در تصور عصر جدید، تمایز فلسفه با سایر هنرها و علوم در روش فلسفه است، نه در موضوع آن. بدیهی است كه این نظر ناشی از تصور پادو شمردن فلسفه است. چه، طبق این رای، فلسفه مستقلا و بهحساب …
در تصور عصر جدید، تمایز فلسفه با سایر هنرها و علوم در روش فلسفه است، نه در موضوع آن. بدیهی است كه این نظر ناشی از تصور پادو شمردن فلسفه است.
چه، طبق این رای، فلسفه مستقلا و بهحساب خود سهمی در فهم ایجابی جهان ندارد بلكه نقشی كاملاً سلبی دارد و آن هم عبارت از رفع مانع از سر راه پیشرفت فهم است.
نیروی محرك پیشرفت همانا علم است و اهتمام فلسفه تنها زدودن خطاهای زبانشناختی و بهعبارتی رفع زبالههای فرا راه معرفت است. معرفت اصیل را دانشمندان از طریق شیوههای تجربی و مشاهداتی كسب میكنند و زبان هم ابزاری برای این روند است و البته مانند هر وسیله دیگری ممكن است بهتدریج دچار معایبی گردد كه معایب خاص آن همان تناقضات منطقی است، بنابراین همچنانكه مثلا یك مكانیك به رفع اموری از قبیل گرفتگی كاربراتور اتومبیل میپردازد، فیلسوف هم از حیطه سخن رفع تناقض میكند. حتی آنجا كه به معرفتشناسی میپردازد، در حال بازسازی ابزار خود است و پس از آن باید به كار مهمترش بازگردد كه عبارت است از روشنكردن مفاهیمی كه به نظامهای دیگر یعنی نظامهای غیرفلسفی تعلق دارند.
افرادی چون گیلبرت رایل معتقدند كه فلسفه چیزی جز یك مهارت و دانستن چگونگی انجام دادن كارها (Know-how) نیست و نمیتواند یك علم باشد. كواین نیز فكر یك فلسفه اولی را رد میكند اما قصد او این است كه از یك شناختشناسی طبیعی شده، یعنی از فلسفهای دفاع كند كه یك علم تجربی تلقی شده است و با كارهای روانشناسان و مردمشناسان بیگانه نیست و در عین حال، او از تجدیدنظر در مفاهیم و بازسازی گفتارها و تهذیب و اصلاح آنها رو نمیگرداند.
این تصور تحت تاثیر پیشرفت علوم تجربی و اصالت دادن به معرفت تجربی است و با توجه به اینكه تجربه محض از ضعف عدم قطعیت و كلیت رنج میبرد، دچار مشكل است و نظر به اینكه فلسفه به موضوعاتی میپردازد كه اساس و ماهیت فلسفی دارند، قائل شدن به نقش سلبی برای فلسفه وجهی ندارد.
دكتر عباس قربانی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است