به گزارش ایلنا، تیمی قهرمان شده که بیشترین ثبات عملکرد را در فصل داشته. این نکته ساده اما مهمی است که عموم مدیران ورزش ایران به آن بیتوجهاند و طبعا نتیجهاش را میبینند. آن وقت زمین و زمان را مقصر موفق نشدن تیمشان معرفی میکنند. در زیر چند نمونه را ببینید:
1- تراکتور بعد از شکست در زمین سپیدرود با 3 بازی در خانه و 2 بازی میهمان فرصت بازیابی داشت، ولی با عدم تمرکز مدیریتی و هیاهو و با معرفی کردن فدراسیون به عنوان مقصر شرطبندی (احتمالی) بازیکن خودی، تمرکز تیم به هم خورد و تیمی که تا هفته 24 مدعی اصلی قهرمانی بود حتی سهمیه هم نگرفت.
2- در هر سه فصل اخیر استقلال در نیم فصل دوم بیشتر از پرسپولیس امتیاز گرفته، اما علیرغم هزینه و گرفتن بازیکنان خوب، کادرفنی و تیم دیر بسته شده، دوره بدنسازی و بازیهای پیش فصل درست انجام نشده و نیم فصل اول از دست رفته. یک اشکال تکراری که بیش از بحث پول، ناشی از بیبرنامگی مدیریت است.
3- تجربه استقلال خوزستان در 4 فصل قبل، پارس جنوبی فصل قبل و پدیده این فصل نشان داده تیمهایی با بضاعت کم، اگر سریع بسته شوند و دوره بدنسازی و آمادهسازی کامل انجام شود، میتوانند موفق شوند. همین نکته ساده را عموم باشگاهها رعایت نمیکنند. نگاه کنید به تیمهای سقوط کرده هر فصل.
4- سه سال پیش تیمی تازه صعودکرده به لیگ دعوت کرد برای نوشتن یک استراتژی بلندمدت برای باشگاه تا بتواند به سطح اول فوتبال ایران برسد. طرح اولیهای نوشتم که هدف 2 سال اول تضمین بقا در لیگ، سه سال بعد حضور در میانه جدول و از سال ششم امید به سهمیه با برنامه و بودجه و فلان.
مدیر باشگاه مخالف بود و تاکید کرد برنامه سال اول رسیدن به 8 تیم و سال بعد گرفتن سهمیه است. گفتم که پس از سالها تازه به سطح اول لیگ رسیدهاید، تیم باید ثبات و تجربهای پیدا کند، هوادارها و ارکان باشگاه نظم و نسج بگیرد و البته نشنیدند. طرفه اینکه تیم اول فصل تا رتبه هشتم هم رسید اما افول سریعی کرد و نهایتا در 5 هفته پایانی سقوطش مسجل شد.
5- دو سال پیش به مدیر باشگاهی گفتم 4 بازیکن خارجی دارید و مشکل امکانات. با پول یک بازیکن خارجی میشود یک سال زمین خوب با شرایط مناسب اجاره کرد، این مساله مهمتری است تا یک بازیکن بیشتر. آنها اهمیت ندادند و کل فصل درباره نداشتن زمین مصاحبه کردند، اما مشکل نبود اولویت در بودجهبندی باشگاه بود نه امکانات.
15 سال قبل صفایی فراهانی پروژه آکادمی فدراسیون را راهاندازی کرد و در توافق با رییس وقت فیفا مقرر شد که مدرسهای هلندی و انگلیسی بیایند و در 4 بخش تربیت مدرس ، مربی ، مدیر و مارکتینگ فعالیت کنند. صفایی رفت و دادکان علیرغم پیگیریها پروژه را هوا کرد و آکادمی تبدیل شد به خوابگاه.
صفایی فراهانی با بینش بالایش متوجه شده بود که مساله اصلی فوتبال آموزش ضعیف در همه سطوح است و میخواست با تربیت مدرس نسل جدیدی از مربیان و مدیران را بسازد. ساختار فوتبال ایران بیش از آنکه نیاز به مربی و بازیکن خوب داشته باشد نیاز به مدیران خوب، استراتژیست و مسلط به اقتصاد ورزش دارد.
شاید زیانبارترین اثر مدیریت دولتی فضا دادن به طیف انحصاری از مدیران نابلد در ورزش و بخصوص فوتبال است و از این لحاظ ورزش با فاصله زیاد نسبت به سایر بخشهای اقتصاد ایران وضعیت وخیمتری دارد. بخصوص که این مدیریت ضعیف تالی مفاسد دیگر از نبود فرهنگ تماشاگری تا رشد شرطبندی و فساد مالی در ورزش است.
محمود باقری
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است