سعید جعفری پویا
داستان اتخاذ سیاست امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا مقولهای است که در محافل داخلی کمتر بدان پرداخته شده است و به جای آنکه علتها را جستجو کنیم بیشتر به نتایج بسنده کردهایم، حال که خانم کاترین اشتون به پایان دوره مسئولیت خود نزدیک میشود فرصت مناسبی فراهمشده تا قدری در خصوص مبانی و پیشینه شکلگیری جایگاهی به نام مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بیشتر بدانیم. در این رابطه و همچنین در خصوص ارزیابی نهایی عملکرد کاترین اشتون با دکتر علیرضا ثمودی، کارشناس مسائل اتحادیه اروپا گفتگویی انجام دادیم که در پی میآید:
خانم اشتون به پایان دوره خود نزدیک میشود، دورهای که برای ایشان پرفراز و نشیب هم بود، اما مسئلهای که کمتر به آن پرداخته شده است، اصل قضیه تشکیل سیاست خارجی مشترک اتحادیه اروپا و همچنین ایجاد پستی به نام مسئول سیاست خارجی اروپا است. بر این اساس کمی در خصوص سیر تکوین و شکلگیری این جایگاه و سیاست توضیح بفرمایید؟
اتحادیه اروپا در پیمان ماستریخت در سال 92 سیاست خارجی و امنیتی مشترک برای اروپا را به عنوان یکی از سه رکن اصلی آن اتحادیه تدوین کرد و قرار شد تا اروپا در آن چارچوب مشترک در حیطههای سیاست خارجی به فعالیت بپردازد. اما بعد از آن پیش آمدن بحرانهایی موجب مشخص شدن ناکارآمدی این پیمان شد. جنگها و بحران بوسنی، بحران کوزوو در سال 99 و همچنین مسئله حمله به عراق در سال 2003 مهمترین مواردی بودند که مجموعه اتحادیه اروپا با چندگانگی اساسی مواجه شد. در جنگهای بوسنی، مجموعه اروپا عملاً سیاستهای منفعلی از خود نشان داد و در نهایت هم با پیمان دیتون که با دخالت آمریکا به امضا رسید آن بحران حل و فصل شد. در بحران کوزوو در سال 99 هم این اتحادیه نتوانست گامی از پیش ببرد و چندصدایی در آن مجموعه به حدی بود که در نهایت با دخالت آمریکا و ناتو بحران حل و فصل شد. در نهایت هم در سال 2003 و در بحران عراق، عملاً اتحادیه اروپا دو پارچه شد و نتوانست موضع یکسانی در قبال موضوع حمله به این کشور از خود بروز دهد. یکسوی ماجرا فرانسه، آلمان، لوکزامبورگ و بلژیک قرار داشتند که مخالف حمله به عراق بودند و از سوی دیگر، انگلیس، اسپانیا و ایتالیا و لهستان و چک از حمله و سیاستهای آمریکا حمایت میکردند. مجموعه این عوامل سبب شد که اتحادیه اروپا در صدد برآید انسجام بیشتری در این حوزه از خود نشان دهد. به همین خاطر پیمان قانون اساسی اتحادیه اروپا تصویب شد، منتهی با رأی منفی شهروندان فرانسه و هلند؛ این بحث رد و کنار گذاشته شد. به همین خاطر در سال 2007 پیمان اصلاحی لیسبون به تصویب رسید که در آن تلاش شد حساسیت برخی کشورها مانند انگلستان مورد توجه قرار گیرد. یکی از حساسیتهای موجود، اشاره به موضوع وزیر امور خارجه نهاد اتحادیه اروپا بود که با مخالفت کشور انگلستان کنار گذاشته شد. در آن مقطع طرح مسائلی چون پرچم مشترک، سرود مشترک وزیر خارجه و ... سبب شد حساسیت انگلستان برانگیخته شود، چرا که آنها بر حاکمیت ملی خود تاکید ویژهای دارند و از انتقال آن به بروکسل استقبال نمیکنند.
چه مواردی در پیمان لیسبون مورد توجه قرار گرفته است؟
در پیمان اصلاحی لیسبون، بخش قابلتوجهی از اصلاحات انجامشده، به موضوعاتی چون مسائلی امنیتی دفاعی و سیاست خارجی اختصاص پیدا کرد و طرحهای ابتکاری قابلتوجهی هم در دستور کار قرار گرفت. در پیمان لیسبون همچنین پست ریاست دائم شورای اروپا در نظر گرفته شد. مدت ریاست دو سال و نیم و یک بار نیز قابل تمدید است. هدف از این اقدام، مدیریت فعالیتهای سیاستهای خارجی اتحادیه اروپا و کمک به شکلگیری اجماع است. ریاست شورای اروپا با توافق میان دولتهای عضو منصوب میشود. این طرح جایگزین ریاست دورهای شش ماهه میشد. این به این دلیل اتفاق افتاد که دوره شش ماهه بسیار کوتاه بود و هر کشوری که رئیس از آن کشور انتخاب میشد، عملاً سیاستهای کشور خود را در سطح اتحادیه پیاده و پیگیری میکرد. ابتکار دیگر تشکیل سرویس اقدام خارجی اروپایی بود که این کمیسیون برای افزایش انسجام در سیاست خارجی و هماهنگی بیشتر در این حوزه در دستور کار قرار گرفت. بحث دیگر، انتخاب نماینده عالی اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی بود که خانم اشتون از سال 2009 این پست را بر عهده دارد.
