... خود آنها (دولت ها) برای ما (موتلفه) این سهم را در نظر گرفتهاند. در دولتهای مختلف این سهم متفاوت بوده است؛ مثلا در دولت دوم خردادی آقای خاتمی ما یک سهم هم در کابینه نداشتیم ولی در دوره مرحوم آیتالله هاشمی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر بازرگانی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه بودند. بد نیست که یک پرانتز باز کنم؛ یادم هست که وقتی آقای خاتمی رئیسجمهور شدند از ما خواستند کسانی را که از اعضای مؤتلفه برای کابینه مفید میدانستیم معرفی بکنیم. [این را] رسما از ما خواستند. من در جلسه شورای مرکزی گفتم پیشبینی میکنم که یک نفر هم از مؤتلفه انتخاب نخواهند کرد و اگر در دولت دوم خرداد قرار باشد یکی از ما هم حضور داشته باشد اگر ما معرفی کنیم او هم حذف میشود، اما معهذا ما قاعده حزبیمان را رعایت بکنیم و برای وزارتخانههای مختلف پیشنهادهایی بفرستیم. پیشبینی من کاملا درست از کار درآمد و هیچکسی از اعضای مؤتلفه در دولت دوم خرداد قرار نگرفت. آقای خاتمی یک احترامی به ما گذاشتند و نظر خواستند که عمل نکردند ولی در کابینه آقای احمدینژاد همین نظرخواهی هم انجام نشد، نه در کابینه اول و نه در کابینه دوم از ما نظری نخواستند. منتها برخی اشخاص و برخی تشکلها دون شأن خودشان نمیدانند که به اتاق انتظار بروند، بنشیند و کسی را معرفی بکنند. ما این را دون شأن خود میدانسیتم و در نتیجه دوطرفه شد؛ نه آقای احمدینژاد از ما کسی را خواست و نه ما کسی را به ایشان معرفی کردیم، منتها در بدنه دولت اینطور نبود. استاندارهای آقای احمدینژاد نسبت به دورههای قبل و بعد از آن بنابر مقتضیات زمانی بیشتر از دوستان مؤتلفهای دعوت به کار کردند.
در دولت آقای روحانی چطور؟
در دولت آقای روحانی هم هیچ نظری از ما خواسته نشد. وقتی آقای روحانی انتخاب شدند بههمراه مرحوم آقای عسکراولادی با ایشان ملاقات داشتیم. به ایشان گفتیم شما نامزد ما نبودید ولی دأب ما این است که هرکس رئیسجمهور میشود، ولو از رقباي ما باشد بعد از تنفیذ رهبری از او اعلام پشتیبانی اصولی میکنیم. تعریف ما از پشتیبانی اصولی این است که واقعا مایلیم دولت موفق باشد. چون خودمان را مدیون نظام میدانیم و دولتی اگر موفق نباشد (چه دولت ما باشد چه رقیب ما) دود آن به چشم نظام میرود. به آقای روحانی اعلام کردیم ما سهمی از شما نمیخواهیم ولی اگر کمکی از ما خواستید با کمال میل حاضر هستیم، آقای روحانی، چه در دوره قبل و چه در این دوره، هیچ نظری از ما نخواستند، نه از افراد ما و نه از تشکیلات ما. پس مؤتلفه اسلامی بسته به میزان تعارفی که به آن میکنند [وارد میشوند]، اگر خودش دولت تشکیل دهد طبیعی است که خودش هم تصمیم میگیرد.
تا جایی که من جستوجو کردم حزب مؤتلفه فعلا فقط آقای میرسلیم را در مجمع تشخیص مصلحت نظام دارد، بهنظر میرسد حتی در نهادهای انتصابی هم سهم مؤتلفه کم و کمتر شده است.
حالا [بهتر است بهجای] اینکه بگوییم درمجموع سهم ما کاهش داشته، بگوییم نوسان داشته است. ما معتقدیم - بیهیچ پردهپوشیای – هم باید در مجلس، هم دولت و همه شوراهای شهر حضور داشته باشیم. حزبیم دیگر، حزب نمیتواند این نیت را نداشته باشد، با فلسفه کار حزبی سازگار نیست. متأسفانه اوایل انقلاب در مؤتلفه این جو حاکم بود که چون ما اهل پست و مقام نیستیم دنبالش هم نمیرویم. بنده با این نظر مخالف بودم که ما اگر از راه طیب و طاهر، یعنی بدون رانت و باندبازی، در مجلس و دولت حضور داشته باشیم. حضور ما در دولتها هم بسته به لطف دولتها بوده است که غالبا یا نبوده یا کم بوده است. یک دغدغه را با شما مطرح میکنم؛ ما در این ادعا صادق هستیم که در مقابل مجموعه نظام مسئولیت داریم؛ یعنی آنجایی که کیان جمهوری اسلامی مطرح است با تمام قوا در میدان هستیم. البته دنبال این هم هستیم که هم در دولت، هم در مجلس و هم در شوراها اکثریت را داشته باشیم که تابهحال در این کار موفق نبودهایم. معتقدیم مؤتلفه در ذهن عامه مردم کم مطرح است و در ذهن نخبگان زیاد، این دو را به نفع عامه مردم زیاد کنیم. در چشمانداز ۱۵سالهای که عرض کردم به دنبال همین هستیم که روزی مؤتلفه اسلامی بتواند برای مجلس فهرست دهد، اکثریت را در دست گیرد و دولت تشکیل دهد. البته در گرفتن مقامها نیات میتواند متفاوت باشد. نیت حزب مؤتلفه اسلامی از حضور در دولت، مجلس و شوراها استفاده از این اهرم برای پیادهکردن احکام الهی است...
