دکتر "وجیه کوثرانی" دارای دکتری تاریخ از دانشگاه سوربن پاریس، استاد دانشگاه لبنان و مدیرعلمی مرکز مطالعات و بررسیهای سیاسی عربی در بیروت از جمله پژوهشگران تاریخی در لبنان به شمار میرود که دارای دیدگاههای علمی درخصوص بروز اندیشههای تکفیری در منطقه خاورمیانه است.
دکتر کوثرانی در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در بیروت در باره شکل گیری اندیشههای افراطی مذهبی در منطقه خاورمیانه گفت: این اولین باری نیست که در تاریخ چنین افراط گرایی خشونت بار به وجود می آید، وحشی گری داعش نمونهای در عصر کنونی است که در تاریخ و در بین ملل و گرایشهای مذهبی مختلف پیشتر شاهدش بودهایم، شما به جنگهای مذهبی در تاریخ اروپا نگاه کنید که بین پروتستان و کاتولیکها به شدیدترین نوعش شکل گرفت و میلیونها نفر قربانی گرفت و شهرها و روستاهای بسیاری نابود شدند و آنها به اعتقاد خود از مقدسات اعتقادی خویش دفاع میکردند و اعتقادات خود را بر حق میدانستند و کسانی را که با عقیده آنها همراه نبودند بر باطل میداستند و قتل آنها را حق میدانستند، حتی چنین مظاهر خشونت بار را در بین افکار قومی اروپایی در اروپا در حین جنگهای جهانی اول و دوم شاهد بودیم، خشونتها در این عصرها هم به شکل انفرادی و هم به شکل جمعی در قالب استفاده از سلاح ها مرگبار همچون بمب اتمی و موشکهای مختلف بود، اینها چه بسا ابتدا در قالب مواضع سیاسی بروز میکند که بدترین قالب شکل گیری خشونتها را فراهم میکند و قتل انسانها و آتش در روستاها و شهرها را برای افکار عمومی زیبا و در قالب احقاق حق جلوه میدهند.
کوثرانی ادامه میدهد: در تاریخ معاصر اسلامی نیز ما شاهد صدور فتواهایی در قالب افکاری خاص بودهایم که منشا ایجاد خشونت گرایی بوده است، حتی اگر در تاریخ جنگهای عثمانی و صفویه نگاه کنیم در حالی که جنگها و نبردهای سیاسی و حاکمیتی بوده اما با این حال فتاوای شرعی از هر دو طرف صادر میشده است که به نوعی در مسیر توجیه اقدامات نظامی و خشونت بار دو طرف بوده است، اکنون وقتی به جنبشهای خشونت طلب موجود در بین جامعه اهل سنت مراجعه میکنیم میبینیم که ریشههای آن در تاریخ وجود داشته است و اگر منصفانه قضاوت کنیم میبینیم که برخی نگاههای افراطی نیز در طرف مقابل وجود داشته است، وقتی در تاریخ به درگیریهای موجود نگاه میکنیم میبینیم که در یک موضوعی به نام خلافت و در طرف دیگر موضوعی به نام امامت وجود دارد که از یک جنبه این موضوعی فقهی و عقیدتی است که به شکل طبیعی باید در بین علماء مورد بحث و بررسی قرار گیرد اما حرکتهای افراطی که از مسیر عقل و منطق عبور کرده و بحث علمی و علمایی را رها میکنند آنگاه آن را دست مایه درگیریهای خشونت طلبانه قرار میدهند. به همین دلیل است که "وضعیت امروز" در گذشته حاضر است و "وضعیت گذشته" در حال حاضر وجود دارد و ما نمیتوانیم در بررسیها خود از این موضوع غفلت کنیم و آنها را نادیده بگیریم.
