آفتاب
سعدالله زارعی:

ایران باید از تمام ابزارهای قدرتش در برابر آمریکا استفاده کند

ایران باید از تمام ابزارهای قدرتش در برابر آمریکا استفاده کند

کارشناس مسائل منطقه گفت: آمریکا درحال استفاده از همه ابزارهای قدرتش علیه ما است و ایران نیز باید از همه ابزارهای قدرتش استفاده کند.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه فرهیختگان، تحولات «بیداری اسلامی» در غرب آسیا و شمال آفریقا، هر چند به نتیجه نرسید و در میانه راه منحرف شد، اما توانست ائتلاف‌های منطقه‌ای را با پیچیدگی‌های اساسی مواجه کند. این پیچیدگی‌ها شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه عرب را چنان تکه‌تکه کرده که حتی با میان‌داری آمریکا، امکان شکل‌گیری ساختار جدیدی تحت عنوان «ناتوی عربی» هم فراهم نیست.

در جبهه مقابل ایران، عربستان، امارات و بحرین تلاش می‌کنند در میان انزوای ادامه‌دارشان، آمریکا را متقاعد به صف‌آرایی در مقابل ایران کنند.

در این خصوص، سعدالله زارعی، کارشناس مسائل منطقه که در گفتگویی با «روزنامه فرهیختگان» به بررسی تحولات منطقه پرداخته است، عربستان را کشوری تنها در کف صحن اتحادیه عرب توصیف می‌کند و نشانه این تنهایی را اجلاس مکه و بیانیه آن می‌داند.

وی صف‌آرایی نظامی آمریکا در برابر ایران را رد می‌کند و می‌گوید آمریکایی‌ها حداقل ۲۰ سال است که معادله جنگ را کنار گذاشته‌اند. این کارشناس مسائل منطقه می‌گوید در جنگ اقتصادی همه‌جانبه علیه ایران، تهران باید از ابزارهای قدرتش استفاده کند.

متن کامل گفت‌وگوی با سعدالله زارعی به شرح ذیل است:

برای پرداختن به موضوعات منطقه‌ای، شاید بهتر است که به سال‌ها قبل و شروع بیداری اسلامی بازگردیم. به نظر می‌رسد ایران نتوانست در تحولات بیداری اسلامی اثرگذار باشد. این عدم اثرگذاری ناشی از عدم ارتباط مؤثر ایران با احزاب و گروه‌های اهل سنت بود یا اینکه آمریکا خیلی سریع توانست انقلاب‌های مردمی را منحرف کند؟

سوالی بسیار مهم و کلیدی پرسیدید. فکر می‌کنم سه عامل در ناکامی این موج از جنبش بیداری اسلامی مؤثر بود؛ یکی از این عوامل وضعیت رهبری جنبش‌ها بود. شبکه‌های اجتماعی و جوانان فعال در شبکه‌های اجتماعی، رهبران پیدا و پنهان جنبش‌های مردمی در کشورهای عربی بودند. این جوانان وابسته به جریان ریشه‌دار، باتجربه و دارای پشتوانه عمیق ایدئولوژیک نبودند.

به‌عنوان مثال در مصر شروع وقایع انقلاب از کشته شدن کارگری ۲۸ ساله به نام «خالد سعید» آغاز می‌شود. برادر او که در هیچ‌حزب و گروهی عضویت نداشته، برای واکنش به این اتفاق، در فیسبوک جنبشی به نام «خالد سعید» به راه می‌اندازد. بعد از مدت کوتاهی کمپین «کلنا خالد سعید» در فیسبوک به راه افتاد.

برادر خالد، چشم باز کرد و دید در رأس جنبشی اجتماعی قرار گرفته است. تقریباً تمام کسانی که در میدان التحریر قاهره تجمع کردند و رهبری تجمع را در دست داشتند، از همین سنخ و صنف بودند. جنبش اخوان‌المسلمین یا جمعیت اخوان‌المسلمین مصر با سابقه بیش از ۸۰ سال فعالیت، زمانی خبردار شد که موج ایجاد شده بود. یعنی روز پنجم موج مصر، اخوانی‌ها تازه آمدند و به التحریر پیوستند. آنها وظیفه تأمین غذای حدود ۵۰۰ هزار متحصن میدان التحریر را برعهده گرفتند.

