طهران روزگارنو

سال های قبل از ۱۳۲۰ است وآتاتورک در ترکیه سرشماری انجام داده،رضاخان هم تصمیم می گیرد همین کار را در ایران انجام دهد.

سال های قبل از ۱۳۲۰ است وآتاتورک در ترکیه سرشماری انجام داده،رضاخان هم تصمیم می گیرد همین کار را در ایران انجام دهد.برای آنکه سرشماری دقیق صورت گیرد هیچ کس نباید از خانه اش خارج شود. تعدادی از نظمیه چی ها از این فرصت استفاده کرده و دست به سرقت از یک جواهر فروشی می زنند اما یکی از جواهرات سرقتی مربوط به دختری از نزدیکان خان مظفر است و نظمیه چی ها تحت فشار خان مجبور می شوند آنرا به او باز گردانند اما نمی دانند که جواهر خان مظفر دست چه کسی است.پس از کش و قوس های فراوان مفتش شش انگشتی که از ماموران ارشد نظمیه است آنرا یافته و به خان می دهد.خان مظفر به سبب رضایت خاطری که از کار مفتش شش انگشتی داشته کاری دیگر به او می سپارد یعنی یافتن رضا کاتب که خان می خواهد هم از خطاطی او استفاده کند و هم او را به سبب آنچه که می داند و نباید که می دانست بکشد. رضا کاتب تصمیم می گیرد خان را که او را عامل بدبختی ایرانیان می داند به قتل برساند اما خان از این تصمیم او آگاه می شود.در نهایت خان که نمی خواهد کسی از اسرارش آگاه باشد هم مفتش و هم رضا کاتب را می کشد و فیلم تمام می شود.

فیلم طهران روزگار نو سه سال پس از مرگ علی حاتمی بر اساس فیلم هزار دستان و با تدوین واروژ کریم مسیحی ساخته شده است.
این فیلم یا تاریخ معاصر ایران پیوندی نزدیک دارد و بازگو کننده ی بسیاری وقایع تاریخی ایران است.به نمایش در آمدن اولین فیلم تاریخ سینمای ایران در سینما(فیلم دختر لر)،دنباله روی رضا شاه از آتا تورک،وقایع قبل و بعد از ۱۳۲۰ یعنی کناره گیری رضاشاه از قدرت و به سلطنت رسیدن محمد رضا شاه هر یک به نحوی برشی هستند از تاریخ معاصر کشور ما.
درکنار این ها علی حاتمی با نمایش زندگی اقشار ثروتمند و خوانین آن دوره تاریخی،زندگی کلاه مخملی ها یا الوات ایران و سرگشتگی مردم و همه ی این ها به موازات تلاش بی اثر روشنفکر(رضا کاتب) به نمایش در می آیند.
روایت فیلم و گوینده ی داستان فیلم هم با لحنی فاخر که مربوط به قشر اشراف همان دوره تاریخی است توانسته شکل و محتوای فیلم را با هم هماهنگ کند.
استفاده از حرکت های لرزان و نامنظم دوربین برای توصیف آشفتگی شهر تهران که تحت تاثیر جنگ جهانی دوم بوجود آمده هم یک هماهنگی بین فرم و محتوای فیلم بوجود آورده است و فرم و محتوا را به هم نزدیک کرده است. بین حرکات نامنظم مردم آشفتگی تهران با فرم فیلمبرداری این صحنه ها این تجانس به وضوح قابل مشاهد است.
فضا سازی و تدوین هم در این فیلم بسیار هنرمندانه صورت گرفته است.در جایی از فیلم که صحبت از تصمیم خان مظفر برای به قتل رساندن متفش پنج انگشتی می شود آینه ای به زمین می افتد و می شکند تا نزدیک بودن این واقعه ی شوم را به بیننده گوشزد کند.سفید پوشیدن و عروسی مفتش و ماشین گل آرایی شده هم همه چیز را آماده می کند تا مرگ مفتش را برای بیننده تاثیرگذارتر کند.
استفاده از تمام این تکنیک ها در داستان در راستای جریان داستانی فیلم نیز هست.در این فیلم اگر یک گره داستانی فیلم که جواهر خان مظفر است گشوده شده و تکلیفش مشخص می شود ،گرهی دیگر در داستان ایجاد می شود یعنی بازگشت رضا کاتب و تصمیم او مبتنی بر کشتن خان مظفر.با این روش است که فیلم برای مخاطب جذاب می شود و او به دنبال سرانجام داستان به تماشای فیلم می نشیند و خسته نمی شود.

نکته جالب در باره این فیلم آنست که بر خلاف بسیاری از نمونه های مشابه فیلم های تاریخی ایران،این فیلم بصورت مستقیم به سیاست نمی پردازد بلکه با روایتی داستانی همراه است و همین امر به فیلم کمک کرده تا کلیشه ای نشود.

نادر نینوایی