عجله کردن

برخى از والدين بسيار عجول هستند، مى‌خواهند فرزند آنها به سرعت پيشرفت کند و مدام او را با بچه‌هاى همسايه مقايسه مى‌کنند؛ آنها مى‌خواهند که فرزند آنها زودتر راه بيفتد و زودتر زبان باز کند و ...


ولى چرا بايد اين مطالب اين همه فکر شما را به خود مشغول کند؟ آهنگ رشد هر بچه‌اى خاص خود او است.


يکى در ۶ ماهگى دندان در مى‌آورد، ديگرى در ۹ ماهگى؛ يکى در ۹ ماهگى راه مى‌افتد، ديگرى در ۱۵ ماهگى. دانش‌آموزى در ۱۰ سالگى کلاس پنجم را تمام مى‌کند و ديگرى در ۱۲ سالگى. يکى در ۱۰ سالگى بالغ مى‌شود و ديگرى در ۱۵ سالگي! بايد به آهنگ پيشرفت او احترام بگذاريد: پاره‌اى از کودکان براى ده دقيقه و دسته‌اى براى بيست دقيقه تمرکز حواس دارند.


از طرفى سه ماه زودتر راه افتادن يا يک سال زودتر خواندن را فراگرفتن، چه تأثيرى در زندگى او مى‌تواند داشته باشد. اگر بخواهيد به هر قيمتى که شده کودک را از دنياى کوچک خود خارج سازيد، مسئوليت بزرگى را تقبل کرده‌ايد.


اگر در ۲ سالگى او به همه چيز دست مى‌زند، اين طبيعى است، به اين ترتيب او دنياى اطراف خود را کشف مى‌کند. اگر در ۳ سالگى خيلى شيطنت مى‌کند، اين هم طبيعى است، او از اين راه به تقويت عضلات خود مى‌پردازد. در ۴ سالگى او به نظم تربيت احترام مى‌گذارد، و تا ۷ ـ ۸ سالگى که حساب ياد نگرفته است، مفهوم آن را نمى‌فهمد. ظاهراً فرزند شما روزهاى خود را به بطالت مى‌گذارند و کارى انجام نمى‌دهد، ولى چنين نيست، او چيزهائى را که مى‌بينيد زير نظر مى‌گيرد”.


ژان روستان ـ Jean Risland“ مى‌گويد: ”عشق او به علوم طبيعى در باغچه‌اى شکل گرفت، او در آن باغچه ساعت‌ها به مشاهدهٔ حشرات مى‌نشست“.


معمولاً تصور مى‌کنند که هر پيشرفتى بر اثر کوشش‌هاى کودک يا والدين او به‌وجود مى‌آيد، و عوامل زمان و طبيعت ناديده گرفته مى‌شوند. حال آنکه هر بچه‌اى با گذشت زمان و به آهستگى جسمى، فکرى و احساسى لازم را پيدا مى‌کند.


بايد از اين بترسيم که کشف توانائى‌هاى نوزاد، والدين را، از همان بدو تولد فرزند آنها، در جهت ”هميشه زودتر از ديگران“ تشويق کند، و آنها نتيجه بگيرند که چون نوزاد به اين زودى هوشيار مى‌شود. بايد براى سرعت بخشيدن به آموزش او، از اين حالت استفاده کنيم. اين ترس به‌جا است. پزشکى آمريکائى به‌نام ”گلن دومن ـ Glen Doman“ با همين شيوهٔ استدلال مدارس نوزادان را پايه‌گذارى کرد، و هدف او پروردن نوزادانى بهتر بود. ”گلن دومن“ از روشى خاص براى سرعت بخشيدن به رشد و استعداد‌هاى اطفال بهره گرفت. در اين مدرسه‌ها اطفال در ۲ سالگى خواندن، در ۳ سالگى نواختن ويلون در ۴ سالگى استفاده از کامپيوتر را فرا مى‌گرفتند. ولى در ۵ سالگى دچار افسردگى مى‌شدند، آنها عصبى بودند و نمى‌توانستند بخوابند و رفته رفته اين مدرسه‌ها خالى شد.


ولى وسوسهٔ تشويق کودکان به پيشرفتن زود هنگام پابرجا است، گاه‌گاهى هم مطالبى دربارهٔ روش‌هاى جادوئى مى‌شنويم که به موفقيت کودکان مى‌انجامد.


زندگى کودکان را نبايد با فشارهاى بيش از اندازه مختل کرد، ولى البته براى رشد هوش و عواطف آنها محرک‌هائى لازم است. برخى از کودکان به آهستگى و برخى به سرعت پيش مى‌روند، ولى در محيط مساعد، هر کودکى با آهنگ مخصوص به خود شکفته مى‌شود.

