونه سطحی از غنی سازی در ایران خاتمه دهد، احتمالا دیپلماسی را زمین گیر خواهد کرد. این رویکرد، نتایج بدتری خواهد داد: هسته ای شدن بدون محدودیت ایران یا به احتمال بیشتر، یک هماوردی نظامی با این کشور. صرفنظر از فشار آمریکا، متحدانش و جامعه بین المللی، بعید است که رژیم ایران موافقت کند که همه سطوح غنی سازی را کنار گذارد.

باتوجه به قطعیت مخالفت ایران با درخواست های حداکثری آمریکا در این زمینه، واشنگتن تنها در صورتی باید بر چنین خواسته ای پافشاری کند که بخواهد تا پرتگاه جنگ با ایران به پیش رود و تهدیدهای اقتصادی و نظامی اش را به نقطه ای برساند که ایران موجودیت نظام خود را در خطر ببیند. این هم یک راهبرد بسیار پرمخاطره است و بعید است که شانسی برای موفقیت داشته باشد هرچند پیامدهای شکست آن برای آمریکا بسیار عمیق است.

اول، معلوم نیست که تشدید تحریم ها، بتواند ایران را به زانو در آورده مانع کسب ظرفیت برگشت ناپذیر تسلیحات هسته ای شود. اقتصاد ایران در وضعیت بدی قرار دارد اما به نظر نمی رسد که کشور در آستانه فروپاشی اقتصادی باشد. دوم، افزایش تحریم ها می تواند منجر به کاهش فشار بین المللی تحریم ها شود. بخواهیم یا نخواهیم، روحانی اکنون موفق به تغییر ادراک و ذهنیت بین المللی نسبت به ایران شده است.

سوم، تهدیدهای بیشتر نظامی هم بعید است بتواند دستاورد حداکثری دیپلماتیک داشته باشد ضمن آنکه واشنگتن باید گزینه نظامی را بعنوان آخرین دستاویز حفظ نماید. حمله های گزینشی به سایت های هسته ای ایران هم، حاکمیت را به تعطیل کردن برنامه هسته ای اش، وادار نخواهد کرد.

نهایتا اینکه تولید بحران موجودیت برای جمهوری اسلامی هم می تواند نتیجه وارونه ای به بار آورد و انگیزه های آن برای کسب تسلیحات هسته ای را افزایش دهد. کوتاه آنکه بازی موش و گربه با تهران، کارآیی ندارد و چه بسا به حوادثی خطرناک منجر شود و همه چیز را در معرض یک قمار بی حاصل قرار دهد.

پس هنوز هم وقت دیپلماسی است و نه جنگ. تغییرات سطح بالای مدیریت کشور و جریان دیپلماتیکی که با توافق ژنو به راه افتاده به این معنی است که فرصتی واقعی فراهم آمده تا بحران هسته ای ایران، با رویکردی صلح آمیز حل و فصل شود. بنابراین، با توجه به همه جوانب کار، باید تمامی فرصت ها را در اختیار دیپلماسی قرار داد تا به موفقیت برسد.

پژوهش**ح.ج.س**1459

(1). ماتیو کروینیگ Matthew Kroenig استاد پیوسته روابط بین الملل در دپارتمان دولت در دانشگاه جرج تاون و عضو ارشد مرکز برنت اسکوارت در امور امنیت بین المللی در شورای آتلانتیک و نیز مولف کتاب ˈزمانی برای حمله به ایران: تهدید هسته ای ایرانˈ می باشد.

(2). کالین اچ کال Colin H. Kahl هم استاد پیوسته مطالعات امنیتی در مدرسه ادموند والش دانشگاه جرج تاون است.
کد N67426

وبگردی