آفتاب
/تحلیل-نیویورک تایمز/

یک القاعده جدید خلق نکنید!

یک القاعده جدید خلق نکنید!

"فرماندهان ارتش مصر یک جنگ تمام‌عیار را علیه اخوان‌المسلمین به راه انداخته‌اند. رهبران آمریکایی و اروپایی این سرکوب را با احساسی از کناره‌گیری نظاره کرده‌اند؛ به این خاطر که هردوی این قدرت‌های غربی دارای ابزاری کمی برای تاثیرگذاری بر تصمیم‌گیری‌های ارتش مصر هستند و به این خاطر که این درگیری به نظر یک موضوع داخلی می‌آید."

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دنیل بنجامین و استیون سیمون، در تحلیلی در روزنامه نیویورک تایمز می‌نویسند: «اما این باور و اعتقاد که این درگیری‌های رو به رشد و فزاینده تنها در داخل مرزهای مصر باقی بمانند، نادرست است. در حالیکه درگیری‌ها و خشونت‌ها روز به روز افزایش می‌یابد و اسلام رادیکالی عمیق‌تر می‌شود، بحران موجود در مصر تهدیدی است برای افزایش روزافزون فعالیت‌های تروریستی در سراسر آفریقا و سرکوب ضد اسلامی که از اواخر سال‌های 1970 اغاز شد و به خیزش القاعده کمک کرد،‌ باعث تولید و ایجاد یک موج جدید از حملات علیه اهداف غربی می‌شود.

سرکوب اسلام‌گرایان در مصر یک مرحله حساس در ظهور افراط‌گرایی معاصر شد. درحالیکه گروه‌های خرد و کوچک که بیش از اخوان‌المسلمین رادیکال بودند،‌ شکل گرفتند، اسلام‌گرایان بیش از پیش خشونت‌طلب شدند. در سال‌های 1970 میلادی یکی از اعضای سابق کاریزماتیک اخوان‌المسلمین به نام "شکری مصطفی" گروهی به نام "تکفیروالهجره" را تشکیل داد که یکی از اولین پیشگامان القاعده بود. در ضمن، "محمدعبدالسلام فرج" ایدئولوژی گروه "الجهاد" را پایه‌ریزی کرد. این گروه در نهایت انور سادات، رییس جمهوری اسبق مصر را ترور کرد و کمی بعد، بسیاری از رهبران القاعده را آماده کرد که از جمله آنها می‌توان به ایمن الظواهری، رهبر کنونی القاعده و جانشین اسامه بن لادن اشاره کرد؛ کسی که در سال 2011 میلادی در حمله نیروهای نظامی آمریکا در ابیت‌آباد پاکستان کشته شد.

اوضاع و شرایط در مصر در حال بدتر شدن است و ارتش این کشور به درستی از این موضوع آگاه است؛‌ اگرچه برخی خود را فریب می‌دهند که این افراد بعد از مدتی تسلیم می‌شوند. مجرم جلوه دادن اخوان‌المسلمین، که در سال‌های 1970 میلادی خشونت را کنار گذاشت و از طریق انتخاب محمد مرسی،‌ رییس جمهوری مخلوع مصر به این مساله متعهد شد،‌ نشان می‌دهد که به این تعهد عمل نشده و تعهدات ارتش مصر در بازگشت به دموکراسی توخالی بوده است.

موضع‌گیری علیه اخوان‌المسلمین یک خطای شوم است. سرکوب همراه با حذف سیاسی مدت‌هاست که باعث رادیکالی شدن می‌شود و امیدواری بزرگ از بهار عربی این بود که عبور از رژیم‌های خودکامه باید پایانی باشد بر حکومت‌های مستبد و سبعانه.

درعوض، جنگ علیه اخوان‌المسلمین باعث نقض و پایمال کردن انتخاب منطقی برای افرادی می‌شود که بی‌طرف هستند.

پیش از این، یک حمله از سوی اسلام‌گرایان که با هدف قرار دادن نیروهای امنیتی آغاز می‌شد، هم اکنون شامل حمله به اهداف غیرنظامی نیز می‌شود. برخی از کارشناسان به جنگ داخلی الجزایر اشاره دارند؛ زمانیکه ارتش این کشور انتخاباتی را که باعث می‌شد تا اسلام‌گرایان به قدرت برسند،‌ باطل اعلام کرد و باعث بروز جنگی داخلی در سال 1991 میلادی شد که بیش از 200 هزار تن در آن کشته شدند. اما پیامدهای این درگیری دنباله‌دار در مصر می‌تواند بدتر باشد.