مدیر مرکز مطالعات و بررسیهای سیاسی عربی در خصوص نقش قدرتهای بزرگ در بروز چنین وضعیتی ادامه میدهد: اکنون رویارویی بین نیروهای منطقهای و بینالمللی در منطقه ما وجود دارد که در سطح بینالملل کشورهایی همچون آمریکا، روسیه و چین حضور دارند و در سطح منطقهای کشورهایی همچون ایران، ترکیه، مصر و پادشاهی سعودی هستند. برخی از این قدرتها برای اثبات قدرت و وجود خود از همه ابزارهای فرهنگی، سیاسی و نظامی استفاده میکنند، آنها تلاش میکنند تاریخ و گذشته را در نبردهای کنونی حاضر کنند و حتی تلاش میکنند دیدگاههای ایدیولوژیکی را در تلاش برای حاکمیت بر منطقه مستمسک قرار دهند اما در حقیقت این افکار ایدیولوژیک سبب درگیری نیست بلکه یک توجیه است اما سبب اصلی این درگیریها نبرد برای حاکمیت بر منطقه است که دلایل آن به سلطه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باز میگردد، در میان رویاروییهای بینالمللی برخی مناطق هستند که حلقه ضعیف تری را تشکیل میدهند که حلقه وصل بین مناطق دیگر هستند و به همین دلیل وقتی نبردی در این مناطق آغاز میشود بیشتر از جاهای دیگر متضرر میشوند که منطقه ما که از نظر تاریخی در برخی کتب به بلاد الشام شهرت یافته است از همین نوع مناطق هستند که محل عبور قدرتها، نفت و انرژی است و به مناطقی که خصوصیات بروز جنگ و درگیری را دارند شناخته میشوند. از سوی دیگر برای انفجار جنگ و درگیری از نظر تاریخی این مناطق دارای پتانسیل نبردهای قومی و مذهبی است، از همین رو میبینیم با آن که تمامی اهداف در منطقه سیاسی است اما برای پیشبرد اهداف سیاسی در کنار هر قوم و ملتی متناسب با دین و مذهبش ادعاهای طایفی و مذهبی و همان بحث طایفی شیعی و سنی مطرح میشود. در کنار ایران بحث شیعه را مطرح میکنند و در کنار ترکیه و سعودی بحث سنی گرایی پیش میآید، در حقیقت هر وقت اهداف سیاسی کم می آورد درگیریهای طایفی میدان باز میکند.
دکتر کوثرانی، پژوهشگر تاریخ درخصوص خشونتهای جاری در مناطق درگیری در خاورمیانه میگوید: ما اگر باز بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم بخش مهمی از خشونت گرایی در منطقه به خشونت گرایی و دیکتاتوری نظامهای سیاسی باز میگردد که در منطقه وجود داشته و دارند و همین را به دیگر طرفهای سیاسی منطقه سرایت دادهاند، نظام های دیکتاتوری حیات سیاسی آرام را از طرفهای دیگر میگیرند و عملا تعطیل میکنند و آزادی اندیشه را از انسانها سلب میکنند، اندیشمندان و جامعه شناسان باید با دقت شکل گیری خشونت در منطقه را بررسی کنند، ما باید بدانیم که اگر مطالبههای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به درستی از سوی نظامهای سیاسی پاسخ داده نشود و با قدرت زور و سلاح سرکوب شود آنگاه بروز عکسالعمل حتمی است و وقتی چنین واکنش هایی ایجاد میشود آنگاه می توان انتظار داشت که یکی از مصادیق این واکنش ها برخوردهای مذهبی و دینی باشد و یا ممکن است از سوی قدرتهایی که خواستار حاکمیت و سلطه بر منطقه هستند به عنوان ابزاری استفاده شود.
رییس مرکز مطالعات و بررسی سیاسی عربی در بیروت ادامه میدهد: آنچه امروز تحت عنوان درگیری طایفی شیعی – سنی در منطقه ایجاد شده است در تاریخ مشاهده کردهایم و من لازم است در این جا به جمله بسیار زیبای سید محسن امین (از علمای شیعه جبل عامل لبنان) اشاره کنم؛ آن هم در زمانی که استعمار فرانسوی در سرزمینی که اکثریت مطلق آن را اهل سنت تشکیل میدادند تحقق یافت. وی میگفت: "ما (سنی و شیعه) با هم در اختلاف بودیم که خلیفه ما کیست تا آن که خلیفه ما استعمار فرانسه شد" این جمله سید محسن امین در روزهای ملی مبارزه با استعمار فرانسوی معنایش این بود که اختلافات حاشیهای خود را رها کنیم و به سوی آینده حرکت کنیم تا دشمن خارجی و استعمار بر ما مسلط نشود.
