انشا درمورد زمستان

انشا درمورد زمستان | متن زیر یک انشا درباره زمستان است که از زبان یک دانش آموز نوشته شده است.

به نام خدا
موضوع انشا : فصل زمستان!
من در ابتدای این انشا باید از آقا معلم خودم ممنون باشم که بار دیگر به من اجازه دادند که انشایی بنویسم و بخوانم ، من نمی دانم چرا آقا معلم چند وقتی است که همه اش در زنگ انشا کلاس تقویتی ریاضی تشکیل می دهد و ما را از نوشتن انشا محروم می کند ! خب شاید دلیل آن هم این باشد که "وختی" بزرگ شدیم سر و کار ما بیشتر با جمع و تفریق و حساب و کتاب است تا با درس شیرین انشا و من از این بابت بسیار ناراحت هستم ! در مورد فصل زمستان خیلی می شود انشا نوشت ، مثلا در همین فصل است که انسان در خانه ی خود بخاری روشن می کند و لباس گرم می پوشد ، در فصل زمستان تفریحات خیلی خوبی برای ما بچه های ابتدایی وجود دارد مخصوصا اینکه علاوه بر خوردن تمر و لواشک می توانیم باقالی هم از آقای گاریچی بخریم و با آبغوره و آبلیمو و فلفل بخوریم ! گاهی هم در هنگام برف آمدن و برگشتن از مدرسه که دستانمان یخ کرده اند آن ها را دور کاسه ی باقالی داغ می گیریم تا گرم شوند ! علاوه بر باقالی ، خوردن لبو و شلغم در برگ کاهی کتاب های ابتدایی و باز هم از دست آقای گاریچی حال خودش را می دهد و به جرات می توان گفت با هیچ چیز در زمستان قابل عوض کردن نیست! مادر من خیال می کند که پسرش هیچ وقت از آقای باقالی فروش باقالی نخریده است او فکر می کند که ظرف های باقالی و قاشق های استیل آن با چرخاندن در آب گرم تمیز نمی شود و دهنی است و باعث مریض شدن و مسموم شدن ما می شود در صورتی که من مطمئنم اگر یکبار باقالی را در همان ظرف ها و کنار گاری دستی بخورد مشتری می شود! در فصل زمستان تنها چیزی که من را خیلی ناراحت می کند خطر سرماخوردن آدم است که تهدید جدی برای بیرون رفتن ما و خرید لواشک و تمر و ... محسوب می شود! علاوه بر آن مادرمان همه اش به ما لیمو شیرین و تخم مرغ عسلی می دهد که خیلی بد است! وقتی ما سرما می خوریم شبها بینی مان دچار گرفتگی و خور خور می شود که باعث می شود درست نخوابیم و نگذاریم بابایمان هم بخوابد! به همین دلیل ممکن است بابایمان با زبان خوش و گاهی مامانمان با زبان کتک ما را به دکتر ببرند و برایمان آمپول بزنند! به جرات می توانم بگویم که این خطر یکی از دلایل اصلی بچه های ابتدایی برای ترجیه تابستان بر زمستان و بلکه نفرت از زمستان است! آخر یک بچه ی ابتدایی چه گناهی کرده است که تا به آقای دکتر می گوید من از آمپول خوشم نمی آید آقای دکتر قرص جوشان را از نسخه خط می زند و به جای آن یک آمپول یک میلیون و دویست می نویسد؟! یک لذت دیگر زمستان شب چله است! در شب چله می شود تا خرخره آجیل و پرتقال و هندوانه و شیرینی خورد و تا صبح از دل درد ملایمی که به دلیل پرخوری است لذت برد! یکی دیگر از خوبی های زمستان برف بازی و آدم برفی درست کردن است ، گاهی نیز می توانیم از بین کوه برف ها تونل درست کنیم و کلی بازی کنیم ! برای مثال در یقه ی بچه هایی که مامانی هستند گلوله ی برفی بیندازیم و با ضربه ی مشت در لباسشان بترکانیم تا قیافه شان خنده دار بشود و بالا و پایین بپرند و ما یک دل سیر به آنها بخندیم و تفریح کنیم! یکی دیگر از این تفریحات سالم سر خوردن بر روی یخ ها و هل دادن بچه ها روی آنهاست ! قیافه ی بچه ها هنگام افتادن بسیار با مزه است و امتحان کردن آن را به دوستان خودم پیشنهاد می کنم! در اینجا چون گاز خانه مان قطع شده و کله و گوشهایم یخ کرده است نمی توانم چیز بیشتری بنویسم! قبلا به خاطر نمره ی بیست داغ آقا معلم که باعث می شود سرمای زمستان را احساس نکنم از ایشان تشکر می کنم! این بود انشای من!