... بهنظر میآید شما این حس را دارید که هیچوقت به حق خود نرسیدهاید.
نه چنین احساسی نبود. گفتیم ما که توان معرفی نامزد برای انتخابات را داریم، بهنظر خودمان توان اداره کشور را هم داریم؛ چرا مطرح نباشیم؟ اگر سابقا این توان را نداشتیم، این بار بهنظر خودمان داریم. ممکن است یکعده بگویند که ما در عالم خیال تصمیمگرفتیم، نه ما در عالم خیال تصمیم نگرفتیم و این را در خودمان احساس کردیم. بنابراین وارد شدیم، وقتی مناظرات مرحله دومش را طی کرد، هم ما، هم روحانیت و هم جمنا [این نظر را داشتیم که] سه نامزدی که باقی ماندند، بمانند؛ یعنی آقای قالیباف، آقای رئیسی و آقای میرسلیم. تا پایان مناظره دوم بنابر نظرسنجیهایی که انجام شده بود (در مراکز علمی)، رأی آقای روحانی زیر ۵۰ درصد بود اما بعد از مناظره سوم رأی آقای روحانی هم به ۵۰ درصد رسید و هم از آن بالاتر آمد. این دیگر از یک هفته مانده به انتخابات روشن شد که رأی آقای روحانی که هفته قبل زیر ۵۰ درصد بود، به بالای ۵۰ درصد رسیده.
پس این احتمال را میدادید که روحانی پیروز انتخابات باشد.
قبل از مناظره سوم چنین تصوری نداشتیم. رأی آقای روحانی زیر ۵۰ درصد بود ما [باخود] میگفتیم هر سه نامزد حضور پیدا کنند تا سبد رأی اصولگراها را بهنفع خودمان پر کنیم و حداقلاش این است یکی از ما و آقای روحانی به دور دوم انتخابات میرود.
ارزیابی شما این بود که انتخابات به مرحله دوم میرسد؛ درست است؟
تحلیل ما این بود. این تا زمانی بود که بر اساس نظرسنجیها رأی آقای روحانی زیر ۵۰ درصد بود. بعد از مناظره سوم رأی آقای روحانی بهسرعت بالا رفت و به ۵۰ یا بالاتر رسید. خب شرایط ما با شرایط یکهفته قبل فرق کرد. دور هم جمع شدیم. یکشنبه قبل از انتخابات رأی آقای روحانی روی ۵۴ درصد بود. بنابراین، آن تصمیم قبلی که هر سه نامزد باشند تبدیل شد به اینکه بهتر است ما با یک نفر به میدان بیایم و آن هم آقای رئیسی بود. بر این اساس با آقای قالیباف مذاکراتی از طرف جمنا و روحانیت انجام شد. آقای قالیباف دوشنبه قبل از انتخابات انصراف دادند.
نزدیکان آقای قالیباف معتقد هستند رأی ایشان از آقای رئیسی بیشتر بود ولی چون باید یکی میماند ایشان فداکاری کردند.
نه، بر اساس اطلاعاتی که خودم و حزب مؤتلفه دارد آقای رئیسی در تمام مدت رأیشان از آقای قالیباف بیشتر بود. در هر صورت با آقای قالیباف مذاکره شد و ایشان گفتند من نظر شما را قبول ندارم که باید کنار بروم اما چون تصمیم جمعی گرفتهاید به احترام تصمیم جمعی شما کنار میروم.
شما یعنی چه کسی؟
یعنی جمع جمنا با روحانیت، جمع اصولگرایان، خلاصه آقای میرسلیم و آقای رئیسی ماندند. نظر اکثریت این بود که آقای میرسلیم هم حتما کنار برود و فقط آقای رئیسی بماند. یک مذاکرات بسیار فشردهای را ما از دوشنبه تا چهارشنبه قبل از انتخابات خارج از مؤتلفه اسلامی انجام دادیم. داخل مؤتلفه هم دو نظر مطرح شد، یکی اینکه ایشان بمانند و یکی اینکه نمانند.