وی در باره نقش وفاق داخلی و منطقهای برای جلوگیری از فتنههای قومی و مذهبی میگوید: ما برای مبارزه با افراطی گرایی باید وفاق ملی در کشورهای آسیب خورده منطقه همچون عراق، سوریه و لبنان را تقویت کنیم، دولتها باید براساس منافع مردم خود این وفاق را تقویت کنند تا شاهد بروز افراطی گرایی از نوع داعش در منطقه نباشیم، در حقیقت داعش در میان خلاءهایی رشد کرده است که این خلاءها توسط دولتها و ارکان اساسی نظامها در منطقه پدید آمدهاند. ما تجربه جنگ پانزده ساله لبنان را داریم و میدانیم بدون این وفاق جامعههای منطقه در هر قالب قومی و مذهبی از هم گسیخته میشوند، بارها بوده است که در جریان جنگ داخلی لبنان از یک راه حل صحبت می کردند اما این راه حل هیچگاه محقق نمیشد و جنگ دوباره تا دو سال ادامه مییافت و سپس از راه حل جدید سخن گفته میشد و ما شاهد بودیم که در همین گیر و دار جنگ داخلی در لبنان 15 سال به درازا کشید، اگر راه حلها مبتنی بر وفاق و هم زیستی و توسعه زمینههای سیاسی در جوامع نباشد هرگز شاهد توقف خشونتها نخواهیم بود. آنچه که اکنون در جوامع اسلامی اعم از شیعه و سنی و نیز جامعه مسیحی در منطقه شاهدیم نشان میدهد که یک توطئه در منطقه همچنان در حال حیات و گسترش است.
وجیه کوثرانی درباره تلاش دولتها برای تلاقی مسیر مصالح مشترکشان به منظور عبور از بحرانهای منطقهای میگوید: پس از جنگ جهانی دوم با شکل گیری دولتهای قومی ما شاهد قطع روابط بین دولتهای منطقه بودیم و هر یک به دنبال مصالح خود رفتند و فراموش کردند که مصالح آنها در سایه روابط تنگاتنگ و حل مشکلات یکدیگر تحقق مییابد، از همین رو در نگاه سیاسی دشمنیها افزایش یافت. این درست است که هر یک از دولتها به دنبال مصالح ملی خویش هستند اما این لزوما به معنای تقابل دولتها نیست. ما در ایران شاهد بودیم که تجربه سیاسی جدیدی بین نظامهای منطقه آغاز شد که سخن از یک اسلام سیاسی جدید در سایه تجربه ایران بود اما آمریکاییها به این امر توجهی نکردند و دنبال مصالح خود رفتند زیرا مصالح آمریکا با حل مشکلات بین دولتها در منطقه همگرایی نمیکرد، در زمان روی کار آمدن حزب توسعه و عدالت در ترکیه داوود اوغلو نیز ابتدا تلاش کرد تا مشکلات خود با همه همسایگان را حل کند اما قدرتهای بینالمللی توجهی نکردند و امور به جایی منتهی شد که اکنون میبینیم. الان برخی از کشورها تلاش میکنند سیاستهای خود را جنبه خطاب دینی دهند و از همین مسیر به گذشته نقب میزنند اما واقعیت این است که دولتها عملا سیاست پراگماتیک را دنبال میکنند.
وی درباره نقش علماء و اندیشمندان برای عبور از مرحله افراطی گرایی و اندیشههای تکفیری گفت: به اعتقاد من علمای ما اعم از سنی و شیعی در خصوص برخی نصوص تاریخی که اندیشههای طایفی و افراطی را تحریک میکنند کوتاهی کردهاند و لازم است آنها از نظر علمی و فقهی تلاش بیشتری کنند، همین امر باعث شده است که بروز اندیشههای افراطی در هالهای از ابهام و عدم شناخت دقیق قرار گیرد، ما شکی نداریم که یکی از دلایل گرایش به خشونت و افراطی گری شرایط زندگی و معیشتی مردم در مناطقی است که اندیشه های افراطی در آن شکل می گیرد، شما به داعش نگاه کنید که انواع گروههای اجتماعی از منطقه خاورمیانه و حتی اروپاییها را دور خود جمع کرده است، هر کدام مشکلی خاص دارند و محور مشترک همه آنها دشمنی و عدم پذیرش طرف آخر است که خروجی آن همان تکفیر دیگران است، اینها طرف دیگر را در اینجا همان شیعه فرض کردهاند و این اوج افراطی گری طایفی است که با تحولات سیاسی در منطقه خاورمیانه گره خورده است، به شکلی که اگر اشتباه محاسباتی در سیاستها صورت گیرد نتیجه و ثمرهاش به طرف همین اندیشه افراطی طایفی میرود و لازم به یادآوری است که اگر برخورد درستی از سوی صاحبان تصمیم سیاسی و علماء صورت نگیرد آنگاه این برخوردهای طایفی تا سالهای سال در منطقه ادامه خواهد یافت.