مسئله حوادث تروریستی سال 2004 تا چه حد بر این ساز و کار تأثیر داشت؟
پس از حملات تروریستی مارس 2004 در سال 2004، شورای اروپا با صدور بیانیهای بر ضرورت وجود انسجام در صورت انجام حملات تروریستی تاکید کرد. پیمان لیسبون این شرط انسجام را در سطح یک پیمان رسمی تثبیت کرد و دامنه و محور آن را به حوادث طبیعی و غیرطبیعی گسترش داد. در این ماده اشاره شده بود: «درصورتی که یک دولت عضو هدف حمله تروریستی قرار بگیرد و یا قربانی حوادث طبیعی و یا غیرطبیعی واقع شود، اتحادیه اروپا دولتهای عضو به صوت موجود دولتهای عضو را بسیج کند تا بتواند: الف) از تهدید تروریستی در محدود دولتهای عضو جلوگیری کند: از نهادهای مدنی و افراد غیر نظامی در برابر هرگونه حمله تروریستی محافظت کند؛ به دولت عضو در سرزمین خود بنابه درخواست مقامهای سیاسی آن کشور در صورت وقوع حمله تروریستی محافظت کند ب) به دولت عضو در سرزمین خود بنا به درخواست مقامهای سیاسی آن کشور در صورت وقوع حوادث طبیعی و غیرطبیعی کمک کند» (ماده 222). علاوه بر این، در ماده (7)42 شرط کمک متقابل پیشبینی شده است. در این ماده آمده است: «اگر یک دولت عضو قربانی یک حمله مسلحانه به خاک خود شود سایر دولتهای عضو ملزم به کمک و رسانی با تمام امکانات و تواناییهای خود منطبق با ماده 51 منشور سازمان ملل متحد هستند» (ماده (7) 42) این شرط، در واقع بیانگر اهمیت کمکهای دولتهای عضو برای فعال ساختن توانمندیهای امنیتی اتحادیه اروپاست. البته شرط کمک متقابل به طور کامل به کمکهای دولتهای عضو وابسته است. هر چند این پیمان اجرای شرط کمک متقابل را در چارچوب اتحادیه اروپا ملزم نکرده است.
سؤال دیگر این است که خانم اشتون دقیقاً جایگزین سولانا شدند یا تغییری در مسئولیتها و تعاریف و حیطه وظایف ایجاد شد؟
عنوان سمت خانم اشتون قدری تغییر کرد و حیطه مسئولیت او قدری متفاوت بود. سمت خاویر سولانا نماینده عالی اروپا در سیاست خارجی و امنیتی مشترک بود. وی پیش از آن بین سالهای 1995 تا 1999 دبیر کل ناتو بود و همزمان دبیر کل اتحادیه اروپای غربی بود. آقای سولانا بر اساس مفاد تعیینشده در پیمان آمستردام به این پست گمارده شده بود و حوزه کاری ایشان به اندازه خانم اشتون گسترده نبود. با به اجرا در آمدن پیمان لیسبون، کاترین اشتون به جای خاویر سولانا عهدهدار سمت نماینده عالی اتحادیه اروپا در نوامبر 2009 شد و حیطه فعالیت ایشان گستردهتر شد.
قدری در خصوص پیشینه فعالیتها و سابقه سیاسی خانم اشتون توضیح دهید
اشتون در سال 2009 به این سمت انتخاب شد. وی به طور رسمی حرفه سیاسی خود را از سال 1999 در دولت کارگری انگلیس آغاز کرد. وی در کابینه اول گوردون براون در ژوئن 2007 به عنوان رهبر مجلس اعیان انگلیس انتخاب شد. در سال 2008 نیز به عنوان کمیسیونر تجاری بریتانیا در کمیسیون اروپا انتخاب شد.
به نظر میرسد در ابتدای امر انتقادات زیادی از خانم اشتون میشد و خیلیها بر این باور بودند که او یک دیپلمات ورزیده نیست. آیا این تحلیل را قبول دارید؟
درست است اما به رغم انتقاداتی که از اشتون در ابتدای مسئولیتش از او میشد، اما به مرور زمان از او به عنوان یک مذاکره کننده قابل و کارآمد تعریف و تمجید شد. وی به ویژه نقش مهمی در توافق آوریل 2013 میان کوزوو و صربستان ایفا کرد که در نهایت موجب عادی شدن روابط آنها شد. همچنین بسیاری او را در امضای توافق موقت ژنو بسیار مهم ارزیابی میکنند.
حال که خانم اشتون به پایان دوره مسئولیت خود رسیده، عملکرد او در مذاکرات هستهای با ایران چگونه ارزیابی میشود؟
اشتون یک سبک جدید و متفاوت در گفتگوها با ایران در پیش گرفت؛ سیاستی سنجیده و محتاط که با رفتارهای سولانا که در برخی موارد ثبات نیز نداشت، متفاوت بود. البته در خصوص اثرات این تغییر و تحولات بر رابطه اتحادیه اروپا و ایران، نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی از مقامات در بروکسل که در پرونده ایران مسئولیت دارند، بر موفقیت اشتون در تعامل با مقامهای ایرانی و تقویت انسجام میان مقامهای اروپایی تاکید دارند؛ برخی دیگر نیز بر نبود رهبری و سبک مشخص از سوی اشتون تاکید میکنند.
30849
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است