ولی شما بیانیه دادید.
به بیانیه هم همینجا میخواهم اشاره کنم. در هر صورت ما از هر شخصیت یا تشکل اصولگرا که در طول آن دو، سه روز آخر مذاکره میکردیم همه بهاتفاق میگفتند که دیگر حالا نامزد شما باید کنار برود اما در مؤتلفه دو نظر وجود داشت.
کسی تصور میکرد آقا میرسلیم برنده میشود؟
نه، در مؤتلفه هیچکس فکر نمیکرد آقای میرسلیم بدون هماهنگی با سایر اصولگرایان رأی میآورد. بههرحال نظرسنجیها وجود داشتند و در بهترین حالت رأی سهدرصدی برای ایشان متصور بودند. اما بحث این بود که خوب است که ما بهعنوان حزب بمانیم ولو اینکه رأی نیاوریم، بعضیها هم میگفتند که درست نیست بمانیم چون اولا به تعامل خود با اصولگرایان آسیب میزنیم و ثانیا رأی هم نمیآوریم.
نظر خود شما چه بود؟
من [نظرم] را موکول کرده بودم به نظرات شورای مرکزی تا روز چهارشنبه، یعنی دو روز قبل انتخابات. دو روز قبل انتخابات این مسئله که میرسلیم بماند یا نه، به اوج خود رسیده بود. تا چهارشنبه بعد از غروب این تردید در حزب مؤتلفه وجود داشت. خود آقای میرسلیم تصمیم به ماندن داشتند. عدهای هم معتقد به ماندن بودند اما ابهامهایی بود که بالاخره هم به نتیجه نرسیدم. تا از مغرب به بعد روز چهارشنبه، یعنی یک روز مانده به انتخابات. ما نظرات مختلف را گرفتیم و مشورت کردیم، چه با خود اعضای شورای مرکزی و چه با بیرون مؤتلفه. یک جلسه مدیریتی تشکیل دادیم؛ رئیس شواری مرکزی، دبیرکل و رئیس هیئت نظارت. ما سه نفر از ساعت ۱۰ شب به بعد جلسه گذاشتیم و فرصت دعوتکردن شورای مرکزی هم نداشتیم. این جلسه سهنفره با توجه به ممکننبودن جمعکردن تمام اعضای شواری مرکزی تصمیم گرفت به خاطر سابقه طولانی و ممتد با روحانیت و هماهنگیای که با اصولگرایان داشتیم مصلحت را این دانستیم که از حمایت از نامزد خود منصرف بشویم و از نامزدی آقای رئیسی حمایت کنیم. این جمع سهنفره که از اعضای ارشد حزب مؤتلفه بودند، این نظر را متفقا اعلام کردند.
اسمها را میتوانید بگویید؟
دبیرکل که بنده بودم و هنوز هم هستم. آقای بادامچیان بهعنوان رئیس شورای مرکزی و آقای توکلیبینا هم بهعنوان رئیس هیئت نظارت. جلسه سهنفره بود. حدود ساعت ۱۲ شب با تعاملاتی که با بیرون و داخل مؤتلفه داشتیم و ممکننبودن اینکه شورای مرکزی جلسه داشته باشد تصمیم [خود را گرفتیم]. قبول داریم این تصمیم شورای مرکزی نبود اما تصمیم مدیریتی سه نفر از مسئولان طرازاول مؤتلفه بود. حدود ساعت ۱۲ تصمیم گرفتیم بیانیه بدهیم. در اطلاعیه اعلام کردیم مؤتلفه اسلامی از ادامه نامزدی کاندیدای مورد نظر خود صرفنظر کرده و از آقای رئیسی حمایت میکند. این [اطلاعیه] ساعت ۱۲، ١٢:١٥روی رسانهها قرار گرفت. قبلا با آقای میرسلیم صحبتهایی شده بود ولی ایشان اصرار به ماندن داشتند. بعد از اطلاعیه ما، ایشان اعلام کردند باز هم میمانند. فردای آن روز هم با ایشان یک جلسه گذاشتیم که ما فکر میکنیم مصلحت مؤتلفه و جریان اصولگرایی و روحانیت در این است که شما اعلام انصراف بکنید. آقای میرسلیم گفتند من چنین مصلحتی را احساس نمیکنم و در رقابت باقی ماندند.
شما اول بحث اشاره کردید که حزب مؤتلفه بین خواص جایگاه و پذیرش دارد... .
نه، من عرض کردم مطرح است نه اینکه همه خواص ما را میپذیرند.
