پل چوبی

نمونه مناسبی برای تشریح این مساله است که صرف استفاده از بازیگران ستاره و محبوب مخاطب عام، نمی‌توان روایتی اثرگذار را رقم زد.

نمونه مناسبی برای تشریح این مساله است که صرف استفاده از بازیگران ستاره و محبوب مخاطب عام، نمی‌توان روایتی اثرگذار را رقم زد.

مهدی کرم پور در کنار خسرو نقیبی به عنوان همکار

فیلمنامه‌نویس‌اش هم خواسته‌اند روایتی عاشقانه را خلق کنند و هم به معضلات سیاسی و اجتماعی شخصیت‌ها بپردازند که به دلیل طراحی تک بعدی و تلویزیونی شخصیت‌ها، بازی ضعیف بازیگران و خرده روایت‌های دور از مابه‌ازاهای بیرونی، نتوانسته‌اند تناسب لازم را میان محتوا و فرم فیلم ایجاد کنند و در واقع نه عاشقانه‌یی همدلی‌برانگیز ارائه کرده‌اند و نه می‌توان به فیلم به عنوان سندی معتبر از لحاظ چشم‌انداز سیاسی و اجتماعی نگاه کرد.

طبیعی است که فیلم پل چوبی به مانند فیلم چه خوبه که برگشتی به خاطر استفاده از ویترین جذاب بازیگران و البته حضورش در لیست فیلم‌های تحریمی حوزه هنری، به فروش مطلوبی دست پیدا کند اما مرور زمان نشان می‌دهد که این فیلم‌ها نمی‌توانند جایگاهی در حافظه تحلیلی و عاطفی مخاطب داشته باشند، مخاطبی که به سبب جمله‌های قصار و شاعرانه فیلم و ترکیب‌بندی‌های چشم‌نواز آن – به ویژه در فصل‌هایی که در شمال می‌گذرد- شاید بتواند تماشای آن را تا انتها تحمل کند اما از هرگونه همذات‌پنداری با شخصیت‌ها و اهداف و انگیزه‌های پا در هوای آنها باز می‌ماند به ویژه شخصیت‌هایی که مهران مدیری و هدیه تهرانی ایفاگر آن هستند که با تکرار بازی‌های قبلی خود، صرفا حضوری فیزیکی و باری به هر جهت دارند.

با نگاهی کلی به این فیلم‌ها می‌توان به این نتیجه رسید که اگرچه از لحاظ ساختاری، آثاری خلاق به حساب می‌آیند اما از لحاظ فیلمنامه نسبت به آثار اجتماعی چند سال اخیر یا آثار قبلی کارگردانان، پسرفت محسوب می‌شوند که باید دید با تغییر سیاست‌های فرهنگی و ضوابط سینمایی در دولت جدید آیا می‌توان به ساخت آثاری بهتر و اثرگذار‌تر امیدوار بود یا نه، منتظر می‌مانیم.


محسن جعفری‌راد