کوثرانی در باره آینده منطقه میگوید: ما وقتی تحولات منطقه را از نظر تاریخی و بنیانهای فکری بررسی میکنیم هیچ دستاوردی نداریم که بگوییم آینده روشنی در انتظار ما هست، اما بدون شک بروز توافقهای مشترک و وحدت ملی در بین جوامع و دولتهای منطقه و به خصوص سوریه، عراق و لبنان میتواند راه حلی ایجاد کند، در چنین بحرانهای سنگینی دیگر بحث مبارزه وجودی با امپریالیسم و یا طرفهای خارجی رنگ میبازد زیرا بین دولتها و بنیانهای محکم فکری و اجتماعی مشترک وجود ندارد که چنین مسئولیتی را به عهده بگیرند و وضعیت به همین شکل خواهد یافت و اسرائیل به موضوعی دسته دوم در منطقه تبدیل میشود.
وی در باره نقش دولت آمریکا در تحولات منطقهای و بروز رویاروییهای طایفی میافزاید: سیاست پراگماتیک دولت آمریکا به خصوص در زمان ریاست جمهوری جورج بوش پس از سقوط صدام یکی از دلایل بروز تحولات کنونی در عراق و منطقه است، آنها سعی کردند از شرایط طایفی به نفع خود استفاده کنند و برهمین اساس ابتدا تلاش کردند جریانات شیعی را با خود همراه کنند و به این شکل جریانات سنی را به مخالف حاکمیت سیاسی در عراق تبدیل کردند و همین امر واکنشهایی در استان های سنی نشین مثلا در الانبار ایجاد کرد، آمریکا میخواست توازن طایفی را مورد استفاده قرار دهد و الان در دوران اوباما آمریکا باز هم تلاش دارد تا به اصطلاح از طایفه سنی در برابر شیعه دفاع کند که همان سیاستهای غلط آمریکا در منطقه است و این همان تامین مصالح امریکا است و هیچ مصلحتی برای عراق ندارد زیرا باعث بروز شکافهای بیشتر طایفی میشود، و این در حالی است که محور اصلی استراتژیک آمریکا همچنان نفت و اسرائیل است، آمریکا برای استمرار سیاستهای خود هیچگاه به دنبال وفاق منطقهای بین دول نیست مثلا وفاق ایران و ترکیه در سیاستهای منطقه ای برای آمریکاییها جذاب نیست اما من امیدوارم در این میان دولت مصر بتواند استقرار و استحکام خویش در منطقه را پیدا کند و روزی شرایطی برسد که وفاق کاملی ین ایران،ترکیه و مصر پدید آید زیرا این همسویی میتواند استقرار و خروج از بسیاری از بن بستهای طایفی در منطقه را پدید آورد البته باید توجه داشت که بعد از روی کار آمدن ژنرال سیسی در مصر تحقق چنین هدفی دور از دسترس قرار گرفته است و چه بسا نتواند چنین نقشی را ایفاء کند.
دکتر وجیه کوثرانی، استاد تاریخ دانشگاه لبنان در پایان میگوید: دولتهای منطقه باید سیاستهای نجات ملتهای منطقه را در پیش بگیرند زیرا ما در شرایط فوق العاده حساس و خطرناکی قرار داریم و شما می دانید این وظیفه یک مورخ یا یگ پژوهشگر نیست که چنین کاری را بکند، من به شدت معتقدم که باید برای عبور از این بحران نوعی فکر و وفاق مشترک بین ایران، ترکیه، سعودی و قطر ایجاد شود و غیر از این فکر میکنم امور به سوی بحران بیشتر سوق پیدا می کند،در پیش پای پژوهشگر روش و ارائه رهنمود وجود دارد اما نمیتواند در اجرای تصمیمات مستقیم منطقهای و بینالمللی نقشی داشته باشد زیرا این دولتمردان هستند که باز کردن گرههای کور به عهده آنها است و من به عنوان یک پژوهشگر تاریخی فقط آرزو میکنم که چنین راه حلی تحقق یابد.
انتهای پیام
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است