کودک دو زبانه

افزايش تعداد کشورهاى اتحاديهٔ اروپا، از هفت به دوازده، و در آينده پانزده کشور، مهاجرت کارگران غير متخصص، و افرادى که به دلايل سياسى کشور آنها را ترک مى‌کنند... از جمله عواملى هستند که مسئله دوزبانه شدن را مطرح مى‌کنند. اين مسئله در سطح آموزش ملى نيز احساس مى‌شود زيرا مى‌خواهند آموزش زبان دوم در برنامهٔ برخى از کودکستان‌ها هم بگنجانند.



اين مسئله در چارچوب خانواده چگونه مطرح مى‌شود؟ يعنى هنگامى که مليّت پدر و مادر يکى نيست يا زمانى که مليّت والدين يکى است، اما در کشورى بيگانه زندگى مى‌کنند، اين پرسش به ميان مى‌آيد که براى سخن گفتن با طفل بايد زبان پدر را برگزيد يا زبان مادر را؟ آيا بايد به زبان مردم کشورى که در آن زندگى مى‌کنيم با فرزند خود حرف بزنيم؟


پس از پژوهش‌ها، مطالعه‌ها و ترديدهاى بسيار، امروز به راه‌حلى بسيار ساده دست يافته‌اند: به والدين توصيه مى‌کنند که هر يک به زبان مادرى خود سخن بگويند. وقتى با نوزادمان حرف مى‌زنيم، وقتى براى او لالائى مى‌خوانيم، زبان مادرى به خودى خود بر لبان ما جارى مى‌شود. بعدها، تماس کودک با محيط خارج از خانه، يعنى مهدکودک و کودکستان باعث مى‌شود او با سرعتى بيش از تصور، زبان مردم کشورى را که در آن زندگى مى‌کند، فراگيرد. گاهى نخستين تماس‌ها دشوار است، ولى کودک راه‌هاى ديگرى چون زبان اشاره و لبخند را در اختيار دارد، و رفته رفته زبان رايج را فرامى‌گيرد.


در عمل مى‌بينيم که اگر به دو زبان کودک حرف بزنند و او به همان آسانى که ژيمناستيک را فرامى‌گيرد، هر دو زبان را مى‌آموزد، و با انعطافى کامل به آن دو زبان سخن مى‌گويد و حتى به‌نظر مى‌رسد که کار براى وى جالب است.


سرانجام به‌نظر مى‌رسد که کودک دو زبانه از قدرت خلاقيت بيشترى برخوردار است و در اختيار داشتن دو زبان و دو شيوهٔ تفکر از همه نظر به‌ رشد روانى او کمک مى‌کند.


- چند مشکل:

1. هر يک از والدين مايل است که کودک زبان او را بهتر ياد بگيرد و کودک را مجبور به گزينشى مى‌کنند، که توانائى آن را ندارد، زيرا نمى‌خواهد مادر يا پدر خود را آزرده خاطر کند.


2. گاهى مادرى مثلاً فرانسوى زبان فکر مى‌کند که فراگيرى زبان پدرى که براى مثال زبان ترکى است، بسيار دشوار و در عين حال بيهوده است، زيرا فرزند آنها بنا نيست هرگز به زادگاه پدر خود برود. در اين شرايط، کودک از سخن گفتن به زبان پدرى خوددارى مى‌کند.


3. مسئله ديگر زمانى مطرح مى‌شود که زبان مادرى در کشور محل اقامت زبان بى‌اهميت باشد. در عمل، هنگامى که کودک تشخيص دهد آموزگار و دوستان وى براى زبان مادرى او ارزش قائل هستند، به فراگيرى زبان دوم براى سخن گفتن با آنها تشويق مى‌شود. در مقابل، اگر کودک متوجه شود، که اطرافيان براى زبان مادرى او ارزشى قائل نيستند، يا آن را به‌منزلهٔ نقطه ضعفى به‌شمار مى‌آورند، نه تنها براى فراگيرى زبان دوم اشتياقى نشان نمى‌دهد، بلکه در زبان مادرى هم پيشرفت چندانى نمى‌کند. در برخى از مدرسه‌ها، فرزندان مهاجران با اين مشکل روبه‌رو هستند.


در اينگونه موارد آموزگار بايد براى زبان مادرى کودک ارزش قائل شود، زيرا صاحب‌نظران معتقد هستند که هر قدر کودک زبان مادرى خود را بهتر فراگيرد، در زبان دوم هم تواناتر مى‌شود.


