هنرمندان سفالگر تکنيکهاى دوره پيش را با اندکى تغيير ادامه دادند. ورود سفالهاى لعابدار، آبى و سفيد از چين سبب شد که تقليد از آنها در ايران رواج يابد و در مراکز اصفهان، کرمان، تبريز و محدودهٔ خليجفارس از آنها سخته شود. در اين زمان شايد نتوان نقشى يافت که اصالتاً ايرانى و از تأثير چين عارى باشد. ليکن هنر کاشى و نقش آن رونق زيادى به دست آورد و در آن تحول بسيار ارزشمندى آشکار شد. برجستهترين نمونههاى آن در مسجد شاه و مسجد شيخ لطفالله و درب امام اصفهان بهچشم مىآيد.
در زمينهٔ طلاکارى و نقرهکاري، ايران دورهٔ صفوى شهرت داشت. هنر تجليد و صحافى از پيشرفت قابلتوجهى برخوردار شد. صحافى مقوايى همراه با نقاشى زيرلاکى جايگزين صحافى چرمى تزئينى شد. فن صحافى از برجستهترين فنون تزئينى ايران گرديد.
در دوران صفوى منسوجات از رونق وسيعى برخوردار شد. در اصفهان، يزد و کاشان پارچههاى ابريشمى توليد مىشد و به اروپاى شرقى و اروپا صادر مىشد.
قالىبافى موقعيت بسيار ممتازى بهدست آورد و در شهرهاى کرمان، کاشان، يزد، شيراز و اصفهان کارگاههاى معتبرى براى توليد آن بوجودآمد. قالىهاى ترکمن متقاضيان زيادى در آسياى مرکزى داشت و هر ايلى به سبب خاص خود آنرا تهيه مىکرد؛ اما معمولاً زمينهاى از رنگ قرمز يا قرمز متمايل به سياه، با نقوش رنگى به رنگهاى سبز، آبى و نارنجى ويا سفيد داشتند.
در آذربايجان نيز کارگاههاى قالىبافى وجود داشت و با نقوش حيوانى و صحنههاى شکار در اغلب موارد شبيه قالبهاى ساير شهرها بافته مىشد.
در دوران صفويه فلزکارى به صورت نوشتن اشعار و نامهاى پيامبران و ائمه اطهار بر روى ظروف، همگانى شده بود. صحنههاى بزم و شکار نيز در حاشيهها و قالبهاى گرد و ترنجشکل کار مىشد. در دوران صفوى هنرمندان مىکوشيدند پيوسته شکل اشياى فلزى را دگرگون کرده و گسترش دهند.
هنرهاى ديگرى که در دوران صفويان اعتلا يافت، پارچهبافي، زرىدوزي، ترمهدوزي، سرمهدوزى و غيره است.