پیرمرد و جنازه
پیرمرد خسته و نگران از مزرعه باز میگشت و در تاریکی شب و ھیاھوی باد غرق در فکر خاتون بود که چگونه برایش طبیبی را از شھر بیاورم. او حالش خیلی بد است نیاز به طبیب دارد. از دھکدهشان ھم راه طولانی و سختی تا شھر بود و نمیتوانست پیاده برود. در ھمین افکار بود که ناگھان سوسوی چراغ ماشینی جاده تاریک را روشن کرد و رشته افکارش را از هم پاره کرد و به چشمان پیرمرد گرمی بخشید و در دلش امید را زنده کرد.
پیرمرد خسته و نگران از مزرعه باز میگشت و در تاریکی شب و ھیاھوی باد غرق در فکر خاتون بود که چگونه برایش طبیبی را از شھر بیاورم. او حالش خیلی بد است نیاز به طبیب دارد. از دھکدهشان ھم راه طولانی و سختی تا شھر بود و نمیتوانست پیاده برود. در ھمین افکار بود که ناگھان سوسوی چراغ ماشینی جاده تاریک را روشن کرد و رشته افکارش را از هم پاره کرد و به چشمان پیرمرد گرمی بخشید و در دلش امید را زنده کرد.
ماشین به نزدیکی پیرمرد که رسید توقف کرد. پیرمرد چشمانش خوب نمیدید نزدیکتر رفت اما کسی را درون ماشین نیافت. تعجب کرد. عقب عقب رفت که ناگھان چیزی مانند یک لاشه را زیر پایش احساس کرد. پایش را عقب کشید و نگاھش را به زیر پایش انداخت. در میان نور ماشین متوجه جسدی شد که دستش زیر پای پیرمرد بود، صورتش خون آلود بود و تشخیص داده نمیشد.
پیرمرد نمیدانست چه اتفاقاتی دارد رخ میدھد اما با خود اندیشید بھتر است جنازه را درون ماشین بگذارم تا کسی را بیابم. اما ھمین که جنازه را درون ماشین گذاشت ماشین حرکت کرد و رفت. پیرمرد ماند و یک عالمه چراھای بیجواب.
مدتی پیرمرد در افکارش غرق بود. ناگھان به خود آمد که حال خاتون خیلی بد است. نمیتوانم زیاد تنھایش بگذارم و قدمھایش را از روی زمین کند و به دست راه سپرد. از میان جنگل عبور میکرد صدای جغد بیدار و زوزوی باد در ھم پیچیده بود. پیرمرد در این فکر بود که چگونه ممکن است این چنین اتفاقی بیفتد؟ این اتفاقات را به حساب خستگی خودش گذاشت و به نزدیکی کلبه رسید.
روشنایی کلبه از درش بیرون زده بود پیرمرد با خود گفت: چرا خاتون این وقت شب در را باز گذاشته است؟ آیا جایی رفته است؟ وارد کلبه که شد صدای جیغ و فریاد فضای کلبه را پر کرد انگار کسی تقاضای کمک میکرد. رد دستھای خونآلود که انگار کسی از روی مقاومت روی دیوار کشیده باشد حک شده بود.
روشنایی کلبه از درش بیرون زده بود پیرمرد با خود گفت: چرا خاتون این وقت شب در را باز گذاشته است؟ آیا جایی رفته است؟ وارد کلبه که شد صدای جیغ و فریاد فضای کلبه را پر کرد انگار کسی تقاضای کمک میکرد. رد دستھای خونآلود که انگار کسی از روی مقاومت روی دیوار کشیده باشد حک شده بود.
پیرمرد بیدرنگ به اتاق خاتون رفت. در اتاق را که گشود اتاق را خالی و خونآلود دید تمام خانه را دنبالش گشت اما او را نیافت که نیافت. ابتدا گمان میکرد که خیالاتی شده باشد اما بعد به خود آمد که واقعیت داشته و آن جسد را ھم که کنار جاده یافته بود جنازه خاتون بوده است.
#داستان تخیلی |
#داستان سرا |
وبگردی
- الی گشت
- vamezdevaj
- ترجمه مقاله
- هزینه معلم خصوصی ساعتی چند؟
- بلیط استانبول
- خرید یوسی پابجی موبایل
- اجاره سوله در جاده مخصوص کرج
- رستاک شلف،انواع قفسه های فلزی فروشگاهی
- خرید سرور hp
- لوله مانیسمان
- پارتیشن اداری
- مجله سفر و گردشگری
- آموزش تعمیرات موبایل
- هارد سرور اچپی - خرید هارد سرور HP
- قانون جذب
- شیرآلات
- تور مسکو سن پترزبورگ
- دوره فارکس
- روشویی کابینتی
- گاز صفحه ای تکنوگاز
- چاپ سی دی
- بلیط استانبول
- گاز رومیزی
- شیرآلات قهرمان
- اموزش فارکس
- بخاری گلخانه
- ردیاب
- مجله سرگرمی فانیبو
- خرید سرور مجازی
- خرید ملک در ترکیه
- اخبار جدید سهام عدالت
- کاندوم اکسپرس
- سرور مجازی بورس
- درمان ریزش مو زنان
- رسام سرور
- کارتون دوبله فارسی
- پلی الکترولیت
- تعمیرکار درب اتوماتیک
- خرید فالوور واقعی فعال
- خرید فالور ارزان
- دانلود فیلم جدید
- خرید کت شلوار دامادی ال سی من
- مزایده ایران خودرو
- رم سرور اچپی - قیمت رم سرور اچپی
- فروشگاه اینترنتی
- تعمیرکار درب ریموتی پارکینگ
- طراحی سایت تبریز
- مزایده خودرو
- شیر قهرمان
- esfahanahan.com
- سرویس خواب دو نفره ساحل چوب
- اجاره وثیقه
- خرید از ebay
- تبلیغات چریکی
- سالن عقد شیک
- سوالات آیین نامه اصلی
- تور استانبول
- آینه کاری
- آموزش طراحی لباس
- بهترین آهنگ های ایرانی
- الکترود جوشکاری آذرجوش
- قیمت پارتیشن شیشه ای
- کاتالوگ
- تعمیرکار جک پارکینگ
- رپورتاژ آگهی
- طراحی پورتال سازمانی
- تعمیرکار کرکره برقی
- خرید وب مانی
- بلیط هواپیما
- دانلود آهنگ ارشاد
- آموزش بورس
- اجاره وثیقه
- پرداخت شهریه دانشگاه
- آموزش تعمیرات برد
- سوالات آیین نامه اصلی
- سایت ترجمه
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است