- مزيت زبان دوم:

گاهى والدين مايل هستند، فرزند آنها از طفوليت زبان دومى را نيز فراگيرد، تا بر ديگران مزيتى داشته باشد.


توجه داشته باشيد که وقتى دو زبانه شدن را به کودک تحميل مى‌کنيم، زبان دوم را به‌خودى خود، مثل زبان مادرى فرا نمى‌گيرد؛ و براى اين کار با دشوارى‌هاى روبه‌رو مى‌شود. بنابراين بهتر است صبر کنيم تا کودک زبان مادرى خود را که به فراگيرى آن تمايل بيشترى دارد، فراگيرد و بعد زبان ديگرى را ياد بگيرد، يعنى دست‌کم بايد ۶ ـ ۷ سال داشته باشد.


براى آموزش زبان دوم بايد روشى براساس بازى و سرگرمى برگزينيد، و در برابر اشتباه کودک صبور باشيد و او را سرزنش نکنيد، زيرا تندى کردن مانع پيشرفت او مى‌شود. اگر احساس کرديد که کودک به آسانى قادر به فراگيرى زبان دوم نيست، يا علاقه‌اى به آن نشان نمى‌دهد، آموزش او را به بعد موکول کنيد.


صرف‌نظر از دليل دو زبانه شدن فرزند شما، او در هر حال در ابتداى کار گاهى هر زبان را با هم مخلوط مى‌کند؛ اين طبيعى است او براى هر جسمى، در هر زبان يک يا دو واژه مى‌شناسد. براى مثال در فارسى براى خودرو دو واژهٔ ماشين يا اتومبيل را به‌کار مى‌برد و در انگليسى واژهٔ Car را مى‌داند. در گفتگوهاى روزانه گاهى اين واژه و زمانى آن يک را به‌کار مى‌برد بى‌آنکه بفهمد اين کلمات به دو زبان مختلف تعلق دارند. او رفته رفته، با يارى والدين وى بين زبان‌هائى که مى‌داند فرق مى‌گذارد.


معمولاً از ۳ سالگى به بعد به سادگى مى‌تواند به دو زبان سخن بگويد. گاهى کودک در حال فراگيرى دو زبان، دچار ناراحتى‌هائى چون لکنت زبان مى‌شود. اين ناراحتى‌ گذرا اهميتى ندارد، و حتى کودکى که به يک زبان سخن مى‌گويد ممکن است به آن مبتلا شود؛ و به دو زبانه شدن کودک ارتباطى ندارد. پيشرفت کودکى که تنها يک زبان را فرامى‌گيرد، با سرعت پيشرفت آنکه همزبان به يادگيرى دو زبان سرگرم است تفاوتى ندارد. پس نبايد دو زبانه شدن را علت دير زبان باز کردن برخى از اطفال بدانيم، و ريشهٔ اين تأخير را بايد در جائى ديگر جست و جو کنيم.


در موارد بسيار نادرى ديده شده که کودک دو زبانه از سخن گفتن باز مى‌ماند. ريشهٔ اينگونه بند آمدن زبان در بيشتر موارد به شرايط ويژهٔ آموزش زبان وابسته است. براى مثال: ژان ۴ ساله را سرزنش مى‌کردند که چرا در هر دو زبان به خوبى نمى‌تواند احساس خود را بيان کند، يا آنتوان را بر سر يک دو راهى قرار داده بودند، بى‌آنکه توان گزينش داشته باشد. پدر مايل بود آنتوان به زبان او بهتر حرف بزند و مادر نيز عين همين خواسته را داشت و آنتوان که نمى‌خواست هيچ يک از آنها را بى‌آزارد، دست از سخن گفتن کشيد و تنها زمانى حرف زدن را از سرگرفت که والدين وى متوجه شدند چه توقع نابه‌جائى از فرزند خود داشته‌اند.


سرانجام يادآورى مى‌کنيم سخن نگفتن به زبانى که به کودکى فراگرفته‌ايد، باعث مى‌شود آن را فراموش کنيد. بسيارى حيرت مى‌کنند که اطفال ايرانى مقيم انگلستان، پس از چند سال انگليسى را به خوبى صحبت مى‌کنند، ولى شش ماه پس از بازگشت به ايران بيشتر آنچه را فراگرفته‌اند، از ياد مى‌برند. در عمل براى آنکه کودک دانسته‌هاى خود را فراموش نکند، يا بايد در مدرسه‌اى دو زبانه نام بنويسد، يا با دوستانى انگليسى معاشرت کند، يا گاه به گاه به انگلستان برود. البته در مورد بزرگسالان نيز همهٔ اين نکته‌ها صادق است.