به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پترونت، در ادامه، به درگیریها و منازعات بهجود آمده در دیگر کشورها، نظیر اوکراین، نیجریه و سودان جنوبی میپردازیم و ارتباط آنها با مسئله انرژی را بررسی میکنیم.
اوکراین، کریمه و روسیه
بحران جاری در اوکراین از ماه نوامبر سال 2013 و با اعلام عدم توافق ویکتور یانوکوویچ رئیس جمهور وقت اوکراین با همکاری اقتصادی و سیاسی نزدیکتر با اتحادیه اروپا، آغاز شد. در واقع، وی در مقابل، خواهان برقراری روابط نزدیکتر با روسیه بود. این امر، اعتراضات ضددولتی در کییف و سپس برکناری یانوکوویچ را درپی داشت. به این ترتیب، با کنار رفتن همپیمان اصلی مسکو و روی کار آمدن نیروهای طرفدار اتحادیه اروپا، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به پشتوانه روسزبانهای کریمه توانست این شبهجزیره را به خاک روسیه ملحق کند و در شرق اوکراین نیز درگیریهایی بین جداییطلبان طرفدار روسیه و نیروهای طرفدار اتحادیه اروپا آغاز شد. این منازعات برای دو طرف، چالشی پیرامون مشروعیت سیاسی و هویت ملی بوده است، اما بهمانند دیگر درگیریهای فعلی در جهان امروز، در اینجا نیز مسئله انرژی در میان است.
در واقع، خود اوکراین تولیدکننده مهم انرژی محسوب نمیشود. با این وجود، خاک این کشور، مسیر اصلی حملونقل گاز طبیعی روسیه به اروپا است. بنا به دادههای اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، اروپا 30 درصد از گاز مورد نیاز خود در سال 2013 را از طریق واردات از روسیه تأمین کرده است که بیشتر آن نیز توسط شرکت دولتی گازپروم صادر شده و حدود نیمی از آن نیز از طریق خطلولهای که از خاک اوکراین میگذرد، به اروپا منتقل شده است. در نتیجه، اوکراین نقشی حیاتی را در روابط بین روسیه و اروپا در حوزه انرژی ایفا میکند. از سوی دیگر، همزمان با روی کار آمدن دولت جدید در اوکراین، مشاجره پیرامون قیمت گاز وارداتی از روسیه، انتقال گاز به اوکراین را دو بار متوقف کرده است و این امر، کاهش عرضه گاز به اروپا را نیز درپی داشته است.
با در نظر گرفتن این موارد، جای تعجب نیست که یکی از اهداف کلیدی توافقنامه همکاری میان اتحادیه اروپا و اوکراین که یانوکوویچ آن را رد کرد(و اکنون دولت جدید اوکراین آن را بهامضا رسانده است)، تسلط بیشتر اتحادیه اروپا بر سیستم انرژی اوکراین است. مقامات اتحادیه اروپا پس از حصول توافق، ادعا میکنند که از این پس نزدیکی بیشتر قوانین اوکراین در حوزه انرژی به هنجارها و استانداردهای اتحادیه اروپا آغاز خواهد شد و به این ترتیب، اصلاح بازار داخلی این کشور تسهیل میشود.
از سوی دیگر، رهبران روسیه دلایل متعددی برای نارضایتی از توافقنامه همکاری مزبور دارند. در واقع، حصول این توافق، روابط سیاسی و اقتصادی نزدیکتر اوکراین، کشوری با مرز مشترک با روسیه، با غرب را بهدنبال دارد. با این وجود، نگرانی عمدهتر با توجه به تکیه اقتصادی روسیه بر سود حاصل از فروش گاز طبیعی به اروپا، قوانین حوزه انرژی است که میتواند محدودیتهایی را برای روسیه ایجاد کند. در اواخر سال 2013، ولادیمیر پوتین در تلاش بود تا یانوکوویچ را راضی به پشت کردن به اتحادیه اروپا کند و در عوض با یک اتحاد اقتصادی با روسیه و بلاروس موافقت کند؛ توافقنامهای که منافع نخبگان سیاسی دو کشور را تأمین میکرد. در واقع، درپیشگرفتن چنین رویهای توسط یانوکوویچ بود که در نهایت به بروز ناآرامیها و برکناری نهایی وی منجر شد.
نیجریه و سودان جنوبی
وضعیت درگیریهای نیجریه و سودان جنوبی اگرچه از جوانب مختلفی متفاوت است، اما عامل زیر در هر دو مورد مشترک است: نارضایتی گسترده از مقامات دولتی هر دو کشور و عدم اعتماد به آنها، که بهواسطه سودهای نفتی، ثروتمند شده و رویهای استبدادی را در اداره کشور خود در پیش گرفتهاند.
در نیجریه، گروه شورشی بوکوحرام برای براندازی سیستم سیاسی موجود و تأسیس یک دولت اسلامی مبارزه میکند. اگرچه بسیاری از مردم نیجریه، روشهای خشونتآمیز این گروه را تقبیح میکنند، اما این گروه از وضعیت نابسامان مردم فقیر بخش شمالی کشور بهرهبرداری کرده و عدهای را جذب گروه خود کرده است.
