ریاست‌های استرس‌زا و مدیریت‌های حرفه‌ای

رئیس یا مدیر؛ تفاوتی که شاید به چشم نیاید و حتی برخی‌ها نیز هر دو واژه را مترادف یکدیگر بدانند،...

رئیس یا مدیر؛ تفاوتی که شاید به چشم نیاید و حتی برخی‌ها نیز هر دو واژه را مترادف یکدیگر بدانند، اما نگاه به مسیر پیشرفت جوامع توسعه‌یافته نشان می‌دهد که آنها با گذار از مرحله ریاست و نهادینه کردن گفتمان مدیریت توانسته‌اند فرهنگ جدیدی را به سازمان‌ها و اداره‌های خود تزریق کنند؛ فرهنگی که هنوز در بخش‌های دولتی و خصوصی کشور ما جا نیفتاده است.

در ادبیات ریاست، اگر رئیس اداره ای بداخلاق باشد، کمتر از همه کار کند، دیر در محل کار حاضر شود، بر سر زیرمجموعه اش فریاد بزند و خارج از گود، انتظارهای غیرمنطقی از زیرمجموعه اش داشته باشد، امری عادی تلقی می شود که جزو ذات رئیس بودن به حساب می آید، اما مدیر فردی است که پابه پای مجموعه اش کار می کند، برای پیشرفت مجموعه دل می سوزاند و سعی می کند نهایت درک و تفاهم را بین مدیر و کارمند ایجاد کند.

با نیم نگاهی به وضع اداره های ایران و سازمان های دولتی و خصوصی کشور، متوجه می شویم که در بسیاری از این مجموعه ها، تعداد رئیس ها از تعداد مدیرها بیشتر است و حتی رئیس بودن به نسبت مدیر بودن، طرفداران بیشتری دارد.

در حالی که مدیر حرفه ای می تواند سازمان را به سرحد توانایی اش برساند و برای همه کارکنان، قوت قلب و آرامش به ارمغان بیاورد، اما از آن سو، رئیس انجمن علمی روان شناسی بالینی معتقد است که اثر بداخلاقی «رئیس» از فشار روانی سیل و زلزله بیشتر است.

این اظهارنظر وقتی ملموس تر به نظر می رسد که مثلا قرار باشد بیشتر ساعت های روز را در محل کارتان بگذرانید، اما به طور مداوم مجبور باشید که با استرس، فشار روحی و ترشرویی فرد دیگری مواجه شوید که اسمش رئیس است و نمی توان با او مثل خودش برخورد کرد.

بدیهی است در چنین مجموعه ای که کارمند به دلیل ترس مالی، تمام دستورهای درست و غلط رئیس اش را اجرا می کند و فضایی برای انتقاد سازنده یا بروز خلاقیت وجود ندارد، آن مجموعه دیر یا زود پر از کارکنانی می شود که به جای کار و بازدهی بیشتر، چاپلوسی از رئیس را سرلوحه کارشان قرار می دهند.

امین جلالوند