با استقرار نیروهای امنیتی ضعیف داخلی در سراسر منطقه، به آسانی می‌توان این مساله را تصور کرد که چگونه خطی از پول، مردان و تجهیزات می‌تواند تمام شمال آفریقا را تهدید کند. تسلیحات از زرادخانه بزرگ و عظیم معمر قذافی،‌ دیکتاتور سابق لیبی می‌تواند به مصر وارد و به بروز خشونت منجر شود، در حالیکه مبارزان می‌توانند با عبور از مرز وارد لیبی شده و به تحکیم و تثبیت نیروهای تروریستی در آنجا بپردازند؛ همانطور که پیشتر این کار را انجام دادند. تونس، یکی از کشورهای امیدوار به بهار عربی نیز ممکن است در خطر باشد. به عبارت دیگر، شبه‌جزیره سیناء در معرض تبدیل شدن به یک تهدید مخاطره‌آمیز و ناآرام و به خطر انداختن امنیت اسرائیل قرار دارد.

دولت‌های غربی باید این احتمال واقعی را مشخص کنند که یک دوره جدید از درگیری‌ها می‌تواند باعث به وجود آمدن تروریست‌های بیشتر شود که علاقه فراوانی برای هدف قرار دادن آمریکایی‌ها و غرب دارند. درست یا غلط، اسلام‌گرایان اوضاع کنونی را به گونه‌ای می‌نگرند که از جانب آمریکا حمایت یا مهندسی می‌شود. زمانیکه قانونگذاران آمریکایی چون میشله باچمن، جمهوری خواه عضو مجلس نمایندگان آمریکا، برای ستودن رژیم نظامی مصر به این کشور می‌روند و اخوان‌المسلمین را مورد نکوهش قرار می‌دهند، این روندی نیست که بتواند به آمریکا کمک کند.

در حال حاضر آمریکا گزینه‌ مناسبی ندارد. در مواجهه و رویارویی با ارتش هیچ جنبه مثبتی وجود ندارد – تنها چشم‌اندازی از باخت و شکست دیده می‌شود. یک واکنش سیاسی تاثیرگذار نیازمند همکاری نزدیک با سرویس امنیت مصر خواهد بود که مشکل همان آغاز همکاری با آنهاست.

و ضرورت برای ارتش آمریکا دستیابی به کانال سوئز و تداوم حمایت مصری‌ها برای معاهده صلح با اسرائیل است که مانعی است بر سر راه مصر. ایالات متحده در شرایطی همانند دوران حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر برای سه دهه روبرو خواهد شد و مجبور است از نزدیک و در حالیکه برای آزادی‌خواهی و ترقی‌خواهی تاکید می‌کند، به مقابله با تروریسم بپردازد. بنابراین، باید انگیزه‌های جدیدی را برای فشار آوردن بر حاکمان مصر بیابد تا راه‌هایی را برمبنای نیازهای اقتصادی کشور بگشایند. اما این مساله سخت است به ویژه بخاطر آنچه که کشورهایی چون عربستان و امارات متحده عربی آن را تامین خواهند کرد.

دراینجا یک شانس کوچک برای غرب و سایر قدرت‌های بزرگ چون روسیه و چین وجود دارد که هر دو از اسلام‌گرایان افراطی می‌هراسند و به این ترتیب می‌توانند برای ارسال پیامی مشابه به مصر متقاعد شوند. ما باید برای تهیه یک رویکرد مشترک تلاش کنیم.

آمریکا باید تمام تلاش خود را به کار گیرد تا از این مساله اطمینان حاصل کند که آن دسته از افرادی که خارج از مصر چرخه سرکوب و رادیکالی شدن را به یاد دارند،‌ به طور منظم به مصری‌ها یادآوری کنند که این روند را فراموش نکنند؛ چرخه‌ای که به حملات 11 سپتامبر 2001 منجر شد.»

انتهای پیام

کد N51894

وبگردی