نیجریه بزرگترین تولیدکننده نفت در آفریقا محسوب میشود و روزانه حدود 2.5 میلیون بشکه نفت تولید میکند. بنابراین با توجه به قیمت حدود 100 دلار به ازای هر بشکهای نفت خام، انرژی یکی از منابع ثروت عمده این کشور به حساب میآید. در صورتیکه این ثروت- که دهها میلیارد دلار در سال برآورد میشود- صرف توسعه امکانات نیجریه و بهبود زندگی مردم شده بود، نیجریه میتوانست به یکی از کشورهای پیشرفته آفریقا بدل شود. اما در عوض، بیشتر این ثروت ملی به جیب مقامهای سیاسی این کشور رفته است.
ناآرامیهای سودان جنوبی ریشههای متفاوتی دارد، اما در این مورد نیز تأثیر عامل انرژی، چشمگیر است. در واقع، میتوان گفت که شکلگیری سودان جنوبی محصول سیاستهای نفتی بوده است. جنگ داخلی در سودان که از سال 1955 تا 1972 ادامه داشت، تنها زمانی به پایان رسید که دولت اسلامگرای شمال کشور با اعطای خودمختاری بیشتر به بخش جنوبی سودان، موافقت کرد. با این وجود، با اکتشاف نفت در جنوب کشور، بسیاری از تعهدات خود را زیر پا گذاشت و درپی تحت کنترل درآوردن میادین نفتی برآمد. به این ترتیب، جنگ داخلی دیگری آغاز شد که از سال 1983 تا 2005 به طول انجامید. بنا به برآوردهای صورت گرفته، دو میلیون نفر از مردم سودان در جریان این درگیریها کشته شدهاند. در نهایت، بخش جنوبی توانست خودمختاری کامل خود را بدست آورد.
با این وجود، علیرغم وجود ذخایر عظیم نفت در سودان جنوبی، تنها خطلوله صادراتی این کشور، از سودان شمالی عبور میکند. بنابراین، سودان جنوبی بهمنظور صادرات نفت خود و دستیابی به سودهای نفتی، وابسته به سودان شمالی است. اما دولت سودان شمالی که از سودهای نفتی محروم شده، نرخ انتقال بالایی را برای دولت سودان جنوبی لحاظ کرد. این امر، کاهش صادرات سودان جنوبی و درگیریهای خشونتآمیز بین دو کشور را درپی داشت. نهایتاً، در ماه اوت سال 2012، دو طرف بر سر تقسیم سودهای نفتی به توافق رسیدند و صادرات نفت ازسر گرفته شد.
با این وجود، پس از حصول درآمدهای نفتی، رهبر سودان جنوبی درپی یکپارچهکردن کشور و در اختیار گرفتن کل سودهای نفتی برآمد. به این ترتیب، جنگ داخلی دیگری آغاز شد و هزاران نفر کشته و صدها هزار نفر از محل سکونت خود فرار کردند.
بنابراین، در سودان جنوبی نیز بهمانند سوریه و عراق، درگیریها روی محور دسترسی به میادین نفتی میچرخد و طرفین درگیری بهدنبال تحت کنترل درآوردن این میادین و دسترسی به سودهای کلان نفتی هستند.
دریای چین جنوبی
دریاهای چین جنوبی و شرقی هر دو از مناطق مورد مناقشه چین و همسایگانش محسوب میشود. در واقع، ذخایر نفت و گاز دریایی عظیمی در این نواحی وجود دارد. بنابراین، در سالهای اخیر درگیریهای دریایی متعددی در این مناطق روی داده است و اکنون دریای چین جنوبی در مرکز این منازعات قرار گرفته است.
ماجرای درگیریهای اخیر از زمانی آغاز شد که چین تصمیم گرفت یک سکوی نفتی را در منطقه مورد مناقشه در دریایی چین جنوبی مستقر کند و کشتیهای ویتنامی درصدد ممانعت از این اقدام برآمدند. در واقع، هر دو کشور چین و ویتنام بر این منطقه اداعای مالکیت دارند. شناورهای ویتنامی با کشتیهای چینی در حوالی جزایر پارسال در دریای چین جنوبی برخورد کردند. پس از این رویداد، مقامهای چینی اعلام کردند که سکوی نفتی مزبور در آبهای تحت مالکیت این کشور قرار دارد و اقدامات ویتنام را ناقض حقوق چین خواندند.
با این وجود، محرک مناقشه برسر این منطقه را نمیتوان بهسادگی، ناشی از احساسات ملیگرایانه در راستای حفظ تمامیت ارضی کشور دانست. در واقع، شرکتی که سکوی نفتی مزبور را در آبهای دریای چین جنوبی مستقر ساخته، پیش از این با انجام تحقیقاتی، وجود ذخایر عظیم انرژی در این منطقه را پیشبینی کرده است.
به این ترتیب، چین بهعنوان بزرگترین مصرفکننده انرژی جهان، شدیداً بهدنبال دسترسی به ذخایر انرژی است. در واقع، علیرغم اینکه رهبران چین درپی خرید هرچه بیشتر نفت و گاز از روسیه و خاورمیانه هستند، اما تأمین انرژی مورد نیاز از طریق منابع داخلی، برای آنها گزینه مطلوبتری است. دریای چین جنوبی برای آنها، نه یک منبع انرژی «خارجی»، بلکه یک منبع داخلی محسوب میشود. بنابراین، از هر طریق ممکن از این منبع در دسترس، حفاظت خواهند کرد. به این ترتیب، با در نظر گرفتن اینکه دیگر کشورها، از جمله ویتنام و فیلیپین نیز بهدنبال بهرهبرداری از منابع مذکور هستند، وقوع درگیریهایی در این منطقه در آینده، تا حدودی اجتنابناپذیر بهنظر میرسد.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است