یعنی اخوان‌المسلمین تدارکاتچی قیام بود؟

بله، به جای عنصر هدایتگر و رهبری‌کننده، تدارکاتی شدند. اخوانی‌ها نمی‌دانستند قرار است چه اتفاقی بیفتد. آنها به موج پیوستند که از صحنه دور نباشند. این مثالی است که نشان می‌دهد جنبش اجتماعی در بستر اینترنت به وجود آمده و جریانات ناشناس به صورت غیرارادی در رأس یک جنبش قرار گرفته‌اند.

در مقابل این جنبش، یک رژیم باسابقه صف‌آرایی کرده بود.

در مقابل این جنبش احزاب کارکشته و ارتشی باسابقه بیش از ۱۰۰ سال کار سیاسی بودند. از زمان ملک فواد ارتش مصر سیاسی بود. ارتش در دوره ناصر، سلطنت را کنار زد و یک رژیم جمهوری ایجاد کرد. این ارتش بود که عناصر اصلی سیاست مصر را در دست داشت و کمپ‌دیوید را به نتیجه رساند. حسنی مبارک، رئیس‌جمهور وقت انقلاب ۲۰۱۱، فرمانده نیروی هوایی عبدالناصر بود. در کنار ارتش، سازمان اطلاعات مصر، یک جریان قوی، منسجم و بسیار تعیین‌کننده بود.

گاهی گفته می‌شود سرویس اطلاعاتی حتی از ارتش که مصر را هدایت می‌کند، قدرت بیشتری دارد. غیر از این، سازمان‌های عریض و طویلی با ده‌ها سال سابقه از ۱۹۲۸ در مصر فعالیت داشتند. در کنار این حزب ناسیونالیست‌های ناصری با سابقه طولانی حضور داشتند. با وجود این، این جنبش جوان فاقد تجربه و فکر راهبردی جلو آمد و توانست موج متوسطی هم ایجاد کند چون در تحولات مصر فقط بخشی از پایتخت درگیر انقلاب بود.

از ۱۷ میلیون نفر پایتخت‌نشین، در بهترین حالت تعداد کسانی که در میدان التحریر جمع شدند ۵۰۰ هزار نفر بود، یعنی حدود سه درصد جمعیت پایتخت درگیر انقلاب فوریه ۲۰۱۱ شدند.

عامل دیگر ناکامی انقلاب‌ها، قدرت جریان خارجی مخالف تحولات بیداری اسلامی در منطقه بود. یک طرف صحنه آمریکا و غرب بود و یک طرف پادشاهان و روسای‌جمهور پادشاه‌گونه کشورهای عربی بودند.

علاوه بر این کشورها، در منطقه یک رژیم متوحش از تحولات منطقه یعنی رژیم صهیونیستی وجود داشت. آنها با نیت‌های مختلف و با توزیع نقش تلاش کردند این صحنه را مدیریت کنند. یک مثال بزنم که مشخص شود چقدر سیاستمدارانه جلو آمدند.

در جریان روی کار آمدن «محمد المرسی» اولین و آخرین رئیس‌جمهور پس از انقلاب مصر- آمریکایی‌ها وانمود می‌کردند که از وی در برابر ارتش حمایت می‌کنند. متأسفانه اخوانی‌ها هم این را باور کرده بودند. ما می‌گفتیم آمریکا مخالف اخوان است اما آنها قبول نمی‌کردند.

عامل سوم هم به نظر من جهل میراث‌خواران انقلاب‌ها بود. اخوان‌المسلمین حدود ۸۰ سال کار کرده بود؛ تجربه ذی‌قیمتی داشت و اعتبار خوبی به هم زده بود. رأی ۷/۵۱ درصدی مردم (۲/۱۳ میلیون) به کاندیدای اخوان در انتخابات ۲۰۱۳ رأی کمی نبود. این تعداد رأی را مرسی در برابر رقیبش احمد شفیق که سابقه ارتشی داشت، به دست آورد.

او با این ۱۳ میلیون رأی خیلی کارها می‌توانست بکند. اگر تنها ۲۰ درصد این رای‌ها را که حدود ۵/۲ میلیون نفر می‌شود پای کار خودش نگه می‌داشت، امکان نداشت ارتش بتواند کودتا کند. چرا می‌گویم با ۵/۲ میلیون نفر می‌شد؟

مگر انقلاب فوریه با چند نفر پیروز شده بود؟ ۵۰۰ هزار نفر حکومت مبارک را ساقط کرد. اگر این آقا

کد N2189218

وبگردی