همین را میخواستم بگویم، اینکه در جمنا آقای میرسلیم رأی لازم را نمیآورد. پس به نظر میآید که حزب مؤتلفه جایگاه محکم و قویای ندارد که نامزد مورد نظرش رأی نمیآورد.
به نظر من آن طرف هیچکس با حزب مؤتلفه دشمنی ندارد. بنده هیچ اصولگرایی را دشمن مؤتلفه نمیدانم. در اصول هم در اکثریت موارد مشترک فکر میکنیم؛ اما در سلیقهها، عدهای سلیقه مؤتلفه را قبول ندارند ما هم بعضی از سلایق آنها را قبول نداریم.
خیلی جالب است که آقای زاکانی و آقای حاجیبابایی رأی میآورند و آقا میرسلیم رأی نمیآورد. اینجا بحثی مطرح بود که چینش جمنا شبهمهندسیشده بود و مثلا یاران آقای زاکانی در کنگره بیشتر بودند. شما هیچ اعتراض یا نقدی به این بحثها ندارید؟
ما برای اینکه علیه هیچ اصولگرایی حرفی نزده باشیم، از این نوع تحلیلها ارائه نمیدهیم. بنابراین وارد میدان شد که نامزد مؤتلفه رأی نیاورد و دیگری رأی آورد، نمیشوم؛ چون سابقه تشکیلاتمان هم از دیگران بیشتر است، معتقدم در بعضی از موارد باید نقش سنگ زیرین آسیا را بر عهده بگیریم. البته در جلسات خصوصی اصولگرایان ارائه هیچ نظری ممنوع نیست.
فکر میکنم مؤتلفه درکل فعلا همین نقش سنگ زیرین را پیدا کرده است.
ما اگر بتوانیم در هماهنگی بین اصولگرایان نقش ایفا کنیم، از حالا به بعد هم ابا نخواهیم کرد.
سؤالی هم درباره بحث نواصولگرایی داشتم. هم شما، هم آقای مصباحیمقدم و کل جریانهای سنتی اصولگرایی به بحثی که آقای قالیباف مطرح کردند، روی خوشی نشان ندادید. ولی بهتازگی دیدم آقای باقر لاریجانی از این بحث استقبال کردند که «پیرمردها باید کنار بروند و عرصه را به جوانان بدهند». برمیگردیم به سؤالی که کردم؛ آیا نقش جریانهای سنتی در اصولگرایی کم شده و دیگر حرفشان خوانده نمیشود؟
ببینید اولا آقایان خودشان تعریفی از نواصولگرایی اعلام نکردهاند. بنده هم وقتی صرف نکردم که حرف شخص دیگری را تفسیر بکنم. اصولگرایی و نواصولگرایی را تعریف کنند تا بعدا ما در مقام توضیح و تفسیر برآییم؛ البته اگر لازم دانستیم.
فکر نمیکنید یکجور فرافکنی باشد؟ چون اتفاقا جریان و تصمیمات در دست همین نواصولگراها بوده و مثل اینکه حالا که میخواهند مقصر پیدا کنند، کاسهوکوزهها را سر پیرمردها میشکنند؛ ممکن است که بحث این باشد؟
به نظر من در جریان اصولگرایی آنجایی که بحث اصول است، ما هیچ فرقی با یکدیگر نداریم؛ یعنی در اصولی که پایداری و ایثارگران و روحانیت و قالیباف به آن معتقدند، هیچ اختلافی وجود ندارد؛ اما در روشها قطعا با هم اختلاف نظر داریم.
اینکه آقای قالیباف میگویند در رأس هرم اختلال است و ارتباط رأس با بدنه قطع شده است و بحث آتش به اختیار را مطرح میکند، فکر کنم ناشی از ناراحتی ایشان از تصمیم جمنا و باخت اصولگرایان را بهخاطر تصمیم اشتباه رأس میداند.
ببینید من از شما عذرخواهی میکنم؛ اما خودم را موظف نمیدانم آقای قالیباف یا غیر از آقای قالیباف هر حرفی که میزنند من هم بلافاصله آن را تفسیر کنم. باید از خود آقای قالیباف بپرسید. من قبل از اینکه به سؤال پاسخ بدهم، تأمل میکنم که آیا باید پاسخ بدهم یا خیر؟ خیلی از مواقع خانمها و آقایان خبرنگار از من سؤالی را مطرح میکنند و من هم بهراحتی میگویم من به این سؤال پاسخ نمیدهم. سؤالکردن حق شماست؛ اما پاسخدادن وظیفه بیچونوچرای من نیست. راجع به حرفهای دیگران من هروقت احساس وظیفه کنم پاسخ میدهم.
پس هنوز احساس وظیفه نکردهاید؟
نه احساس وظیفه نکردهام.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است