درویش  و خواجه

درویشی بی سروپا خواجه ای را گفت:«اگر من بر در سرای تو بمیرم با من چه میکنی؟» گفت:«ترا کفن کنم و به گور بسپارم.» درویش گفت:«امروز زندگی مرا پیراهنی پوشان و چون بمیرم بی کفن برخاک بسپار.» …

درویشی بی سروپا خواجه ای را گفت:«اگر من بر در سرای تو بمیرم با من چه میکنی؟» گفت:«ترا کفن کنم و به گور بسپارم.»
درویش گفت:«امروز زندگی مرا پیراهنی پوشان و چون بمیرم بی کفن برخاک بسپار.» خواجه خندید و او را پیراهنی بخشید.