شعر از قدیمیترین هنرهایی است که ایرانیان و زبان فارسی درستی بر آن داشتهاند. بعداز دوران شعرهای سنتی و رسیدن به شعر نیمایی آثار متعددی را در قالبهای شعری مختلف شاهد بودهایم. اما به واقع شرایط و حال و روز این هنر ادبی در کشور چگونه است؟ فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی که تاثیر فراوانی بر سرعت انتشار و دیده شدن شعرها دارند؛ چقدر بر کیفیت و محتوای این آثار اثر گذاشتهاند؟ کارگاههای مختلف شعر و ترانه چه خروجی در تربیت نسل جدید از شاعران داشتهاند؟ برای بررسی بیشتر این موضوعات و گرفتن نبض شعر امروز کشور؛ سراغ شهاب مقربین (شاعر) رفتیم و گفتوگویی با او داشتیم.
تاثیرات منفی و مثب شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بر فضای شعر ایران چیست؟ اینکه گاهی در چنین فضاهایی کارهایی با ساختار شعری نامناسب پخش میشود و نویسنده را به دلیل تعداد لایکهای بالا به این نتیجه میرساند که شاعر است، در کل این فضا چقدر میتواند بر کیفیت و ساختار شعر تاثیرگذار باشد؟
ما هیچ پدیدهای را نمیتوانیم جزیرهوار و منفک از سایر پدیدههای اجتماعی بسنجیم. وضعیتِ فضای مجازی خود جزئی از نمای کلیِ وضعیتِ اجتماعی معاصر است. کیفیت شعر معاصر هم، هرچه هست، تنها متاثر از وضعیتِ فضای مجازی نیست. شبکههای اجتماعی یک امکاناند و همچون امکانات دیگر جنبههای مثبت و منفیِ خود را دارند. برخلافِ رسانههای دیگر که به شکلی یکطرفه گفتمانِ مطلوبِ حاکم را اشاعه میدهند، در شبکههای اجتماعی، هرچند قدرتِ گفتمانِ مسلط همچنان به چشم میخورد، اما شکل رسانندگی یکطرفه نیست و قابلیتِ طرحِ پرسش و ایجادِ چالش با آن را دارد. این یک نکتهی مثبت است. محدودیتِ کمتر در ارئهی اثر و آزادی در ابرازِ نظر هم جنبههایی مثبتاند، اما طبیعیست که از طرفی دیگر عرصه را برای عرضهی آثار کمارزش و بیارزش و اظهارنظرهای غیرتخصصی هم بازمیگذارد و در نتیجه، وضعیتی را هم که درمورد شاعران شبکههای اجتماعی اشاره کردید، موجب میشود. اما این وضعیت در بیرون از این شبکهها نیز وجود دارد، تنها اینجا امکان خودنمایی بیشتری دارد، درنتیجه، حساسیت بیشتری برمیانگیزد. در هر حال، اگر شعر معاصر کیفیت مطلوبی ندارد، علت آن را باید در میدانی وسیعتر جستجو کرد.
نقش کارگاههای شعر را در تربیت شاعران جوان چگونه ارزیابی میکنید؟ خروجی این کارگاهها چقدر پتانسیل ساختن آینده شعر ایران را دارند؟ مگر شعر آموزش دادنی است و مگر نباید از درون آدمها بجوشد؟
این تصوری نادرست است که شاعر را بینیاز از آموزش میداند. چگونه است که یک هنرمند نقاش یا موسیقیدان یا هر رشتهی دیگر باید سالها کار کند تا به درجهای از توانِ بروزِ خلاقیتِ خود برسد، اما در مورد شعر فکر میکنید از وقتی که میتوانیم قلم را در دستمان بگیریم، شاعریم؟ از درون بعضی آدمها ممکن است فکرها و تخیلات شاعرانه بجوشد، اما زمانی بالفعل به شعر بدل میشود که از یکسو این فکرها و تخیلات خلاقانه باشند و ازسوی دیگر توان و تبحّرِ استفاده از ابزار کار برای شکل دادن به آنها در شاعر گردآمده باشد. کارگاهها هم بسته به آنکه چه کارگاهی با چه مایه از تجربه و توانمندی باشند؛ میتوانند با تبادل تجربههای خود و دیگران، کمابیش در پیدایش تجربههای تازه مؤثر باشند یا نباشند.
روال انتشار اثر در قالب مجموعه شعر به صورت پرداخت هزینه با مولف را چگونه میبینید. آیا این روال میتواند دلیلی شود برای تولید کتابهای شعر بیکیفیتی که تنها به واسطه پرداخت پول مولف چاپ شدهاند؟ دلیل ناشران برای انتخاب این روال انتشار مجموعه شعر چیست؟ اگر به هر دلیل چنین روالی در حال اجرا باشد چه نکاتی باید برای حفظ کیفیت شعرها درنظر گرفته شود؟
این یکی از موارد دیگریست که اشاره کردم بیرون از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم وجود دارد. اینها همه معلولاند، معلولِ علتهایی که باید ژرفتر و وسیعتر بررسی شوند. میلِ به انجام کار و میلِ به دیده شدن، که فینفسه بسیار هم خوب است، در جامعهای که استعدادها در جای خود قرار نمیگیرند، موقعیتهای پیشرفت از آنان سلب میشود و فقدان امکانات و نابرابریها فضا را برایشان تنگ میکند، کار را به اینجا میکشاند؛ جا برای اقدامهای «باری به هرجهت» باز میشود و جای کار و پشتکار را بیکاری و بیعاری میگیرد. دستیابی به هدف آُسان گرفته میشود و لاجرم هدف از دست میرود.
برای بهبود کیفیت شعر نمیتوان دستورالعملی صادر کرد، جز اینکه کار را جدی بگیریم. نشرِ کتاب به هر قیمتی و تحسینِ دوستانِ دور و برِمان شوخیست. کار شاعری جدیتر از این حرفهاست. باید کار کرد، حتا اگر نتیجهی زودهنگامی به دنبال نداشته باشد که قطعاً هم نباید انتظارِ نتیجهی زودهنگام را داشت. در این میانه جای نقدِ جدی هم خالیست. متاسفانه نقدی هم اگر نوشته میشود، بیشتر به جای راهگشایی، یا تعارفات دوستانه است یا برعکس، پنبهزدنهایی با انگیزهی فضلفروشی و خودنماییِ منتقد. درواقع همه چیزمان به هم میآید: شعر و نقد و وضعیتِ اجتماعی و مناسباتِ اقتصادی و... و طبیعی هم هست: همه چیز به هم مربوط است.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است